فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☆∞🦋∞☆
زندگے زیباستـــــ🌿
اما شهادتـــــ از آن زیبا تر استـــــ
سلامت تن زیباستـــــ
اما پرنده عشق،🕊
تن را قفسے میبیند ڪه در باغ نهاده باشند....
·•شهید مرتضے آوینے•·🌿
#اَیْنَ_صاحِبُنا
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
🌹🍃🌹🍃
🌱" پلاکش " را برای ما جا گذاشت ،
تا روزی بدانیم ، از جنس ما بود ...
" هویتش " خاکی بود !
اما " دلش " را به آسمان زد ...
گمنامی راز عجیبی است ...!
#یادکنیدشهدا_را_باذکرصلوات
#صبحتون _شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌹 #مراسم *میهمانی لاله های زهرایی* 🌹
🔹همراه با قرائت زیارت عاشورا 🔹
💢 #بامداحی *کربلایی سید مصطفی موسوی نژاد* 💢
#مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰ /از ساعت ۱۸*
⬇️⬇️⬇️⬇️
*مراسم در #فضای_باز و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی برگزار میشود*
🔺🔹🔺🔹🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔹🔹🔹🔹
پخش زنده با اینترنت رایگان از لینک:
http://heyatonline.ir/heyat/120
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌹🌹🌹🌹🌹:
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهیدان_هاشم_و_مجتبی_شیخی*
* #نویسنده_محمد_محمودی_نورآبادی*
* #قسمت_پنجاه_و_هشتم*
چند سال از پایان دوران دفاع مقدس میگذشت سال ۷۱ مجتبی مشغول ساختن منزل و سقفی بود که با اعضای خانواده در زیر آن زندگی کنند. مدت مرخصی گرفته و تا کارهای ساختمانی را به اتمام برساند.
یک روز در جمع خانواده نوار مصاحبه برادرم شهید هاشم را گذاشته بودیم یک حالت معنوی خاصی در بین ما ایجاد شده بود و بعد از دیدن فیلم مصاحبه ،مجتبی گفت من هم شهید میشوم.
یکی از افراد در جمع به شوخی گفت : مجتبی تو خیلی چاق شدهای .جنگ هم که تمام شده .چطور میخواهی شهید شوی.؟!
مجتبی با خنده گفت: مگه من چاق نشدم .؟! میخوام خوراک ماهی ها بشوم.
خلاصه این موضوع گذشت چندین روز بعد بارندگی شدید استان فارس را فراگرفت . سیل در شهر شیراز و مناطق استان فارس جاری شد.
در منطقه شهرستان خرامه به دلیل جاری شدن سیل احتیاج شدیدی به نیروهای امدادی و کمکی اعلام شده بود .با توجه به اینکه مرخصی بود و داشت کارهای ساخت و ساز منزلش را انجام میداد به محل کار خود در پادگان امام حسین مراجعه میکند و میگوید من با اینکه در مرخصی هستم اصلا دلم نمیخواد برای منزل خودم آجر روی آجر بگذارد و حتماً بایستی به این ماموریت بروم و به افراد نیازمند منطقه خرامه کمک کنم.
تعدادی شناور و قایق موتوری را به منطقه خرامه می بردند مجتبی هم به آنجا اعزام و با توجه به تجربه در دوران دفاع مقدس بلافاصله طراحی یک پل شناور روی رودخانه را انجام و آن را با کمک افراد احداث میکند.
با احداث این پل جان تعدادی از ساکنان را که در محاصره سیل بودند نجات میدهد.
زدن پل آن هم در هوای بارانی و بالا بودن آب در منطقه جسارت خاصی میخواهد که با روحیه جهادی و تجربه بالا و چالاک شده بود را به واقعیت پیوست.
اما با این همه شجاعت خستگی ناپذیر بودن مجتبی با دست تقدیر از سوی دیگر بالا آمد و او را به نهایت آرزوها اشتباهات ترین کمال انسانی که همان شهادت باشد رساند و به خیر دوستان و همرزمانش پیوند زد.
مجتبی در کنار برادرش هاشم آرام گرفت. شناور مجتبی در تلاطم بود شاید می دانست مسافری غریب در این دنیا دارد و آشنا با دنیای دیگری است . تخته سنگ سبز دراژان بود که مورد شهادت را بر سینه مجتبی زد و او را به اعماق آبهای خروشان بند امیر فرستاد .
#ادامه_دارد ..
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
💫یادی از سردار شهید محمد اسلامی نسب 💫
🌷صبح روز اول یا دوم عملیات والفجر 8بود. محمد کنار اسکله در فاو ایستاده و بلند و محکم به چند نفر می گفت: چرا نياورديد... بايد مي آورديد! جلوتر رفتم دیدم با چند سکانی( راننده قایق) بحث می کند. از صحبت های آنها متوجه شدم چند شهید در حاشیه اروند در سیم خاردار ها گیرکرده اند و محمد از این ها خواسته است آنها را بیاورند، اما آنها نتوانسته بودند این کار را انجام بدهند.
گفتم: جريان چيه؟ - ما رفتیم شهدا را بیاریم، اما منطقه مین گذاری شده و دست خالی برگشتیم. حالا آقای اسلام نسب پایش را کرده توی یک کفش که حتماً باید برید شهدا را بیارید.
- دیر بجنبید مَد میشه، آب جنازه ها را می بره توی خلیج!
این را اسلام نسب محکم تکرار می کرد و اصرار که همین الان باید شهدا را بیارید. بعد گفت: حسینقلی تو با این ها برو!
قرار شد هرجا قایق آنها به ساحل نزدیک شد، من از ساحل وارد آب شوم و شهدا را از سیم خاردار ها آزاد کنم. با همین سماجت آقای اسلام نسب، از مفقود شدن پنج شهیدغواص در خلیج فارس جلوگیری شد...
راوی حاج علی حسینقلی
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⚘﷽⚘
پنجشنبه است...
وباردیگر
مزار شهدا دل ها را به سوی خود می کشاند...
دل هایی که این مکان راخلوتگاه خویش قرارداده اند
و یکدل سیر دلتنگی را بر مزارشان می بارند...
#پنجشنبه_های_عاشقی💔
#باز_پنجشنبه_ویاد_شهدا_باصلوات
🍃🌹🍃🌹
👇👇
اﮔﺮ ﺩﻟﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﻬﺪا و ﻣﺰاﺭ ﺷﻬﺪاﺳﺖ ....
آماده زیارت بشو.... دلت را روانه گلزار بکن...
🚨
آنلاین بشوید....
زیارت آنلاین گلزار شهدا انجام دهید و زیارت عاشورا بخوانید
⬇️⬇️
http://heyatonline.ir/heyat/120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رحم اللّٰھ من نادی یاحسین..♥️°
#محمدحسینپویانفر🎧"
#شب_جمعه
#یاد_همه_شهدا
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله ع
🌱🌷🌱🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
وارد کانال شهدا بشوید🔺🔺
#سلام_امام_زمانم✋
🌱توصیف#قشنگے سٺ در این عالم هستے
تـو عـرش بَـرینے و من از#فـرش زمینم😍
آواره نہ! در حسرٺ دیـدار تـو بےشک👌
ویـرانہ ی#ویـرانہ ی ویـرانہ تریـنم
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
بچه ها علاقه خاصے به علے داشتند و او به «علی شفاعت» معروف بود.
چون دوستانش به یقین میدانستند او شهید خواهد شد. ❤️
علی امام جماعت بود. پس از نماز با چشمانے پر از اشک رو به بچه ها گفت: بچه ها از فردا من امام جماعت شما نیستم. 😔
بچه ها گفتند: چرا؟
گفت: صبر کنید میفهمید.
دعای کمیل را علے و مجتبی خواندند.📿
روز بعد به سوے میدان مین در اطراف سنگر رفتند. ساعت ۷ الے ۸ بود کھ صدای مهیبے بلند شد💥💥.
