eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.2هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ عزیزانم... ابزارها وشیوه هاے انحراف بیش از حد تصور اسٺ. مبادا لحظہ‌ای از خط امـام و مولایماڹ منحرف شده یا پایتاڹ بلرزد. تنها توصیه ام ہه شما همیڹ اسٺ. زیرا همیڹ مورد همه مسائل دیگر را حل خواهد ڪرد. 🌷 اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ 🌷 ❁🌺🌹🌹🌹🌺 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ ﻭاﺗﺴﺎﭖ: https://chat.whatsapp.com/BwMzXYHqYVrEhEZrFmI872
شهدای غریب شیراز
صحبت های سردار #شهیدمهدی_ظل_انوار قبل از عملیات والفجر ۸ 🌺🌹🌺🌹 .. #ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ: ﺩﺭ اﻳﺘﺎ
🌹با لبخند شهدا🌹 🌾سال 1364 بود، به اتفاق آقا مهدی برای بازدید از نیروهایی که در "سد دز" آموزش غواصی می¬دیدند رفتیم. هوا خیلی سرد بود. ما با چند دست لباس، کاپشن و کلاه می¬لرزیدیم، اما رزمنده¬ها در صف می¬آمدند، لخت می¬شدند، لباس غواصی می¬پوشیدند و در آب سرد دز شیرجه می¬زدند. مسئولین سد می¬گفتند آب این سد، به طور معمول یکی از سردترین آب¬هاي کشور است ! مهدي از دیدن این صحنه منقلب شده بود، این را از سؤالات پی¬در پی اش در مورد انگیزه این براداران فهمیدم. - چه انگیزه¬ای باعث شده این¬ها این جور در این آب سرد بروند! - با چه قیمتی این سرما را به تن می¬خرند! در جواب سؤال¬هایش مانده بودم، چشمم افتاد به پسري پانزده، شانزده ساله که آخرین نفر در صف به سمت جایگاه پرش در حال حرکت بود، اشاره کردم که بیاید. به مهدي گفتم هرچی سؤال داري از این بپرس. مهدي از او پرسید: چرا در این هواي سرد وارد آب می¬شي؟ انگیزه توچیست؟ پسر لبخندی زد و گفت: مگه با این کار دین خدا یاري نمی¬شه؟ مهدی گفت: ها بله! پسر نوجوان خیلی جدی گفت: همین بس است! همین یک کلام را گفت، به سمت جایگاه پرش دوید و شیرجه زد در آب. مهدي همان جا نشست. زد زیر گریه. گفتم: مهدي بلند شو دیر میشه¬ها؟ در حالی که به شدت منقلب شده و اشک می¬ریخت گفت: این پسر حرفی زد که در هیچ کتابی نخوانده بودم. اصلاً فکرش را نمی¬کردم با همین یک حرف ساده هم می¬شود یک جنگ را پیش برد! هر چه اصرار کردم راضی به برگشت نشد. گفت: من دیگه بر نمی¬گردم، می¬خواهم غواص بشوم. دو شبانه روز همان¬جا در میان بچه¬هاي غواص ماند. سال بعد بالاخره لباس غواصی پوشید، لباسی که لباس پروازش بود... *برشی از کتاب* ** 🌾💐🌾 * مهدی ظل انوار* شهدای فارس ** 🌹🌹🌹🌹🌹 https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
📲 | فرمانده سرافراز محمود ستوده 🔻26 اسفند ماه سالروز شهادت قائم مقام فرمانده لشکر 23 المهدی اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ ﮔﺮاﻣﻲ ﺑﺎﺩ 🌺🌹🌺 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
✍به روایت شهید ناظم پور: در منطقه پنوجین عراق مستقر بودیم. نیمه شب شنیدم، صدایی شبیه عبور یک کاراوان از پشت خاکریز می آید...📣 بچه های خمپاره انداز ارتشی کنار ما مستقر بودند. پیش فرمانده آنها رفتم و خواهش کردم تا یک خمپاره منوری بزند، تا منطقه روشن شود و علت صدا را مشاهده کنم. خمپاره انداز خواب آلود بود، به جای خمپاره منوری، خمپاره جنگی انداخت.💥☄ گفتم، من خمپاره منوری می خواهم دوباره بزن. باز خمپاره انداخت و باز هم جنگی!🧐 بار سوم که خمپاره جنگی انداخت بی خیال شدم، سر و صدا هم قطع شده بود...🔥💥 صبح وقتی هوا روشن شد با دوربین منطقه را کنترل کردم، از چیزی که می دیدم مو به تنم سیخ شد.😱😳 خمپاره های جنگی بدون گرا، دقیق روی ستون نظامی قافله دشمن که مشغول حمل انواع سلاح ها بودنداصابت کرده و همه بعثیون به درک واصل شده بودند...😳 عبدالعلی ناظم پور : فرمانده گردان تخریب لشکر 33 المهدی (عج) :شلمچه /کربلای5 🌹 🌹🍃🍃🌹🍃🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
✍به روایت شهید ناظم پور: در منطقه پنوجین عراق مستقر بودیم. نیمه شب شنیدم، صدایی شبیه عبور یک کاراوان از پشت خاکریز می آید...📣 بچه های خمپاره انداز ارتشی کنار ما مستقر بودند. پیش فرمانده آنها رفتم و خواهش کردم تا یک خمپاره منوری بزند، تا منطقه روشن شود و علت صدا را مشاهده کنم. خمپاره انداز خواب آلود بود، به جای خمپاره منوری، خمپاره جنگی انداخت.💥☄ گفتم، من خمپاره منوری می خواهم دوباره بزن. باز خمپاره انداخت و باز هم جنگی!🧐 بار سوم که خمپاره جنگی انداخت بی خیال شدم، سر و صدا هم قطع شده بود...🔥💥 صبح وقتی هوا روشن شد با دوربین منطقه را کنترل کردم، از چیزی که می دیدم مو به تنم سیخ شد.😱😳 خمپاره های جنگی بدون گرا، دقیق روی ستون نظامی قافله دشمن که مشغول حمل انواع سلاح ها بودنداصابت کرده و همه بعثیون به درک واصل شده بودند...😳 عبدالعلی ناظم پور : فرمانده گردان تخریب لشکر 33 المهدی (عج) :شلمچه /کربلای5 🌹 🌷🍃🌷🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
✍به روایت شهید ناظم پور: در منطقه پنوجین عراق مستقر بودیم. نیمه شب شنیدم، صدایی شبیه عبور یک کاراوان از پشت خاکریز می آید...📣 بچه های خمپاره انداز ارتشی کنار ما مستقر بودند. پیش فرمانده آنها رفتم و خواهش کردم تا یک خمپاره منوری بزند، تا منطقه روشن شود و علت صدا را مشاهده کنم. خمپاره انداز خواب آلود بود، به جای خمپاره منوری، خمپاره جنگی انداخت.💥☄ گفتم، من خمپاره منوری می خواهم دوباره بزن. باز خمپاره انداخت و باز هم جنگی!🧐 بار سوم که خمپاره جنگی انداخت بی خیال شدم، سر و صدا هم قطع شده بود...🔥💥 صبح وقتی هوا روشن شد با دوربین منطقه را کنترل کردم، از چیزی که می دیدم مو به تنم سیخ شد.😱😳 خمپاره های جنگی بدون گرا، دقیق روی ستون نظامی قافله دشمن که مشغول حمل انواع سلاح ها بودنداصابت کرده و همه بعثیون به درک واصل شده بودند...😳 عبدالعلی ناظم پور : فرمانده گردان تخریب لشکر 33 المهدی (عج) :شلمچه /کربلای5 🌹 🌷🍃🌷🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید