سالها بعد از شهادت ،همرزمانش یاد و خاطره شهید سبیلیان را در امامزاده سید حمزه( علیه السلام) گرامی داشتند .
در این جلسه که شب گذشته در امام زاده سید حمزه کاشمر با حضور چشم گیر مردم متعهد و شهید پرور کاشمر برگزار گردید ،جناب سرهنگ خدامی مدیر حفظ آثار و نشرارزشهای دفاع مقدس شهرستان از خلوص ،ایمان ،باور وولایت پذیری بزرگمرد خطه کاشمرسخن گفت .
همزمان در فرهنگسرای انتظار شهرستان مشهدمقدس با حضور جمع کثیری ازخانواده های معظم شاهدوایثارگرو همرزمان و پیشکسوتان دفاع مقدس که همراه با خانواده هایشان گرد هم آمده بودندجلسه شهدای ماه برگزارگردید.
دراین مراسم باشکوه ، راویان در خصوص شهدای آذرماه ترشیز کهن و علی الخصوص شهید سیدمحمود سبیلیان ناگفته های نابی را مطرح کردند .در این جلسه سردار نژاد باقر از فعالیتهای شهید سبیلیان در قبل از انقلاب و خدمات آن شهید در پرورش نسل معتقد و متعهد و آگاه سخنرانی کرد وبه مناسبت شصت وپنجمین سالروز ولادت شهیدسیدمحمود،علیرضانصرتی نوه گرانقدرشهیدسبیلیان متنی بسیارزیباو تأثیرگذار رابرای حاضران قرائت کردکه خاطره نطق های آتشین وازسوزدل محمودرادراذهان زنده کرد.
💐💐
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
❤️شعری در وصف شهید حسن_لسانی🌹
🌺بهحُسن وخُلقِ نیکو اوحَسَن شد
به مدحِ اهلبیت،او اهلِ فَن شد
هنرها بوده در او بس، نَهانی
بهقرآنخواندش، بوده لِسانی
بهنصرِ پنج شد عازم به جبهه
کهقلبِ او شده عاری ز شُبهه
زَده برخاکو آب، اوگشته غوّاص
رِشادتها نموده مثلِ عباس
وصیَّت کرده بر آزاده بودن
بهنزدِ حق سَرافکنده نبودن
عبادت،بندگی،برعشق وعرفان
که در عقبی نباشد بهتر از آن
که لذَّتها دراین دنیا چو دامی
طَلَب، گر شد، نَمانَد از تو نامی
ز عشقِ رب بسوزَد تار و پودَم
شَوَد مَستاز شرابِ حق وُجودَم
نَمیرَممن به بَستَر،باشد این نَنگ
شهادتخواهم،ازبَهرَش رَوَم جنگ
که قبرَم بینشان باشد چو زهرا
شهیدی تشنه لب باشم به صحرا
نَشُد پیدا و،جِسمَش بینِشان شد
از او، پیدا پِلاک و استخوان شد
به شهرِ کاشمر آمد نِشانَش
که شد او افتخارِ مَردُمانَش
حَسنبود وحَسن همسایهاششد
سعادت چونمدرس سایهاششد
شهادت چون سعادتشد بَرایشان
به قُرب و رحمتِ حق گشته مهمان
روحششاد🥀🥀🥀🥀🥀
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
🕊🌷 شهید والامقام حسن لسانی
🌻 فرزند احمد درتاریخ ۱۳۴۷/۱۲/۳ درشهرکاشمردیده به جهان گشود .
🌻دوران ابتدایی وراهنمایی را باموفقیت گذراند .سپس در رشته ریاضی در دبیرستان امام خمینی (ره ) مشغول به تحصیل شد وتاسوم متوسطه درس خواند .
🌻در دوران تحصیل در دبیرستان باورود به انجمن اسلامی دانش آموزان کاشمر در جهت تحکیم پایههای اعتقادی خود ودیگران قدم های بزرگی برداشت وبه تهذیب نفس پرداخت .
🌻بسیار هنرمند بود و با دستنوشته های زیبا و خوش خطی برای شهیدان و کشیدن تمثال شهدا و
مداحی برای اهل بیت وشهدا هنرنمایی میکرد.( ازاین شهیدعزیز یک مناجات نامه ی عرفانی و نوار صوتی کاست قرائت دعای شریف کمیل به یادگار مانده است .