علی و مجتبی را غرق در خون دیدیم. از چهره اش نور مےبارید.💔
#شهید_علےبیضایےنژاد
#سالروز_شهادت
#شهدای_فارس
🌷🌹🌷🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
🌹🌹🌹🌹🌹:
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهیدان_هاشم_و_مجتبی_شیخی*
* #نویسنده_محمد_محمودی_نورآبادی*
* #قسمت_پنجاه_و_نهم*
🎤 به روایت محمدعلی شیخی
مجتبی با توجه به اینکه در کارهای فنی تجربه خاصی داشت و اکثر مواقع دستش آغشته به روغن گریس و .. بود ولی با این وجود همیشه نماز اول وقت به جا میآورند و در نماز جماعت شرکت خوب و فعالی داشت و افراد زیر دستش را هم که بعضاً از بسیجیان و سربازان وظیفه بودن به رعایت خواندن نماز اول وقت تشویق میکرد و خود در این مورد پیشقدم بود.
🎤 به روایت مجتبی مینایی فرد
با هم خیلی شوخی میکردیم مخصوصاً زمانی که سوار قایق می شدیم می دانست که من شنا بلد نیستم .ویراژ میرفت میخندید که اگر افتاده توی آب باید التماس کنی تا کمکت کنم.
خیلی شجاع و نترس بود به خاطر همین هم بیشتر محورهای سختیا محورهایی که دشمن از روبرو و دقیق شلیک می کرد با او به شناسایی می رفتم.
علیرغم ظاهری سختکوش بسیار مهربان و احساساتی بود.بچهها در جبهه از برادر به هم نزدیکتر بودند و البته بسیار صمیمی و همراه.
اما حادثه ای که هیچ وقت فراموش نمیکنم شبی بود که دختر کوچکش را عقرب سیاه گزیده بود و این رزمنده شجاعی که صلابت چون کوه داشت چنان اشک می ریخت و التماس میکرد تا دخترش را به بیمارستان برسانند .
باید امروز هم کسی باور نکند این رزمندگانی که باید در شرایط سخت زندگی کنند چگونه وجودشان مملو از احساسات و مهربانی است که وقتی بعد از جنگ هم سیل آمد و دست از همه چیز کشید و به کمک مردمی که در سیل مانده بودند شتافت و تا پای جان به یاری آنها ایستاد.
#ادامه_دارد ..
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
9.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 دلِ مادرِ شهید...
🎬 برشی از روایتگری حاج سعید اوحدی در بزرگترین گلزار شهدای جهان
#خانواده_شهدا
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
💫یادی از سردار شهید محمد اسلامی نسب 💫
🌷در فاو بودیم. فاصله خط ما تا عراق هم کمتر از 500 متر بود. خمپاره های سرگردان هم که دم به دم روی آن می بارید. خط را که خوب بررسی کردم با خودم گفتم یا خدا... این دیگه چه جهنمیه!
نگاهم به آقای اسلام نسب افتاد، روی آن زمین سست و شکننده، چنان محکم و استوار راه می رفت که زمین از او شرم می کرد. صدای سوت خمپاره آمد، خیز رفتیم، سر بلند کردم. دیدم اسلام نسب همچنان ایستاده است. در این مدتی که در خدمتش بودم، ندیدم جلو خمپاره و گلوله ای قامت خم کند. بی اختیار دلم قرص و محکم شد. فرمانده گردان قبلی گفت در این خط اگر یک تیر شلیک کنید عراقی ها صد تا تیر به شما جواب می دهند. به ما نصیحت کردند که رعایت کنیم و سر به سر عراقی ها نگذاریم. جریان را به محمد گفتم. خیلی جدی و محکم گفت: صمد این وضعیت باید عوض بشه. باید کاری کنیم که عراقی ها جرأت نکنند در این خط به سمت بچه ها ما تیری بزنند!
با فرماندهی محمد، با اولین شلیک عراقی ها، انقدر آتش روی سر آنها ریختیم که دیگر جرأت نداشتند به سمت ما شلیک کنند!
راوی صمد بادرام
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید