eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
3هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کس خسته شده است، جمع کند برود! ما پای این انقلاب، نظام و خون شهدا ایستاده ایم
من هـــــر روز 🌻 در انتـظارِ نگاهـتان مےنشینم❤️ تا صــــبحِ من هم بخیـــــر شود...🌸 سلام و درود خدا بر شهدا 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 : @shohadaye_shiraz
#ﺳﻬﺎﻣﺪاﺭاﻧﻘﻼﺏ... ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺭاﻧﺖ ﺧﻮاﺭﻱ و اﺧﺘﻼﺱ ﻫﺎﻱ اﻧﭽﻨﺎﻧﻲ ﺩﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺭا ﺧﻮﻥ ﻛﺮﺩﻩ اﻧﺪ.... ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ اﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﻣﺸﻜﻼﺕ اﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺳﻮ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ و ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺷﻬﺪا و ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﺷﻌﺎﺭ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ 😞😞 #ﭘﺪﺭﺳﻪ_ﺷﻬﻴﺪﺩﺭﺣﺎﻝ_ﻛﻔﺎﺷﻲ
اﻣﺎﻡ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ کاخ همه شاهان جهان را که بگردی دربار کسی «پنجره فولاد» ندارد 🔹ﻓﺮﺩا ﺭﻭﺯ 23 ﺫﻱ اﻟﻘﻌﺪﻩ ﺭﻭﺯ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺯﻳﺎﺭﺗﻲ اﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ع اﺳﺖ 🍃🌹🍃🌹🍃🌹 : @shohadaye_shiraz
گفتہ اند: سحرخیز باش تا ڪامـــــروا باشے؛ و من روا نمے‌شود، بجــــز از رزقِ ســــفرۀ شهدا... 🌷 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 : @shohadaye_shiraz
#امام_رضا #زیارت_مخصوص دوباره قسمت من شد مسافرت باشم در این #زیارت_مخصوصه زائران باشم دوباره رزق عزای حسین و دست شما بناست قبل محرم مجاورت باشم
🌷 حدود 70 سال سن داشت و 9 فرزند. از اول جنگ با پسرهایش مقیم جبهه بود. ...آموزش های غواصی قبل از کربلای ۴ بود. سید ابراهیم را دیدم، لباس غواصی به تن داشت، یک دست سیاه، سر و صورتش پوشیده از موی سفید. گفتم سید سفید و سیاه شدی... دستی به ریش سفیدش کشید و گفت: ان شاالله این بار با خونم خضابش می کنم! ... برای سرکشی از سه راه شهادت رفته بودم. دیدم سید تنها داخل یک سنگر نشسته و به دقت جلو را نگاه می کند. رفتم کنارش. گفتم: سید چرا تنهایی؟ گفت:اخه اینجا اتیش سنگینه, کسی نمی ایسته, چند تا هم شهید مجروح دادیم. خودم وایستادم که حواسم به حرکت دشمن باشه! خندید و گفت: تا من هستم خیالت از اینجا راحت باشه. خداحافظی کردم. چند قدمی که دور شدم, خمپاره ای کنارش نشست و همچو پیر کربلا, حبیب بن مظاهر، رویش خضاب شد... پرست 🍃🌹🍃🌹🍀🌹🍃 : @shohadaye_shiraz ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
❃✨↫«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»↬✨❃ شهيد بابايي از اتومبيل‌هاي شيك و پر زرق و برق اصلاً خوشش نمي‌آمد و براي اياب و و ذهاب اگر يك وانت هم در دسترسش بود، از آن استفاده مي‌كرد. خدمت به مردم و به خصوص خدمت به رزمندگان برايش از هر كاري شيرين‌تر بود... يك‌بار با هم در جزيره مجنون بوديم و يك وانت در اختيار داشتيم، هنگام غروب آفتاب مرا صدا زد و گفت: حسن مگر وانت نداري؟ گفتم: _چرا گفت: ما الان كاري نداريم، بيا برويم اين بسيجي‌ها را از سنگرها به مقرشان برسانيم... گفتم: اين‌ها تمام مسلح هستند و شما شخصيت بزرگي هستيد، ممكن است مشكلي براي شما بوجود بيايد... با خنده و با لهجه قزويني گفت: پسر جان آن‌كس كه بايد ببرد مي‌برد. بيا برويم! خلاصه در اوقاتي كه كاري نداشتيم، به اصرار ايشان مي‌رفتيم و برادران بسيجي را در جزيره جابه‌جا مي‌كرديم و ايشان كه هميشه لباس بسيجي به تن داشت، رزمندگان بسيجي را در آغوش مي‌گرفت و با شوق مي‌بوسيد و مي‌گفت: شما لشكريان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) هستيد قدر خودتان را بدانيد... راوے : 🌷 ۶۶ 🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀 ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
از شهید عباس بابایی پرسیدن: عباس چه میکنی؟ گفت:مشغول نگهبانی دل هستم که کسی جز خدا وارد نشود... 🌺🌺🌺🌺🌺 : @shohadaye_shiraz