eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
3هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷‏پسری که یک شبه، مرد شده‌... حواسش هم به تابوت پدر هست، هم مواظب خواهر...😭😭 -در حاشیه مراسم وداع با پیکر شهید جواد اللّه‌ کرم 👆 ✍️ﻧﻤﻲ ﺩاﻧﻢ ﺩﻟﺖ ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮﻭﻡ و ﻛﺪاﻡ ﺭﻭﺿﻪ ....😭 ﻭﻟﻲ اﮔﺮ ﺩﻟﺖ ﺷﻜﺴﺖ و اﺷﻜﺖ ﺟﺎﺭﻱ ﺩﻋﺎ ﺑﺮاﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﻨﺠﻲ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺸﺮﻳﺖ ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻧﺸﻮﺩ ... ...🌹 🌷🌹🌷🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
🌸شهادت جان کندن نیست، دل کندن است🌸 نخستین عامل شهادت او حیا بود، حتی به خاله‌هایش نگاه نمی‌کرد.👀 وقتی هم که مجبور بود کار اداری انجام دهند در حد ضرورت با نامحرم صحبت می‌کردند. 🙈 در فضای مجازی خیلی ورود نمی‌کرد و فقط کارهای مرتبط با شهدا را در آن فضا انجام می‌داد.📱 ادب و اخلاقشان خیلی بالا بود. اوج عصبانیتش سکوت بود، مظلوم بود.☺️ مادرم همیشه می‌گفتند که من آدم‌های زیادی را دیده‌ام، همه آنها چند صفت خوب دارند و در بقیه موارد مشکل دارند. محمد جامع صفات خوب است.😇 ببینید یک جوان ۲۸ ساله چقدر روی خودش کار کرده بود که هم حیایش و هم اخلاقش هم تواضع و ادبش به این مرحله رسیده بود.👌 ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﻋﻼﻗﻪ ﺩاﺷﺖ هدف او برای رفتن به سوریه هم دفاع از اسلام بود، می‌گفت: «دفاع از خاک و حضرت زینب(س) خیلی مهم است؛ اما مسئله مهم‌تر این است که داعش با پرچم اسلام دارد اسلام را نابود می‌کند.» 😠 و جمله معروفی دارند که شهادت جان کندن نیست دل کندن است.🕊 راوی همسر شهید🌹 مدافع حرم محمد مسرور🕊 🌷🌹🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💔 ای شهید! ای آنكه بر كرانه‌ی ازلی و ابدی وجود برنشسته‌ای! دستی برآر و ما قبرستان ‌نشینانِ عاداتِ سخیف را نیز از این منجلاب بیرون كش. 👤 🌷 🌷🌷 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
✨🌺 سـرش مے رفـت نمـاز اول وقـتش را ترڪ نمے کرد همـیشہ مـیگفت: مـأموریتے مـهم تـر از نـماز نداریـم . 🌷 🌷🌷 🌹🌷🌹🌷 ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻴﺮاﺯ https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
....: (خسرو) (فرهاد) (مهدی) . عمو در خودش فرو می رود، ولی خیلی زود خودش را جمع میکند. می زند به پایم و می گوید: «از خودت بگو پسر زن داری؟ بچه چطور؟! رابرت میگفت تو آمریکا واسه خودت برو بیایی داری. دکتر شدی ،جز هیئت علمی دانشگاه هاروارد هستی.. _نه عمو زن ندارم !یعنی یک بار با یکی از همکارانم که پزشک عمومی بود نامزد کردم ،ولی ازش جدا شدم. در واقع او از من جدا شد و رفت با یکی دیگه! خانواده اش مخالف بودند و می‌گفتند ما دخترمون را به کسی که رگه ایرانی داره نمیدیم. میترسیدن بلایی سرش بیارم اونجا خیلی از ما ایرانی ها می ترسند.» _تو که مسیحی هستی پسر نه مسلمان! _خب خیلی از مسلمانها ایرانی ان! جو بدی اونجا نسبت به ایرانی ها درست شده! _با این حساب چرا تورا در سمت های مهمشان راه دادند!؟ _عمو اونها با مغزم کار دارند نه با ملیتم، و به علاوه اونجا کسی نمیدونه من ایرانی الاصل هستم. به نامزدم هم گفتم چون نمیخواستم بهش دروغ گفته باشم! _کی برمیگردی آمریکا؟! _نمیدونم شاید به زودی! _تا هفت پاپات بمونی خوبه! _راستش دلیل اینکه می خوام ایران بمونم چیز دیگری هست! _نکنه میخوای اینجا بمونی و زن ایرانی بگیری!؟ فکر نرگس توی ذهنم می پیچد و سریع فرار می کند. _میدونی عمو! پاپام قبل از مرگش واسم یه نامه فرستاد. خیلی منظور حرفش را نمیفهمم. ازم خواسته واسش یه کاری انجام بدم. نامه را از جیب بغل لباس هم در می آورم و به سمت عمو میگیرم. _از دم غروب تا حالا چند بار نامه پدر را خواندم. ولی باز هم نفهمیدم باید چه کار کنم. امان نامه را از دستم می گیرد و بازش می کند و می خواند. «سلام پسرم برنابی! شاید زمانی به ایران بیاید که من دیگر نباشم هرچند امیدوار بودم قبل از مرگم تو را ببینم.لطفاً کاری را که از تو می خواهم انجام بده. هر طور شده خسرو را پیدا کن و بسته را که همراه نام است به او بده.پسرم هر طور شده خسرو را پیدا کن .متاسفانه من زمانی چیزهایی را که باید فهمیدم، که دیگر به بیماری قدرت برایم باقی نگذاشته و سرطان مرا از پا انداخته است.پسرم برنابی!به وصیت عمل کن تا لااقل در آن دنیا رو هم هرچند اندک در آرامش باشد بعد از پیدا کردن خسرو ،دوستیت را با ادامه بده که او دوست شایسته‌ای برای تو خواهد بود. دوباره تاکید می کنم برنابی لطفاً خسرو را پیدا کن. باز به خاطر اینکه تو را و خودم را از دیدار تو محروم کردم ببخش. ممنون پدرت رابرت» عمو نامه را تا کرد و گفت :«چه چیز این نامه برات عجیبه؟!» _اینکه خواسته خسرو را پیدا کنم .چرا خسرو؟! عمو دوباره نامه را باز کرده عینک نزدیک بینش را از بغل جیبش در آورد و نگاهی به نامه کرد. _دقیق نمیدونم. ولی شاید برمیگرده به گذشته پدرت.. من زیاد نمیدونم _چطور نمیدونید ؟!شما با هم دوست بودین. _آره ولی تا یه جایی با هم بودیم و بعدش پدرت تنها ادامه داد. _از حرف هاتون سر در نمیارم !چی را ادامه داد؟! عمو نخ سیگاری را از توی جعبه بیرون آورد و گذاشت کنار لبش. _ اولین بار که پدر را دیدم توی دانشگاه افسری بود.وقتی توی صف صبحگاه ازش به عنوان دانشجوی نمونه تجلیل شد. ازش خوشم اومد و سعی کردم با پدرت دوست بشم و شدم. ما دوستان خوبی برای هم بودیم هر چند دین و مذهب ما فرق می‌کرد. درسته رابرت مسیحی بود اما خیلی به عبادتش اهمیت می داد، اما من توی یک خانواده ایرانی بزرگ شده بودم با پدر و مادری مسلمان. اما در واقع دینی نداشتم. خیلی از فرمانده ها و افسر های عالی رتبه از پدرت راضی بودند و رابرت هم عاشق کارش بود. _خوب این چه ربطی به این ماجرا داره؟! _رفتش همین‌جاست برنابی وقتی یک افسر جوان و ممتاز باشی خیلی به چشم می آیی! به ویژه بین آنهایی که توی راس بودند. اونهایی که مستقیم با شاه در رفت و آمد بودند .پدرت بهترین بود و همین بهترین بودن کار دستش داد. _«مسخره است به دلیل بهتر بودن توی شهرداری گذاشته بودند دفترداری کنه؟!! بعدشم که مغازه لباس فروشی راه انداخت!!» _رابرت یک دفتر دار ساده نبود .