#یادشهدا
🔰انس بـسیار عجیـبی به #حضرت_زهرا (س) داشـتن و البتـه امام رضا (ع) و همیشـه قـبل از هر مأموریت به پابوس آقا میرفــت.✋🤲
🔰محــمد امین به دلیل عوارض ناشی از استفاده تکفیری ها از سلاح های شیمیایی در بیمارستان بستری شده بود..
روزهای بــسیار بسیار سختی رو پشت سرگذاشت.
شب آخر پیشش بودم.
با هم، متوســل به ائمه شدیم، قرآن که میخوندم لذت میبرد.
😔 آخــرین جمله ایشان که اسمم رو صدا زد گفت: * #چادرت بپـوش*.
حدودا ۲ ساعت بــعد در حالی که سر برادرم روی دســت مادرم بود، به #شهـادت رسید..💔
#جانبازشهید مدافع حرم محمدامین زارع
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
-🍃═ঊঈ🌹ঊঈ─🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
❌در یکی از پروازهایش در خاک عراق جنگنده ابراهیم از طرف نیروهای بعثی مورد اصابت قرار گرفت که با مهارت فراوان هواپیما را در پایگاه هوایی دزفول فرود آورد . بار دیگر اتفاقی مشابه افتاد که این بار جنگنده را با موفقیت در پایگاه حمیدیه فرود آورده بود .
🌹بعد از گذشت دو ماه از جنگ از فرماندهی نیروی هوایی دستور صادر شده بود هر ناوجنگی که به دریا می رود یک خلبان شناسایی به همراه ناو برای هماهنگی به دریا برود . این ماموریت به یکی از خلبانان به نام برادر صابری محول شد اما چون همسرش بیمار بود ابراهیم داوطلبانه به جای ایشان با ناو همیشه جاوید پیکان به دل دریا زد 7 آذر 1359 در عملیات مروارید با رخنه در اعماق خلیج همیشه فارس پیروزی هایی همچون منهدم نمودن بزرگترین اسکله های نفتی عراق با نام البکر و العمیه ، با شکار چندین ناو عراقی چنان ضربات شدیدی بر پیکره نیروی دریایی عراق وارد شد که تا آخر جنگ صدام نتوانست نیروی دریایی را به حالت اول برگرداند. پایان ماموریت خود به سر می بردکه مورد هدف چند موشک عراقی قرار گرفت😭
#شهید ابراهیم شریفی
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🌷🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهدا
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
دست راست شهید حسن باقری بود. همین همراهی، او را متخصص
اطلاعات عملیات کرده بود. شناسایی را در هر کاری ضروری می دانست
و همیشه می گفت تا می توانید شناسایی کنید و بعد عملیات.
حاج قاسم هم خیلی دوستش داشت، چون حاج رسول مرد عملیات های سخت بود.
یک بار وسط بحبوحه جنگ سوریه، حاج قاسم وارد سنگر شده بود و دیده بود حاج رسول نقشه اسرائیل را گذاشته وسط و دارد نقشه عملیاتی طراحی می کند.
بهش گفته بود: چه می کنی حاج رسول؟ گفته بود:
دارم نقشه عملیات حذف اسرائیل بعد از داعش را طراحی می کنم. حاج قاسم گفته بود: وسط این شلوغی جنگ و حضور داعش؟ حاج رسول پاسخ داده بود: فرضش که محال نیست. ان شاءالله با فرماندهی شما
اون روز هم میاد.
سردار شهید عبدالرسول استوار
#شهداےفارس
#ایام_شهادت
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠پسرم خیلی خوش اخلاق و خنده رو بود.و خیلی هم باغیرت بود.هرکسی کاری داشت ، چیزی لازم داشت حتی اگرشب بود یا هوا بارونی بود حتما به کمکشان میرفت و کار را انجام می داد.
علاقه خاصی به پدربزرگ و مادربزرگها و افراد مسن داشت
بچه ها را هم خیلی دوست داشت
💠ازوقتی ماشین خرید هرسال ما رو میبردمشهد
و میگفت مامان دیگه هرسال رو مشهد رفتن حساب کن.
حتی بعدازشهادتش هم هرسال ب مشهد رفتم.
امسال خیلی دلم هوای مشهد کرده بود رفتم شاهچراغ دیدم پرچم حرم آقا رو آوردن پرچم رو بوسیدم گفتم امام رضا ما رو هم بطلب خیلی دلم هواتو کرده.پنجشنبه رفتم گلزار سرمزارپوریا دیدم خواهر شهیدمیثم کوهکن هم هست (میثم و پوریا باهم دوست صمیمی بودن)دوتامزار فاصله دارن. گفتم مادرت رفت مشهد گفت نه شنبه میره،منم گفتم دوست داشتم برم اما چون بابات هم هست مزاحم نمیشوم
اگرتنهابود باهاش میرفتم.که گفت اتفاقا بابام کنسل کرده و مامانم و خالم باهم میرن .گفت شما هم میتونی بری چون برا سه نفر بلیط گرفته بودیم که همونجا دخترم چک کرد یدونه جای خالی بود و رزرو کرد و منم رفتم.و واقعا بعد شهادتش هم هرسال منو میبره مشهد.
#شهید پوریا قاسمی
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
نشردهید
💢به مناسبت سالگرد مراسم گرامیداشت شهید فرهاد شاهچراغی، امروز ، در #گلزارشهدای_شیراز
🔹تقریبا سال پنجاه و شش بود وشهید فرهاد شاهچراغی فقط پانزده سال سن داشت.
به خاطر فعالیت های انقلابی بارها قصد بازداشت وی را داشتند به همین دلیل یک بار که درتعقیب وی بودند و او درفرار بود به زمین خورد به صورتی که نتوانست از جایش بلند شود سرباز ها نزدیک تر می شدند و او کاری از دستش بر نمی آمد . تااین که در آن شرایط و با خلوص دلی که داشت شروع کرد به خواندن آیه ی شریفه ی (وجعلنا من بین ایدیهم سد و من خلفهم سدا فآغشیناهم فهم لا یبصرون).
خلاصه سرباز ها بهش رسیدند اما انگار که او را ندیدند به طوری که یکی از سرباز ها با پوتین روی دستان فرهاد ایستاده بود بدون آن که بداند و دیگری روی کمر فرهاد ایستاد بود بدون آنکه متوجه شود ویا فرهاد را ببیندو... همه در جستجوی او بودند اما هیچ کدام او را نیافتند در حالی که او درست همان جا بود.
بعد از نیم ساعت جستجو وقتی دیگر مطمئن می شوند که فرهاد آنجا نیست ازجستجو صرف نظر کرده و می روند . فرهاد هم سالم و سلامت بلند می شود و به خانه می رود...
#شهید فرهاد شاهچراغی
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠در دوان حضور در قرارگاه مدینه مقر ما در یک بیمارستان صحرایی و زیر خروارها خاک و سازه های بتونی قرار داشت.
برخی شب ها می دیدم که وقتی همه به خواب می روند حاج رسول از محل استراحت بیرون می زنند و به نقطه ای می روند.
برایم سوال پیش آمده بود که حاج رسول کجا می روند؛ یک شب کنجکاو شدم و با چشمانم مسیرش را کاویدم و دیدم که به سمت سرویس های بهداشتی می رود.
از جایم بلند شدم و بدون این که متوجه شود دنبالش رفتم ؛ دیدم وارد سرویس های بهداشتی شد ؛ آستین ها را تا کرد و پاچه های شلوارش را تا زانو بالا کشید و شروع کرد به شستن سرویس های بهداشتی.
رفتم جلو و گفتم : حاجی شما فرمانده قرارگاه هستید ؛ اجازه بدهید من این کار را بکنم.
حاج رسول نگاهی پرجذبه کرد و گفت: برو بیرون و بگذار کارم را انجام بدهم.
گفتم: حداقل اجازه بدهید کمک تان کنم اما حاجی گفت: این کار خودم است و خودم هم انجام می دهم.
هر چه اصرار کردم حتی نگذاشت ذره ای کمکش کنم و به تنهایی مشغول شستن شد چند بار دیگر هم به دنبالش رفتم اما هرگز اجازه نداد حتی ذره ای کمکش کنم.
🌹🌱🌷🌱🌹
#سردارشهید حاج رسول استوار
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
💐آهای بسیجی !!!
خوب گوش کن چه میگویم
میخواهم به تو پیشنهاد معامله ای بدهم
که در این معامله سرت کلاه برود !
منِ دستغیب حاضرم یک جا
ثواب هفتاد سال نمازهای واجب📿
و نوافل و روزه ها و تهجّدها
و شب زندهداری هایم را بدهم به تو،
و در عوض ، ثواب آن دو رکعت نمازی را
🌴که تو در میدان جنگ ، بدون وضو
پشت به قبله ، با لباس خونی
و بدن نجس خواندهای ، از تو بگیرم
آیا تو حاضر به چنین معامله ای هستی؟!
#گفتاری_از_شهید_محراب
#آیتالله_عبدالحسین_دستغیب
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠 قاسم از کودکی اهل اذان بود، وقت اذان که می شد هرجا بود، کوه و دشت و صحرا و خانه و شهر و جبهه، شروع به گفتن اذان می کرد، برای همین معروف بود به بلال...
💠۱۸ بار به جبهه اعزام شد، ولی شهید نشد..
یکبار وقتی به خانه آمد به بیماری سختی دچار شد. با ناله می گفت خدایا من این همه در جبهه جنگیدم و شهید نشدم، مرا در بستر بیماری از دنیا نبر!
💠 یکبار از کربلا که ظاهرا مخفیانه رفته بود، مقداری خاک تربت برای مادرش آورده بود. مادر مقداری از این خاک را به خانواده ای که صاحب فرزند نمی شدند داده بود که از برکت آن تربت صاحب فرزند شده بودند...
سرانجام در کربلای ۴، بلال لشکر فجر، به آرزویش رسید.
#شهید قاسم اولیایی(بلال)
#شهدای فارس
#ایام_شهادت
🌱🌷🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#پیش_بینےشهید....
🌷گفت: «شمشاد به نظرت، اگه گلوله به قلب آدم بخورد زودتر شهید می شود، یا توی سر!»
با خنده نگاهش کردم و گفتم: «والله هنوز نه گلوله به قلبم خورده، نه به سرم که بدانم کدامش بهتره!»
خیلی جدی دست به پیشانی اش گذاشت و گفت: «من که دوست دارم یه تیر بخورم، اون هم اینجام!»
وقتی رفتیم بنیاد جنازه اش را ببینیم . دست کردم زیر سرش دستم شد پر از خون، ( بعد از یک هفته از شهادت هنوز خون تازه در بدنش بود) دیدم یک تیر نشسته به پیشانی اش، محل سجده اش.
حتی از لبش که سیم خاردار ها آن را بریده بود، خون تازه می چکید.
🔰در وصیت نامه صوتی اش گفته بود:
... و از خدا می خواهم که مرگ من را شهادت در راه خود قرار بدهد، یک عمر از خدا خواسته ام که " اللهم الرزقنی توفیق شهاده فی سبیلک تحت رأیه نبیک" این پرچم لااله الا الله و محمد رسول الله روی دوشم باشد و در راه تو شهید شوم و خدایا از تو می خواهم در لحظه مرگم حب ائمه مخصوصاً حب حسین بن علی و حب امام زمان در دلم باشد و اعتقادم این است که اگر در راه او شهید شوم لحظه مرگ، سرمان به دامان آقا اباعبدالله است.
🌷🍃🌹🍃🌷
#شهید امان الله عباسی
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🔹🔹🔹🔹🔹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#سیره_شهــدا
🔰اولین نمـاز جماعتی که به او اقتدا کردم، در مـسجدڪشن نماز مغـرب وعـشا بود.
بعد ازنمـاز مغـرب و آغاز نماز عشاء بوسیله یک گروه ناآگاه چند سنگ از بیرون مسجد داخل نماز جماعت«جهت بر هم زدن نماز جماعت و آسیب رسـاندن به امام جماعت» پرتاب کردند.
سر و صدا از بیرون جهت حمله به داخل مسجد بلند شد.
صــف جمــاعت به قصــد برخورد با آنها به هــم ریخت،او هــمه را به آرامـش و #صبـر دعـوت کرد.
بعد از نماز نحوه برخورد با آنها را توضیح داد، همه از سخـنان دلنشینش آرام گرفتند.
🔰هـیچ وقـت خشمگیـن نمی شد و همیشــه با سخــن رسا با مردم صحبت می کرد، بی ریا و مهـربان بود.
اســم #شهیددستغیـب را می آورد چشمش اشکبار میشد.🌹
#شهید نادر هندیجانی فرد
#شهـداےفارس
#شهدای کربلای ۵
#ایام_شهادت
🌹🍃🌹🍃🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f7
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#سیــره_شــهدا
🔰دنــبال عباس بودم.
(شهــید)هاشم اعتمادی گفـت: آشپزخانه اسـت.
رفتـم, دیـدم هـمه ظـرف های کثـیف پادگان را گذاشــتن جلـویش, در حال شستــن است!
گفتم مهـندس این چه ڪاریه!
گفـت:آخرش مـنو جهنمی می کنی , خوب بیڪاریم ظرف می شـوریم!
#رییــس محیط زیـست و منـابع طبیعـی فارس بـود, به عنوان #بسیجے آمـده بود جبهــه.
بعدم رفتـه بود آشپــرخانه مقـر, گفته بود منو فرسـتادن اینــجا ظرف بشــورم!
در وصیتـش نوشـته بود:
خدایا به بزرگـے ات قـسم، در مقـابل #شـهدا خجالت می کـشم....
فقط دلـم مے خواهــد به مـن هم فرصـت بدهـے این جان ناقابـل را در راه تو بدهـم. هــر چند که لایق نیستم و از بارگاه عــرش تو بعید نیــست که به این بنــده نیز نظرے بکنــی..
#شهید عباس بهجــت حقیقــی
#شهــدای_فارس
#شهادت :کربلای ۵
#ایام_شهــادت
🍃🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰روزی در خانه به صدا آمد، زنی افغانی با پسری سیزده ساله بود که کمک می خواست، ظاهرا همسرش در جنگ افغانستان کشته و خودش پناهنده شده بود. ما که در خانه چیزی نداشتیم، نادر هم جز حق طلبگی حقوقی نداشت. سریع فرشی را که در خانه داشتیم، پیچید و به آن خانم هدیه کرد.
آن خانم بعد ها در کارهای خانه به من کمک می کرد، وقتی دید، خودمان جز آن فرش چیز با ارزشی نداشتیم، همیشه شرمنده نادربود.
🔰یک شب در خواب شنیدم که به من می گفتند: شریک زندگیت به یاران حسین خواهد پیوست!
تعبیرش واضح بود، چندین بار به جبهه اعزام شده بود و این خبر از آینده او بود. چیزی از آن خواب به نادر نگفتم. دو سال گذشت. نادر بیمار بود، به حدی که توان ایستاده نماز خواندن نداشت. همان زمان برایش خبر آوردند که به زودی اعزام جبهه هست. صبح زود بود که رفت حوزه. وقتی برگشت ماشین ریش تراش برداشت تا محاسنش را کوتاه کند، گفت دستور است برای افزایش کارایی ماسک ضد شیمیایی محاسن را کوتاه کنیم.
اما تا ماشین را روشن کرد برق رفت!
خندید و گفت: خیریتی دارد!
عجیب خوشحال بود. پسر پنج ساله مان را در آغوش کشید و گفت: مواظب مادر و خواهرهایت باش و …
رفت و روز شهادت حضرت زهرا(س) شهید شد و پیکرش مفقود ماند.
سه,چهار سال از شهادتش می گذشت. شبی به خوابم آمد و یک بیت شعر از حافظ خواند و غائب شد:
دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
فهمیدم به زودی بر می گرد که برگشت.
#شهید نادر هندیجانی
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
📸از راست سردارن شهیدان رضا بدیهی، مرتضی جاویدی، جلیل اسلامی و علی صیاد شیرازی....
🔰 رضا, علاقه عجیبی به مرتضی جاویدی داشت. همیشه با هم بودند و معاونش. می گفت اگر قرار است شهید شوم دوست دارم با مرتضی باشم.😔
وقتی کربلای ۴ مجروح شد و به عقب می رفت گفت:می ترسم با مرتضی نباشم!😔
وقتی با همان جراحات برگشت گفتم چرا با این وضعیتت برگشتی؟
گفت امدم با مرتضی باشم, اخه وقت تنگه!
حق با او بود. مرتضی ۹.۳۰ صبح شهید شد. دیدم رضا به شدت اشک می ریزد و می گوید:خدایا ما را از هم جدا نکن!
۵.۳۰ دقیقه روز بعد رضا هم شهید شد. هر دو را با هم به شیراز منتقل و با هم در فسا تشییع کردند.