🌻قاری قران بود ودرمسابقات قرانی همیشه امتیاز می اورد .
🌻درمسابقات نهج البلاغه و حفظ حدیث و قران مدال اوربود .
🥀🍂 شهید والامقام حسن لسانی در سمت تخرب چی و غواص عضو گروه تخریب لشکر ۵ نصر ، در ۱۸ سالگی ، در تاریخ ۴ دی ماه ۱۳۶۵ عملیات کربلا ۴ به مقام والای شهادت نائل آمد.
روحشان شاد🍁
اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
💌🕊💌🕊💌🕊💌🕊
فرازی از وصیتنامه شهید
✨إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
آنان که به دین اسلام گرویدند و از وطن خود هجرت نموده در راه خدا جهاد کردند اینان امیدوار و منتظر رحمت خدا باشند، که خدا بخشاینده و مهربان است.
✨ وصیتنامه اینجانب حسن لسانی فرزند احمد متولد کاشمر شهادت میدهم که هیچ معبودی جز خداوند یگانه نیست و شهادت میدهم که حضرت محمد«ص» فرستاده و بنده اوست و شهادت میدهم که حضرت علی علیه السلام جانشین و خلیفه اوست .
و حضرت ولی عصر عجل الله و نایب عظیم الشأنش حضرت امام مدظله العالی و امت حزب الله ..
نمیدانم اگر سخن از عشق و عرفان بزنم راست گفتم یا نه ؟ اگر از عبادت و بندگی بزنم چطور.............
✨پروردگارا مرا از علاقمندان اهل بیت و از خونخواهان حضرت اباعبدالله در رکاب همراهی امام عادلی چون پیر جماران قراربده
زیرا در غیر این حال در پیشگاه ائمه (س ) و امام حسین ( ع) سرافکنده خواهم بود
معبودا به ما جلوهای از طلعت و نور پرفروغ آن قامت رشید حجت ولایت را بنمای زیرا بدون این نور ظلمت و تاریکی قبر چشم گناهکار مرا بیفروغتر و گریان خواهد کرد. در این چند روز دنیا لذت عبادت و بندگی و ترک لذت و خشوع و عشق و عرفان و اطمینان توکل و تلاش در راهت را به من بچشان چرا که لذتهای کاذب جای آن را خواهند گرفت و مرا چون پشه ای در دام عنکبوت غافلگیر خواهند کرد. پروردگارا به حسین مظلومت لذت شهادت را چشاندی، به من هم بچشان والا در این زمان که بازار شهادت گرم است در بستر مردن ننگی جاوید است. معشوقا مرا از شراب عشقت سرمست کن و از آتش تار و پودم را بسوزان و از شیرینیش و لذتش کامم را برآورده ساز و از جنونش مرا راهی وادی مقدست کن از هیجان و بیقراریش قرار آخرت را عطا کن.
✨ شما ای مرد و زن آزاده و مسلمان ایرانی سعی کنید واقعاً آزاده و مسلمان باشید، اسمتان مسلمان نباشد ولی خودتان کافر، اسمتان مسلمان نباشد و خودتان منافق.
✨امروز ایران سرباز میخواهد، نه ایران بلکه اسلام سرباز میخواهد. رضایت خدا و رضای امام امت را کسب کنید چرا که رضای خدا و امام زمان «عج» در رضای اوست و به حق لبیک گوی او باشید و راستی هم اهل کوفه نباشید.
✨اما ای پدر و مادر عزیزم من هم میگویم که حق شما را ادا نکردهام پس از من درگذرید چرا که در اون دنیا رضایت خدا بسته به رضایت شماست.
از شهادت من هراسی به دل راه ندهید که شهادت یعنی زندگی جاوید
باقیات الصالحات را فراموش نکنید که در آن دنیا به دردتان میخورد.
✨از عموم دوستان و نزدیکان و آشنایان و اقوام برایم طلب مغفرت و بخشش و حلالیت بکنید زیرا در آن سرای دستم از همه جا کوتاه است و امید طول عمر خورشید جماران و نصرت اسلام و مسلمین و السلام
بنده رحمان حسن لسانی
در ضمن چند روزی من باب احتیاط برایم نماز قضا بخوا نید 💖
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
☑️ابرازهمدردی
🔳 پیام تسلیت رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در پی درگذشت مادر شهیدان والامقام «مهجور»
▪️معاون رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران با صدور پیامی درگذشت بانوی ماجده و مؤمنه «حاجیه خانم فاطمه دلبری خلیل آباد» مادر گرامی شهیدان معزز «مهدی و علی اصغر مهجور» را تسلیت گفت.
✍متن پیام مهندس سعید اوحدی به این شرح است👇
🌐https://www.isaar.ir/fa/news/496011
🏴مارا در غم خود شریک بدانید.
࿐჻ᭂ⸙🍃🖤🍃⸙✍#روابط_عمومی_بنیاد_خراسان_رضوی
🥀شهيد ماه
🌼گزیده ای از زندگی نامه سردار شهید سیدعلیرضا قوام
🌷«سید علی رضا قوام» در سال ۱۳۳۷ در خانواده ای متدین و مستضعف،در روستای «حاجی آباد» کاشمر» به دنیا آمد.دوران کودکی را در روستا و دوران ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را در شهر کاشمر گذراند. و دوره نظام وظیفه را در لباس سپاهی دانش سپری کرد.سپس به عنوان معلم وارد آموزش پرورش شد .
🌸در دوران انقلاب با پخش تراکت و اعلامیه به صفوف انقلابیون پیوست.بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل جهاد سازندگی، مامور به جهاد سازندگی شد و مدتی عضوشورای مرکز جهاد سازندگی«کاشمر»بود.سال 1359 طی مراسم ساده با بانویی متدین ازدواج کرد.سال1361به عضویت شورای مرکزی جهاد سازندگی بجنورد در آمد.بعداز شش ماه به شهرستان سرخس مامور و به عنوان مدیر جهاد آنجاانتخاب شد.با شروع جنگ تحمیلی بارها به جبهه های نبرد شتافت.در سال 1365 برای ادامه خدمت به آموزش و پرورش برگشت ، او ۹ مرحله به جبهه ها اعزام و در عملیات های والفجر هشت بعنوان غواص خط شکن و در کربلای ۵ در حالیکه معاون گردان نوح (غواص)
تی ۲۱امام رضا(ع) را بر عهده داشت در تاریخ ۶۵/۱۰/۱۹در نبردی قهرمانانه به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای مدرس آرام گرفت.
❤️روحش شاد و راهش مستدام باد
🥀شهيد ماه
🌸گزیده ای از وصیت نامه شهید 🌴🌹نعمت الله آذری اول
متولد: شهرستان بردسکن
🌴🌹🌷
💐خدایا تو شاهد بودی و گواهی که من سپاه را برای کسب و درآمد و پاسداری را بعنوان شغل و لباس سپاه را برای فخر فروشی برای خود انتخاب نکردم،بلکه سپاه را مسجد و پاسداری را عبادت و لباسش را بعنوان کفن برای خود قراردادم.
🌷مسئولیت:فرمانده گروهان در تیپ ۲۱ امام رضا(علیه السلام)
🌷تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۱۰/۱۹
🥀محل شهادت:شلمچه
🌷مزار:امام زاده سیدحمزه کاشمر
🌹🌴شادی روح پاک این شهید گمنام که همواره تبسم بر لبان مبارکش جاری بود قرائت نمایید حمد و سوره ای با ذکر صلوات🌹
🥀شهيد ماه
🌷۲۲ دی ماه سالروز شهادت سردار رشید اسلام شهید:
🌹سید حسن فلاح هاشمیان در عملیات کربلای ۵ گرامی باد.🌺
🌹شجاعت و شهامت شهید
فلاح هاشمیان در لحظه شهادت
👈زمانی که ما درعملیات کربلای ۵ در خط اول مستقرشده بودیم عراقی ها از روی نخل ها تیراندازی می کردند به طرف بچه های ما وتانکهای آنها حرکت کرده بودند به طرف ما می آمدند سید حسن از این سربه آن سرخط بدو می رفت و به بچه های آرپی جی زن می گفت تانک ها را بزنید وفقط ازپشت خاکریزحرکت کنید قبل از شهادتش یکی ازخبرنگارها با ایشان مصاحبه کرد خدا رحمتش کند می گفت بابا الان موقع مصاحبه نیست الان موقع دفاع کردن است به بچه های آرپی جی زن می گفت : آرپی جی بزنید یک بنده خدایی آرپی جی می زد نمی توانست به هدف بزند تانکها هم نزدیک به خط ما رفته بودند یکدفعه سید حسن آرپی جی را گرفت آرپی جی اول را که می زند تانک می خورد آرپی جی دوم را که می خواهد بزند ازبالای نخلها با قناسه ایشان را می زنند یکدفعه دیدم بچه ها گفتند فلاح شهید شد .🌹🌹
فرهنگسرای انتظارمشهدمقدس شب گذشته شاهدتولدمحمودی دیگربود
علیرضارامی گویم : نوهی عزیزشهیدسیدمحمود
هموکه باصلابتی وصف ناشدنی ، پشت تریبون قرارگرفت وپس ازسال هاخاطره ی محمودرادراذهان زنده کرد
هدایت شده از سادات
سلام
این متن رو خواهرم از زبون من نوشتن:
سلام!
من علیرضا هستم نوه شهید سید محمود
خیلی ها فکر می کردن خانواده ام نام مرا محمود خواهند گذاشت
همین الان هم که ۸ سالم شده باز هم خیلی ها که برای اولین بار مرا می بینند و اسمم را می پرسند
منتظرند بگویم محمود!
اما محمود برای خانواده من نامی نیست که تکرار شود
محمود یک ارزش نه،
تمام ارزشهایی است که ما می شناسیم
محمود مسیر عشق است، راه رشد و راه رسیدن
پس معلوم است که خانواده ام نمی توانستند نام مرا محمود بگذارند
سایه شهید محمود در تمام زندگی من و خانواده من پر رنگ و زنده است
او عکسی بر دیوار خانه ما نیست
بلکه نقشی عمیق بر قلب ماست.
ما وجود سیدمحمود را در خانه مان کامل حس میکنیم، این حس مخصوص به زمان یا مکان خاصی نیست، در زمان ها متفاوت ، غم و شادی، اشک و لبخند، در سختی ها و خوشی ها.
مثلا صبح هایی که روضه داریم، مخصوصا زمانی که روضهمان با زیارت عاشورای آقای سالاری شروع میشود.
حتی گاهی مهمانهایمان میگویند حس و حال خیلی خوبی از روضه میگیرند، احتمالا حضور سیدمحمود با رفقای شهیدش مجلس ما را نورانیتر میکند.
یا اصلا روزهایی که مهمانی داریم و مادرم خیلی آرام دلش برای پدرش تنگ میشود.
دعوت پدربزرگ به مهمانی خانوادگی صفای دلنشینی دارد.
و ما صفای وجودش را در دل حس میکنیم
یا زمانهایی که باهم نماز جماعت میخوانیم،
من هم عبایم را برمیدارم و کنار بابا میایستم.
با خود فکر میکنم، نماز جماعت خواندن با سیدمحمود، چه نماز محشری باشد!
مثل زمانهایی که در کوه نماز جماعت میخواندند.
اما مادرم میگوید، سهمیهی ما محفوظ است، ان شاالله کنار بابایی در بهشت نماز میخوانیم..
حتی وقتی یکی از ما مریض میشود و تب دارد
مادرم تا صبح بیدار میماند و پرستاری میکند، توان زیادی از او میگیرد.
اما انگار کسی هست و به مامان خداقوت میگوید. برای همین صبح دوباره او پرانرژی به ما سلام میکند.
فقط پدربزرگ میتواند اینطور خداقوتی بگوید.
یا حتی وقتی گره میافتد به کار اعضای خانواده، مثلا کار بابا به مشکل میخورد، یا خواهرم آزمون مهمی دارد، باز سید محمود با بازوان قوی اش مدد میرساند تا به شکلی باورنکردنی، گره باز شود.
اصلا مدد غیبی سیدمحمود برای ما و نزدیکانمان ثابت شده است!
مثالهایی از عطر حضورش، آنقدر زیاد است که اگر بخواهم برایتان تعریف کنم چندین شب یلدا زمان میبرد.
بله
نام من علیرضاست
نام من محمود نیست
اما محمود نقشی است که با تمام وجود امید دارم که بتوانم در زندگی بر عهده بگیرم
آرزوی من و خانواده ام اینست که محمودوار زندگی کنیم
و محمودوار به معشوق بپیوندیم.
شما هم برای ما دعا کنید
بر محمد و آل او صلوات
هدایت شده از گروه راویان سردار شهیدعلیرضا عاصمی
روایتگری آقای خدامی در جمع نمازگزاران امامزاده سید حمزه ع بمناسبت شصت و پنجمین سالگرد تولد سردار شهید سید محمود سبیلیان