در نقش یک دفتر دار بود. حتی بیشتر از یک مغازه دار. _ عمو از حرفاتون سردرنمیارم! شما چی میدونین؟! _من و رابرت مدتی با هم کار می‌کردیم. بعد از دو سال من خسته شدم و استعفا دادم و یه مغازه نقره کاری را انداختم. اوایل پدرت خیلی اصرار بر گردم. هیچ وقت از خودت پرسیدی چرا پدرت نمی خواست ببیندت؟!! صدای آژیر بلند میشود یک دفعه از جا کنده می شوم خانه تاریک می شود. _نترس آژیر خطره.نامردها هرجا روشنایی باشه میزنن.باید بریم پناهگاه! در واتس آپ 👇 https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv در ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
گاهی که از پرواز برمی گشت و هنوز نمازش را نخوانده بود در سجده، گریه و زاری می کرد و به خدای خود عرض می کرد: «خدایا من بنده ی گریز پایی نیستم... نتوانستم تا الان نمازم را بخوانم.» فارس 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثانیه های بی تو بودن چه سخت دقیقه میشوند ساعت ها را هم که به عقب کشیدند پاییز یا من کدام یک یلدا را خواهد دید؟ 📎درد دلی مادرانه پس از ۳۵ سال دوری 🌷 ﻣﺎ ﺭا ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻴﺪ ◾️🌹◾️🌹◾️ : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
از امام جعفر صادق(ع) نقل شده است درسه جا شیعیان ما را امتحان کنید🔰 : ۱_هنگام فرا رسیدن وقت نماز که چگونه وقت نماز را رعایت می کنند❗️ ۲_در وقت حفظ اسرار که چگونه آنها را از دشمنان مستور می‌دارند . ۳_هنگامی که مالی در اختیار دارند چگونه با برادران دینی به طور مساوی و همراهی با دیگران از آن بهره مند می شوند❗️ وسائل ج ۳ ص ۸۲ ◾️◾️◾️◾️ شهادت ع تسلیت باد🏴 ◾️◾️◾️◾️ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
روزی که به خانه آمد به ما گفت: «من سعادت نداشتم مانند دوستانم شهيد بشوم»😔 همان لحظه اشک از چشمانش سرازير شد.😭 روز قبل از میلاد امام زمان (عج) دوباره براي اعزام به جبهه در بسيج آباده ثبت نام کرد و خيلي خوشحال بود. به ما گفت: «امروز روز آخر است که من اين جا هستم و مي خواهم امشب را در سپاه آباده نگهباني بدهم.» خرداد ماه 1361 شب میلاد امام زمان (عج) بود. قرار شد آن شب در سپاه پاسداران نگهبانی دهد. پيراهني را که چندين سال پیش يکي از دوستان پدرم از مکه برايش آورده بود را پوشيد همان شب در حين نگهباني بر اثر اصابت گلوله به سر توسط منافقين کوردل به شهادت رسید. 🌹🌷🌹 . ﺁﺑﺎﺩﻩ 🌹🌷🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
رفتند .... شهید شدند🕊 پیکرشون🌷 موند توی بعد اومدند..! ماهنوز درگیر اینیم که چجوری گناه کنیم 😔 ..! 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
سوغاٺ براے ⇜پاره‌پاره‌‌هاےبدنشان‌بود حالا چه‌ داری برای⁉️پیشکش‌ کردن‌ به 💥 🌹🍃🌹🍃 ﺑﻪ ﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﻣﻨﻮﺭ ﺑﺎﺩ ◾️◾️◾️◾️ https://chat.whatsapp.com/BE71umQBe1UB84MK8aPoYv
10.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️بلاها برما شدت گرفته... 👈اگه دنبال راهکار اساسی برا نجات هستید ، *این کلیپ رو از دست ندین👆👆* *🔹اللهم عجل لولیک الفرج🔹* 🌷🌹🌷🌹 شهدای شیراز http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75