#شهید محمد رضا بدیهی
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠یک روز دیدم شهید باقری با سر و وضع خاکی و گلی داخل اتاق شد. گفتم فرمانده چه خبر؟ کجا بودید که اینطور خاکی و گلی شدید؟
لبخند ملیحی زد و نشست. میدانستم از گفتن موضوع خودداری می کند.
چند روزی این ماجرا تکرار شد تا اینکه یک شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم می برد و چرت می زدم که یک لحظه متوجه شدم سایه ای از جلوی چشمانم رد شد وسوسه شدم و سایه را تعقیب کردم تا بفهمم چه خبر است.
دنبالش رفتم دیدم حجت مشغول نظافت حیاط و سرویس های بهداشتی است.
خجالت کشیدم و دویدم سمتش، خواستم ادامه کار را به من بسپارد، گفتم شما فرماندهی این کارها وظیفه ماست که نیروی شما هستیم، جواب داد کاری که برای رضای خدا باشد جایگاه انسان را تغییر نمی دهد من این کار را دوست دارم، چون می دانستم بچه ها اجازه انجامش را نمی دهند قبل از نماز صبح و توی تاریکی انجام می دهم.
از خودم خجالت کشیدم، سرم را پایین انداختم و گفتم به خدا قسم شما خیلی بزرگواری...
#شهید حجت باقری
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🌱🌷🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید
رسته اصلی پژمان تک تیرانداز بود، اما بعد ازشهادت پژمان متوجه شدم، که در سوریه هم، بین دوستانش به آچار فرانسه معروف بوده است.
دوستانش میگفتند: از پست که برمیگشت میگفت:
خُب، بگید چکارهست من انجام بدهم. میگفتیم:
بابا پست بودی خستهای برو استراحت کن. میگفت:
نه، وقت برای استراحت زیاده، فعلاً وقت کار است.
هر روز مشکلات فنی قرارگاه را درست میکرد و کار بچهها را راه میانداخت، شب دستانش را بههم میزد و با خوشحالی میگفت:
خوب خدا را شکر امروز مفید بودم.
#شهید پژمان توفقی
شهید مدافع حرم
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠ارادت خاصی به امام حسین داشت .
هر سال محرم نذری میداد و به نیابت ازاین که روزی شهید شود دعای توسل وزیارت عاشورا میخواند.
می گفت : ازخداوند هرچی خواسته ام داده فقط یک شهادت ارزویم هست و دوست دارم لیاقت این را داشته باشم که همانند امام حسین به شهادت برسم .
💠در اقوام چند خانواده یتیم بودند . علی خیلی به آنها سر میزد .
برای برطرف شدن مشکلات نیت میکرد ودر قلکی که برای این خانواده ها گذاشته بود مقداری پول می ریخت و هرماه قلک را باز می کرد و هزینه را به آنها می داد.
💠هر سال عید بعد از تحویل سال اولین عید دیدنیمان با این خانواده ها بود . در این دیدارها علی کاری می کرد که آنها خوشحال شوند.
یک روز از من خواست که اگر روزی شهید شد این کارش را ادامه دهم.
عید سال 95 سفارشی که علی کرده بود را انجام دادم . به اتفاق فرزندانم به دیدار این عزیزان رفتیم...
#شهیدمدافعحرم
#شهید علی جوکار
#ایام_شهادت
#شهدای_فارس
🌱🌷🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید
💠پسرم محمدمهدی تازه به دنیا آمده بود. به خانه پدر رفتم.
یک شب پسرم بی تابی می کرد. گهواره را وسط سالن پذیرایی گذاشتم و شروع کردم به راه رفتن و لالایی خواندن. ولی فایده ای نداشت. عسکر به خانه آمد .مرا در آن وضع دید. محمدمهدی را گرفت و گفت: شما بروید و بخوابید.
گفتم: داداش بچه بی تابی میکند... گفت: ایرادی ندارد شما بروید و استراحت کنید.
آن موقع عسکر ۲۰ ساله بود. به اتاق رفتم. چند دقیقه ای گذشت و دیگر صدای گریه بچه نمی آمد. خوب که گوش کردم صدای زیارت عاشورای عسکر را شنیدم.
آن شب عسکر در کنار گهواره محمدمهدی با صوتِ دلنشینش، زیارت عاشورا را برای محمدمهدی خواند و او تا صبح راحت خوابید.(راوی خواهرشهید)
✍قسمتی از وصیت شهید:
هر شخصی عهده دار ولایت شد برای ما واجب التعظیم است و وظیفه ما هست که از آن مواظبت کنیم تا به دست صاحب اصلی اش برسد و همه ما را از این منجلاب در بیاورد ان شاءالله.
#شهید عسکر زمانی
#شهدای مدافع حرم
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#سیره_شهدا
🌷 اتش سنگینی روی خط بود. خلیل پشت لودر نشسته بود و با مهارت خاصی در میان ترکش ها و خمپاره ها خاکریز می زد. ناگهان, لودر از حرکت ایستاد. فکر کردیم اتفاقی برای خلیل افتاده, اما پیاده شد و شروع کرد به قدم زدن. دویدم سمتش, گفتم چی شده, تو این وضعیت حساس چرا کار را رها کردی.
سر به زیر گفت:یک لحظه غرور مرا گرفت که چه خوب دارم کار می کنم!
گفتم نکند دارد برای نفسم کار می کنم. پیاده شدم تا غرورم بریزد, بعد که حس کردم برای خدا کار می کنم, کار را ادامه می دهم!
چند دقیقه بعد, سبکبال سوار شد و کار را تمام کرد...
🌱🌹🌱🌹
#شهید خلیل پرویزی
#شهدای_فارس
سمت:فرمانده ستاد پشتیبانی و مهندسی جهاد فارس
#ایام_شهادت
🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#روایــت_عشــق
🌷با سید آمــدیم مرخصی...
خانواده من در یکی از روستاهای اطراف بهبهــان بود.
وقتــی رسیــدیم, دیــدم دخترم مریض اســت با هم بردیمش بیمارستانی در بهبهان...
انجا شــنیدیم عــده ای بیرون از بیمارســتان در حال شعار دادن علیه انقلاب هستند.
سید سـریع دوید و رفت داخل انها. وقتی برگشت پیراهنش پاره و ساعتش شکستــه بود.
شهربانی همه را جمع کرد و برد کلانــتری.
ما هم رفتیم.پدر ومادر کسی که سید را زده بود امدند برای گرفتن رضایت.
سید رضایت داد. انها هم با قسم ما را بردند خانه خودشان.
پـدر ضارب سریع برای سید یک لباس و یک ساعت خرید. سید قبول نکرد و به جای ان یک نخ ســوزن خواست. لباسش را همانجا دوخت و برگشــت...
بعد از #شهـادت سید بود.
از همان مـحله رد می شدم. دیدم روی دیوار نوشتــه بود #کوچه_شهید سید عبدالحـسین ولے پور!
🌷🌱🌷
#شهید سیدعبدالحسـین ولی پور
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🍃🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🎙همسر شهيد:
💢مبارزه كار هميشه يوسف رضا بود، او فقط ميخواست به هر صورت از حريم مرزي و اخلاقي كشورش دفاع كند.
💢 يكبار در جريان مبارزه با قاچاقچيان استان فارس از ناحيه پا مجروح شد. وقتي به بيمارستان رفتم، نتوانستم آرامش خود را حفظ كنم، و با ناراحتي به او اعتراض كردم. اما او در جواب بيتابي من گفت: «مشقتهاي كار من، زندگي راحت را از شما گرفته. دختر عمو! من را حلال كن. اما خودت را زياد ناراحت نكن، و از خدا صبر بخواه . ما ميتوانستيم مانند بعضي از انسانها بيدرد زندگي كنيم، ميتوانستيم . اما نخواستيم.»
از شرم صورتم را از او پنهان كردم، ولي ابوالفتحي با خنده گفت:
«اين دردها همه اش خدائيه، زياد غضه نخور.»
روز بعد پرستاري از يوسف رضا را شخصا به عهده گرفتم ، تا شايد گوشهاي از زحمات او را جبران كنم.🌹
#سردارشهید یوسف رضا ابوالفتحی
فرمانده نیروی انتظامی استان فارس
#ایام_شهادت
🌱🌹🌱🌹🌱
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💢از طرف فرمانده سپاه مبلغ ده هزار تومان پاداش به محمد هدیه داده شد بود.
آن روز ها پول زیادی بود، تقریباً چهار برابر حقوق محمد. مثل تمام زن ها طلا و زیور آلات را دوست داشتم، از محمد خواستم با آن پول مقداری طلا برای من بخرد.
کمی سکوت کرد و گفت: «شما اگر چند گرم طلا داشته باشید خوشحال ترید یا این که دل چند رزمنده را شاد کنیم؟»
در جواب سؤالش ماندم.
از خواسته خودم کوتاه آمده گفتم:« حالا می خواهی این پول را چه کار کنی؟»
گفت: «می خواهم آن را بین پنج نفر از رزمندگان که محتاج تر از من هستند تقسیم کنم!»
#شهید محمد اثری نژاد
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷🕊🍃
مـالکیتآسمـانرا
به نـامکسـانی نوشته اند
که به زمین،دلنبسته اند...!
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی🕊
#ایام_شهادت🥀
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
هدایت شده از گلزار شهدا
✍قسمتی از یادداشت های زیبای شهید سید حمیدرضا رضازاده ...
💠این روزها را چه کردی ؟ جواب بگو !
بله ، گناه کردی ، ظلم کردی ، سرپیچی کردی ، برای خدا در عبادت شریک قرار دادی ، از غیر خدا ترسیدی ، نیّتت را خالص نکردی ، بر نفست مسلط نشدی ...
پس چه کردی ؟
آیا می دانی چند قدم دیگر تا مرگ داری ؟
آیا بعید است همین روزها قدم های آخرت را پشت سر بگذاری ؟
مگر مرگ به کسی خبر داده که تو انتظار خبر داری ؟
۶۸۹۱ روز مغرور بودی و خود را از دیگران بالاتر دیدی ، از خود راضی بودی و بی خود از خودت خوشت می آمد.
امروز چه قدمی به سوی خدا برداشتی ؟
چه کردی ؟
چرا پیش نمی روی ؟
چرا ایستاده ای ؟
مگر فرصت دیگری پیش خواهد آمد ؟
جبهه محل پرورش است اگر اینجا خود را نسازی کجا می خواهی بسازی ؟
روزی به خود می آیی که جبهه این مکان مقدس از دست رفته ، قدر جبهه را بدان. پیشرو که از کاروان دنبال افتاده ای....
#شهید حميدرضا رضازاده
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🌱🌷🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
نشردهید یاد شهدا زنده شود
#ڪلام_شهید
این دنیا ، دنیای آزمایش است ...و همه میدانیم که هیچکدام ماندگارنیستیم و همگی خواهیم رفت .فقط باید مواظب باشیم پرونده ما سفید باشد...
📎جانشین تیپ ۳۳ المهدی
#سردارشهید_محمود_ستوده🌷
#ایام_شهادت
#شهدای_فارس
●ولادت : ۱۳۳۵/۶/۱۲ فسا ، شیراز
●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۶ شرقدجله ، عملیات بدر
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
نشردهید یاد شهدا زنده شود
💠همه به آب کارون زده بودند جز جواد. هر چه اصرار کردیم نمی آمد. وقتی دید خیلی اصرار می کنیم گفت: «شما خیلی خامید، من الان حوریه های بهشتی را می بینم که با لیف و صابون منتظر ایستاده اند تا من شهید شوم و مرا غسل بدهند!» زدیم زیر خنده😅 بعد از آب تنی، رفتیم تا نسبت به منطقه عملیات توجیه شویم. یک کالک عملیات را روی زمین پهن کرده، دور آن حلقه زدیم. چند دقیقه نگذشته بود که خمپاره شصتی کنار ما به زمین نشست و منفجر شد. فقط جواد بود و هاشم نظر علی شهید شدند 💠شهید عباس کامیاب(برادرجواد) حال و هوای تشیع پیکر جواد را اینگونه می نویسد:« گفتند وصیت کرده در کنار نظرعلی باشد، نظرعلی را نمی شناختم. بالاخره پیدایش کردیم، آنها را کنار هم آوردیم، جنازه ها را گشودیم. انگار از مادر متولد شده، پارچه را کنار زدم، صورت نورانی بخون خفته اش را دیدم که همچون عباس(ع) دست از بدن جدا بود، تکه تکه شده بود، خودش می
خواست. نظر علی هم خواسته بود، هر دو با هم همچون حسین
(ع)، خدا هم اینها را دوست دارد...»
#شهید جواد کامیاب #شهید هاشم نظرعلی #شهداے_فارس #ایام_شهادت 🍃🌹🍃🌹 #ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ: ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 #نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید