در اردوگاه دشت عباس بوديم و محسن و شهيد احمد رضواني فرمانده گردان و جانشين بودند . بچه ها به اهواز و انديمشک رفتند و سبزي براي خودشان گرفتند که همراه کنسرو بخوريم اما بعد از اينکه سبزيها را شستند و آوردند براي محسن ، محسن سوال کرد آيا نيروها سبزي دارند ؟ گفتيم : نه گفت : من هم نمي خواهم . گفتيم : با پول خودمان براي خودمان خريده ايم هر کسي بخواهد برود و بخرد . گفت : شايد يکي از نيروها پول نداشته باشد.هر کاري کرديم ايشان سبزي نخوردند.
******
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺤﺴﻦ_ﺧﺴﺮﻭﻱ
#شهدای_فارس
🌺🌹🌺🌹🌹
ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ:
https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
وقتی پیکر برادر شهیدش، حمزه را در بهشت زهرای کازرون آوردند، محسن میکروفن را برداشت و سخنرانی پر شوری کرد. بعد از تشکر از مردم، جمله ای گفت که همه را تحت تأثیر قرار داد. با اندوه گفت: «من اینکه روز عاشورا امام حسین(ع) دست به کمر زد و گفت الان کمر شکست را تا امروز باور نداشتم و نمی فهمیدم یعنی چه! ای مردم به خدا قسم حالا که جنازه برادرم جلوی من افتاده می فهمم که امام حسین(ع) در روز عاشورا چه کشید، به خدا قسم حالا کمرم من هم شکست!»
جالب اینکه اصلاً گریه نکرد، حتی پادگان هم که رفتیم جلو ما اشک نریخت. اما گاهی می دیدم می رفت در داخل اتاقش در را می بست و دعا می خواند و من صدای گریه اش را می شنیدم!
شب عملیات والفجر 8 بود. محسن تا من را دید مرا در آغوش کشید و گفت: «چیزی را می خواهم به تو بگویم که تا به حال به کسی نگفته ام، برایم دعا کن تا شهید شوم، دلم خیلی برای برادرم تنگ شده!»
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺤﺴﻦ_ﺧﺴﺮﻭﻱ🌹
#شهدای_فارس
#ﺷﻬﺎﺩﺕ : ﻭاﻟﻔﺠﺮ 8
ﺳﺎﻟﺮﻭﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ
🌺🌹🌺🌹
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ:
https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
در اردوگاه دشت عباس بوديم و محسن و شهيد احمد رضواني فرمانده گردان و جانشين بودند . بچه ها به اهواز و انديمشک رفتند و سبزي براي خودشان گرفتند که همراه کنسرو بخوريم اما بعد از اينکه سبزيها را شستند و آوردند براي محسن ، محسن سوال کرد آيا نيروها سبزي دارند ؟ گفتيم : نه گفت : من هم نمي خواهم . گفتيم : با پول خودمان براي خودمان خريده ايم هر کسي بخواهد برود و بخرد . گفت : شايد يکي از نيروها پول نداشته باشد.هر کاري کرديم ايشان سبزي نخوردند.
**
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺤﺴﻦ_ﺧﺴﺮﻭﻱ
#شهدای_فارس
🌺🌹🌺🌹🌹
ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#سیــره_شهــــدا
در اردوگـاه دشــت عبــاس بوديــم و محسـن و شهــيد احمــد رضوانے فرمانـده گــردان و جانشــين بودنــد . بچــه هــا به اهــواز و انديمشڪ رفتــند و ســبزے براے خودشــان گرفتــند که همراه کنســرو بخوريم اما بعد از اينکه سبزيهــا را شستــند و آوردند براي محسن ، محسن سوال کرد آيا نيروها ســبزے دارند ؟
گفتيــم : نه
گـفت :من هم نمي خواهــم .
گفتيـم :با پول خودمــان براے خودمــان خريــده ايم هر کسےبخواهد برود و بخــرد.
گفــت:شـايد يڪے از نيروهـا پول نداشتــه باشـد.هرڪارے ڪرديم ايشــان سبزے نخــوردند.
**
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺤﺴﻦ_ﺧﺴﺮﻭﻱ
#شهدای_فارس
🌹🍃🌹🍃🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷــــﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
وقتی پیکر برادر شهیدش، حمزه را در بهشت زهرای کازرون آوردند، محسن میکروفن را برداشت و سخنرانی پر شوری کرد. بعد از تشکر از مردم، جمله ای گفت که همه را تحت تأثیر قرار داد. با اندوه گفت: «من اینکه روز عاشورا امام حسین(ع) دست به کمر زد و گفت الان کمر شکست را تا امروز باور نداشتم و نمی فهمیدم یعنی چه! ای مردم به خدا قسم حالا که جنازه برادرم جلوی من افتاده می فهمم که امام حسین(ع) در روز عاشورا چه کشید، به خدا قسم حالا کمرم من هم شکست!»
جالب اینکه اصلاً گریه نکرد، حتی پادگان هم که رفتیم جلو ما اشک نریخت. اما گاهی می دیدم می رفت در داخل اتاقش در را می بست و دعا می خواند و من صدای گریه اش را می شنیدم!
شب عملیات والفجر 8 بود. محسن تا من را دید مرا در آغوش کشید و گفت: «چیزی را می خواهم به تو بگویم که تا به حال به کسی نگفته ام، برایم دعا کن تا شهید شوم، دلم خیلی برای برادرم تنگ شده!»
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺤﺴﻦ_ﺧﺴﺮﻭﻱ🌹
#شهدای_فارس
🍃🌷🍃
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ:
https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
#سیــره_شهــــدا
در اردوگـاه دشــت عبــاس بوديــم و محسـن و شهــيد احمــد رضوانے فرمانـده گــردان و جانشــين بودنــد . بچــه هــا به اهــواز و انديمشڪ رفتــند و ســبزے براے خودشــان گرفتــند که همراه کنســرو بخوريم اما بعد از اينکه سبزيهــا را شستــند و آوردند براي محسن ، محسن سوال کرد آيا نيروها ســبزے دارند ؟
گفتيــم : نه
گـفت :من هم نمي خواهــم .
گفتيـم :با پول خودمــان براے خودمــان خريــده ايم هر کسےبخواهد برود و بخــرد.
گفــت:شـايد يڪے از نيروهـا پول نداشتــه باشـد.هرڪارے ڪرديم ايشــان سبزے نخــوردند.
**
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺤﺴﻦ_ﺧﺴﺮﻭﻱ
#شهدای_فارس
🌹🍃🌹🍃🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷــــﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75