🌹🌹🌹🌹🌹
ﺭﻭاﻳﺖ ﻫﻤﺴﺮ ﺷﻬﻴﺪ ﺭﻭﺯﻳﻂﻠﺐ 👇
پنجشنبه18دی ماه65
تشییع شهدای مظلوم عملیات کربلای4بود.
حاج جوادتب داشت.... امااصراربه رفتن تشییع داشت...
بعدازخوردن صبحانه بچه ها رواماده کرد حاج خانم وباباحاجی هم حاضرشدن هواسردبود سوارماشین شدیم راه به راه رفتیم گلزار شهدا.. هنوزشهدانرسیده بودن هروقت باوالدینش میرفتیم گلزار ماشین روتا نزدیکترین نقطه به مزاربرادران شهیدش جلو میاورد.
انروز بعدازپارک پیاده شدیم سرمزارحسن ومحسن بین دوقبرسرش روگذاشت ویواش یواش یه چیزایی گفت وبلندشد ..برای اولین بارتوی دارالرحمه دست حسن وحمیدروگرفت. محسن بغل من بود صدام زدبیاباهم سرمزارحمیدبریم تعجب کردم هیچوقت گلزارشهدابامن همقدم نمیشد دست بچه ها رونمیگرفت اماهوامون روداشت انروز یه جور دیگه بود هم خوشحال شدم هم حیرون...
خدایاچقدر مهربونی زیرلب داشتم ازشهدا بویژه شهیدعیدالحمیدتشکر میکردم که حاجتم رو به این زودی داده بودن...
خدایاهفته پیش باچه حال زاروپریشونی این مسیرروطی کردم ...متوسل به شهدا شدم گفتم طاقت مفقودی حاج جواد روندارم..حال وروز هفته پیشم روبراش گفتم لبخندی زدواروم گفت شهادت لیاقت میخواد...الان شونه به شونه حاج جوادقدم به قدم سرقبرحمیدمیرم..اخه شهداعندربهم یرزقون هستن روزی ما هم از رزق اونهاست.. خدایاشکرت..
کنارقبرحمیدمنتظررسیدن شهدابودیم کنارقبرش یه گلدون وپرچم بود. حمیدفدایی امام زمان (ﻋﺞ) بودو ارادت ویژه ای داشت همه اسمشون روروی سنگ بغل گلدون مینوشتن وجا میگرفتن..تنهاکسی که هیچوقت نگفت اینجامزارمنه حاج جوادبود..
نشسته بودیم صدای این گل پرپرزکجاآمده ازسفرکرب وبلا امده برای دفن شهدا مهدی بیا مهدی بیا به گوش رسیدبلندشدبچه ها رو به من سپرد وبی قراربه سمت مراسم تشییع رفت..باباحاجی وحاج خانم هم اومدن بچه ها روبهشون سپردم ورفتم قطعه ای که شهداروبه خاک میسپردن...
چشمم دنبال حاج جوادبود..زیرتابوت دیدمش اشک میریخت صورتش سرخ شده بود..نگران حالش بودم ..
برگشتم پیش بچه ها..خاکسپاری شهداکه تموم شد حاج جواد باسرودست خاکی برگشت ماسوار ماشین شدیم رفت دستاش روبشوره دیر کرد رفتم دنبالش تکیه داده بود به درخت نخلی که چندردیف پایینتر ازقبرحمیدبود نگاه عمیق وپرمعنایی به گلزار انداخت ودورنخل چرخیدهمه محوطه روبادقت ازنظرگذروند تابرگشت جای اول درست روبروی قبر حمید..
صداش زدم برگشت سوارماشین که شدیم حالش خوب نبود دستم روروی پیشونیش گذاشتم تبش بیشتر شده بودباباحاجی گفتن اگه حالت خوب نیست من رانندگی کنم گفت نه خوب میشم وحرکت کرد..نمیدونستم انروزاخرین باریه که باهم گلزار میریم اخه اولین بیرون رفتنمون بعدازعقدگلزارشهدابودو....😔
قلبم گرفت ازاین شهرپرگناه
حال وهوای جمع شهیدانم ارزوست
☘☘🌷🌷☘☘
#ﺷﻬﻴﺪﺟﻮاﺩﺭﻭﺯﻳﻂﻠﺐ
#ﺷﻬﺪاﻱﻓﺎﺭﺱ
#ﻛﺮﺑﻼﻱ 5
🌷☘🌷☘
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌹🌹🌹
اوایل جنگ بود. تازه وارد جبهه شدت بودم.آقای اسلامی نسب من را معرفی کرد به محمد که هفده, هجده سال بیشتر نداشت. به سنگر ایشان رفتم. نیمه شب دیدم به نماز ایستاده. سریع وضو گرفتم و به او اقتدا کردم. نمازش که تمام شد گفت به من اقتدا نکن. گفتم چرا؟
گفت من لایقش نیستم.
بعد گفت تو چه نماز می خواندی؟
گفتم نماز صبح.
خندید و گفت اما هنوز وقت نماز صبح نشده. با تعجب گفتم, پس شما چه نمازی می خواندید!
با شرم گفت نماز شب!
گفتم نماز شب چیه؟ یاد من هم می دید!
به لطف محمد, من هم در جبهه نماز شب خوان شدم.
#شهید_محمد_غیبی
#شهدای_فارس
#ﻛﺮﺑﻼﻱ 5
#اﻳﺎﻡ ﺷﻬﺎﺩﺕ
🌹🌹🌹🌹🌹
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ﻳﺎﺩ_ﺷﻬﺪاﻱﻓﺎﺭﺱ ﺩﺭ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ #ﻛﺮﺑﻼﻱ 4
🌷🌹🌹🌹
ﻳﺎﺩ ﻫﻤﻪ ﺷﻬﺪا #ﺻﻠﻮاﺕ
👇👇
ﻳﺎﺩﻭاﺭﻩ ﺷﻬﺪاﻱ ﻛﺮﺑﻼﻱ 4
#ﻓﺮﺩا
#ﺳﺎﻋﺖ 16
#ﺩاﺭاﻟﺮﺣﻤﻪ ﺷﻴﺮاﺯ, ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ
🌷🌹🌷🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌹🌹🌹🌹
جمال به تمام معنا یک دانشجوی مسلمان بود. در حضور در کلاس بسیار منظم بود,اکثر جزوه هایش به عنوان منبع درس مورد استفاده دانشجو ها قرار می گرفت.
از طرف دیگر به تمام معنا یک فرد مسلمان و مؤمن بود. نه تنها خودش که روی اطرافیان هم حساس بود. گذاشتن ناخن بلند و بازگشتن دکمه های پیراهن دانشجو ها اذیتش می کرد و تذکر می داد. حتی تقلب را خلاف شرع می دانست. می گفت ما شهره پیدا کردیم به اسم مسلمان, نباید در کارهایمان تقلب کنیم.
#شهید_جمال_ظل_انوار
#شهدای_فارس
#ﺳﺎﻟﮕﺮﺩﺷﻬﺎﺩﺕ ☘
#ﻛﺮﺑﻼﻱ 5
🌹🌹🌹🌹🌹
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹سید آرام نزدیک شد و بی جلب توجه خم شد و دست دوستم را که به ماشین تکیه داده بود را بوسید.
دوستم با عصبانیت گفت: این چه کاریه سید!
خندید و گفت:وقتی امام می گوید من دست بسیجی ها را می بوسم، ما باید پای بسیجی ها را ببوسیم!
🌹با اینکه دو فرزند داشتیم اما رفتارش چنان عاشقانه بود که همه به ما میگفتند تازه داماد و عروس!
میدانستم رفتنی است. ضبط و نواری به او دادم تا صدایش را برایم به یادگار بگذارد. چند ماهی طفره رفت. ناراحت شدم. به ائمه اطهار سلام داد و صدایش را ضبط کرد. همان شدهمدم سالهای تنهایی ام. هنوزحضورش راحس میکنم.
#شهیدسیدمحمدکدخدا
#ﺳﺎﻟﮕﺮﺩﺷﻬﺎﺩﺕ 🌹
#ﻛﺮﺑﻼﻱ 5
🌺🌹🌺🌷🌺
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
..,...........
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌹🌹🌹
اوایل جنگ بود. تازه وارد جبهه شدت بودم.آقای اسلامی نسب من را معرفی کرد به محمد که هفده, هجده سال بیشتر نداشت. به سنگر ایشان رفتم. نیمه شب دیدم به نماز ایستاده. سریع وضو گرفتم و به او اقتدا کردم. نمازش که تمام شد گفت به من اقتدا نکن. گفتم چرا؟
گفت من لایقش نیستم.
بعد گفت تو چه نماز می خواندی؟
گفتم نماز صبح.
خندید و گفت اما هنوز وقت نماز صبح نشده. با تعجب گفتم, پس شما چه نمازی می خواندید!
با شرم گفت نماز شب!
گفتم نماز شب چیه؟ یاد من هم می دید!
به لطف محمد, من هم در جبهه نماز شب خوان شدم.
#شهید_محمد_غیبی
#شهدای_فارس
#ﻛﺮﺑﻼﻱ 5
#اﻳﺎﻡ ﺷﻬﺎﺩﺕ
🌹🌹🌹🌹🌹
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
🌹🌹🌹🌹🌹
ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐ اﻳﺎﻡ ﺷﻬﺎﺩﺕ
ﺭﻭاﻳﺖ ﻫﻤﺴﺮ ﺷﻬﻴﺪ ﺭﻭﺯﻳﻂﻠﺐ 👇
ﻗﺴﻤﺖ ﺩﻭﻡ
پنجشنبه18دی ماه65
تشییع شهدای مظلوم عملیات کربلای4بود.
حاج جوادتب داشت.... امااصراربه رفتن تشییع داشت...
بعدازخوردن صبحانه بچه ها رواماده کرد حاج خانم وباباحاجی هم حاضرشدن هواسردبود سوارماشین شدیم راه به راه رفتیم گلزار شهدا.. هنوزشهدانرسیده بودن هروقت باوالدینش میرفتیم گلزار ماشین روتا نزدیکترین نقطه به مزاربرادران شهیدش جلو میاورد.
انروز بعدازپارک پیاده شدیم سرمزارحسن ومحسن بین دوقبرسرش روگذاشت ویواش یواش یه چیزایی گفت وبلندشد ..برای اولین بارتوی دارالرحمه دست حسن وحمیدروگرفت. محسن بغل من بود صدام زدبیاباهم سرمزارحمیدبریم تعجب کردم هیچوقت گلزارشهدابامن همقدم نمیشد دست بچه ها رونمیگرفت اماهوامون روداشت انروز یه جور دیگه بود هم خوشحال شدم هم حیرون...
خدایاچقدر مهربونی زیرلب داشتم ازشهدا بویژه شهیدعیدالحمیدتشکر میکردم که حاجتم رو به این زودی داده بودن...
خدایاهفته پیش باچه حال زاروپریشونی این مسیرروطی کردم ...متوسل به شهدا شدم گفتم طاقت مفقودی حاج جواد روندارم..حال وروز هفته پیشم روبراش گفتم لبخندی زدواروم گفت شهادت لیاقت میخواد...الان شونه به شونه حاج جوادقدم به قدم سرقبرحمیدمیرم..اخه شهداعندربهم یرزقون هستن روزی ما هم از رزق اونهاست.. خدایاشکرت..
کنارقبرحمیدمنتظررسیدن شهدابودیم کنارقبرش یه گلدون وپرچم بود. حمیدفدایی امام زمان (ﻋﺞ) بودو ارادت ویژه ای داشت همه اسمشون روروی سنگ بغل گلدون مینوشتن وجا میگرفتن..تنهاکسی که هیچوقت نگفت اینجامزارمنه حاج جوادبود..
نشسته بودیم صدای این گل پرپرزکجاآمده ازسفرکرب وبلا امده برای دفن شهدا مهدی بیا مهدی بیا به گوش رسیدبلندشدبچه ها رو به من سپرد وبی قراربه سمت مراسم تشییع رفت..باباحاجی وحاج خانم هم اومدن بچه ها روبهشون سپردم ورفتم قطعه ای که شهداروبه خاک میسپردن...
چشمم دنبال حاج جوادبود..زیرتابوت دیدمش اشک میریخت صورتش سرخ شده بود..نگران حالش بودم ..
برگشتم پیش بچه ها..خاکسپاری شهداکه تموم شد حاج جواد باسرودست خاکی برگشت ماسوار ماشین شدیم رفت دستاش روبشوره دیر کرد رفتم دنبالش تکیه داده بود به درخت نخلی که چندردیف پایینتر ازقبرحمیدبود نگاه عمیق وپرمعنایی به گلزار انداخت ودورنخل چرخیدهمه محوطه روبادقت ازنظرگذروند تابرگشت جای اول درست روبروی قبر حمید..
صداش زدم برگشت سوارماشین که شدیم حالش خوب نبود دستم روروی پیشونیش گذاشتم تبش بیشتر شده بودباباحاجی گفتن اگه حالت خوب نیست من رانندگی کنم گفت نه خوب میشم وحرکت کرد..نمیدونستم انروزاخرین باریه که باهم گلزار میریم اخه اولین بیرون رفتنمون بعدازعقدگلزارشهدابودو....😔
قلبم گرفت ازاین شهرپرگناه
حال وهوای جمع شهیدانم ارزوست
☘☘🌷🌷☘☘
#ﺷﻬﻴﺪﺟﻮاﺩﺭﻭﺯﻳﻂﻠﺐ
#ﺷﻬﺪاﻱﻓﺎﺭﺱ
#ﻛﺮﺑﻼﻱ 5
🌷☘🌷☘
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
جمال به تمام معنا یک دانشجوی مسلمان بود. در حضور در کلاس بسیار منظم بود,اکثر جزوه هایش به عنوان منبع درس مورد استفاده دانشجو ها قرار می گرفت.
از طرف دیگر به تمام معنا یک فرد مسلمان و مؤمن بود. نه تنها خودش که روی اطرافیان هم حساس بود. گذاشتن ناخن بلند و بازگشتن دکمه های پیراهن دانشجو ها اذیتش می کرد و تذکر می داد. حتی تقلب را خلاف شرع می دانست. می گفت ما شهره پیدا کردیم به اسم مسلمان, نباید در کارهایمان تقلب کنیم.
#شهید_جمال_ظل_انوار
#شهدای_فارس
#ﺳﺎﻟﮕﺮﺩﺷﻬﺎﺩﺕ ☘
#ﻛﺮﺑﻼﻱ 5
🌹🌹🌹🌹
#ڪانـال_ﺷﻬـﺪاے_غریـب_ﺷﻴــﺮاﺯ
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
جمال به تمام معنا یک دانشجوی مسلمان بود. در حضور در کلاس بسیار منظم بود,اکثر جزوه هایش به عنوان منبع درس مورد استفاده دانشجو ها قرار می گرفت.
از طرف دیگر به تمام معنا یک فرد مسلمان و مؤمن بود. نه تنها خودش که روی اطرافیان هم حساس بود. گذاشتن ناخن بلند و بازگشتن دکمه های پیراهن دانشجو ها اذیتش می کرد و تذکر می داد. حتی تقلب را خلاف شرع می دانست. می گفت ما شهره پیدا کردیم به اسم مسلمان, نباید در کارهایمان تقلب کنیم.
#شهید_جمال_ظل_انوار
#شهدای_فارس
#ایامﺷﻬﺎﺩﺕ ☘
#ﻛﺮﺑﻼﻱ 5
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
جمال به تمام معنا یک دانشجوی مسلمان بود. در حضور در کلاس بسیار منظم بود,اکثر جزوه هایش به عنوان منبع درس مورد استفاده دانشجو ها قرار می گرفت.
از طرف دیگر به تمام معنا یک فرد مسلمان و مؤمن بود. نه تنها خودش که روی اطرافیان هم حساس بود. گذاشتن ناخن بلند و بازگشتن دکمه های پیراهن دانشجو ها اذیتش می کرد و تذکر می داد. حتی تقلب را خلاف شرع می دانست. می گفت ما شهره پیدا کردیم به اسم مسلمان, نباید در کارهایمان تقلب کنیم.
#شهید_جمال_ظل_انوار
#شهدای_فارس
#ایامﺷﻬﺎﺩﺕ ☘
#ﻛﺮﺑﻼﻱ 5
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید