#شهــادت_حین_توســل_بہ_امام_حســین ع
🌷خورشـید غروب مےڪرد، آسـمان یڪ تکـه خون شـده بود. تا سـاعاتے دیـگر عملـیات بیـت المـقدس 7 شـروع می شـد، تمـام بچـه های تسلیحـات سرگـرم کار بودنــد باید تجیــهزات و مهمــات لازم براے نیروهـاے عمل کننــده آماده می ڪردیم.
ناگـهان حـیدر با هیبـت مـردانه اش، با لـباس رزم جلـو ما نقـش بـست، هیــچ وقت او را در این هیـبت ندیده بودم. فانوسقه به ڪمر، قمقمه، خشاب، جیب نارنجک، کلاه خود، هموچون یک نیروی رزمے آماده، آماده....
تحمل دیدن او را با این شــمایل نداشتم سمتــش دویـدم و گفــتم: «آقا حیدر این چه وضـعیه، شـما که قـرار نیست به خـط برید، قـراره ما به نیــروها جلو بریــم!»
- «نه، این طــور نیســت، امشب من خودم می روم.»
هرچه ڪردیم، نتوانســتیم مـانعش شویم...
رفــت. در بــین راه در کانال آبے #غسل شهــادت کرده بود.
شــب، وقتـی که در ذاغه مهمات دعای توسل می خــواند، وقتے در #فـراز امام حسـین(ع) بود، ترکشے به پیکرش نشست و نامش را در یاران #حسین(ع) ثبت کرد.
🌾🌷🌾
#شهید حیدر نظری
#شهدای_فارس
سمت: فرمانده تسلیحات لشکر 33 المهدی(عج) ﻓﺎﺭﺱ
🌹🌹🌹🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید