eitaa logo
◾️عرشیان خاکی🏴◾️
135 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
266 فایل
🍃🌷🕊✨ ☘️وقتی #عقل عاشق شود #عشق عاقل می‌شود؛♥ و #شهید می‌شوی..!🕊 ✅ خاطرات، وصایا، سیره عملی شهدا 📩 انتقادات و پیشنهادات: @khadem_zahra @Jihad_1228 تبادل: @Jihad_1228
مشاهده در ایتا
دانلود
🏞 قاب یادها مردانـہ راهی میدان شدند ... وقتــی ڪہ دلشان رَسته بود از دنیا ! و پرواز ڪردند پروازے عاشقـانہ رو بہ سوے خدا ... 🌷 سمت راست، اولین نفر، که طبق آرزویش روز عاشورای سال ۹۱ پیکر مطهرش به زادگاهش استهبان برگشت. •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈• @Shohadayeestahban •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
🌹 💞شب عروسی 🦋شب عروسی غیب شان زد، عروس و داماد. نگرانشان شده بودیم. 🚗از خانه که راه افتاد بودند بعد دو ساعت هنوز نرسیده بودند سالن. مهمان‌ها داشتند می رفتند که سرو کله شان پیدا شد. 🌠رفته بودند بهشت زهرا(س) سر مزار شهدا. برادر خانمش از دوست های قدیم جنگش بود. همان جا به خانمش گفت: " اینجا کنار قبر برادرت جای من است." 🌷 •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈• @Shohadayeestahban •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨✨✨✨ ❄️ پر ڪردن قمقمه‌ ها از یخ.. ✨🕊 تیر ماه ۱۳۶۵، اردوگاه عشق حسین، قبل از عملیات ڪربلاے یڪ ۱۰سیدالشهداء •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈• @Shohadayeestahban •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
✨🕊🌷🕊✨ جبهه بود و همه چیزش صلواتی! اصلا کدام وجهی ، بهایِ این همه صفا می‌شد؟ •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈• @Shohadayeestahban •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
✨🕊🌷🕊✨ ی پشت ✨تصاویری از کمک‌های مردمی به جبهه‌های جنگ در دوران 🌷✨ دوران دفاع مقدس تجلی بارز ایثار و فداکاری، همکاری و همیاری ملت ایران بود. مردم در شهرها و روستاهای مختلف تمام همت و تلاش خود را برای پشتیبانی هرچه بیشتر و بهتر از رزمندگان اسلام به کار بستند.  🌸 •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈• @Shohadayeestahban •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
من و خدا.jpg
2.33M
✨🌷🌷🌷✨ ✨🌷 طرح من و .. 🥀کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی می کرد…  ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم… 🍃وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!! هر چه بود باز بود… گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟ 🌸ندا آمد: این را گفتم که بیایی… وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم! کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک😭😭 ✨طرح از •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈• @Shohadayeestahban •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
🔹 یک زره، یک شتر و یک ذوالفقار، تمام داشته های علی پیش از فاطمه بود، که خط و نشان می‌کشید برای خَدَم و حشمِ مردانِ‌ جوابِ رد شنیده‌ی قریش. برای «فاطمه» مَهری ارزشمندتر از تبسّم علی که نیست؛ باقی اش خواه یک پنجم دنیا و یک سوم بهشت باشد، خواه آب روان. 🔆 باید بهم برسند تا ذات طاهر فاطمه به کمال ظهور برسد و همه آنچه در مکتب پدر آموخته را نشان بدهد؛ که بگذرد از خلعت عروسی به بهانه «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون» و پیشاپیش گذشتن از جان را به پای امام زمانش تمرین کند. ❤️ فاطمه بود، که علی شد مظهر خوبی های عالم؛ که زن اگر «فاطمه» باشد قطعا «علی»اش را می‌رساند به نهایت خوبی های عالم. که مادر اگر «فاطمه» باشد، پسرش را از خاکِ تب‌دارِ کربلا به والاترین ارکان‌ بهشت و «سیدالشباب‌الجنة» می‌رساند. «فاطمه» بود که فاطمه بودن را معنا کرد، و علی بود صفحه‌ی ظهور این معنا. 💞 سالگرد ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه و مبارک باد. ✅ کانال رسمی شهدای استهبان •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈• @Shohadayeestahban •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🕊🌷🌸❤️🍃🌸✨ 🌸🍃 اسٺــورے ♥️ سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه مبارک! 🌷 🕊 •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈• @Shohadayeestahban •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
♥️😍 حامد زمانی..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🕊🌷🕊✨ رزمندگان در دوران دفاع مقدس آراسته به مكتب علوی و فاطمی بود..! •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈• @Shohadayeestahban •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
✨🌷🌷✨ ‍راوی،حاج "هرکی اهل بلاست،بسم الله" 🌺گاهی میری یه جا مهمونی،دیدی غذا کم میاد،صاحبخونه بین اون همه جمعیت میاد بهت میگه داداش اگه میشه تو غذا کم تر بخور،بذار به دیگران برسه، آخه تو واسه مایی... ولی اونا غریبه ان... وقتی واسه امام زمان باشی، آقا میگه میشه کمتر بخوری،میشه بیشتر سختی بکشی،بذار دیگران استفاده کنن...آخه تو واسه مایی بچه ها کاری کنید امام زمان برنامه هاشو روی ما پیاده کنه.. ✨🌹✨ •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈• @Shohadayeestahban •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
باشد؛ مـــردانے ، ڪانال های خاکے معبرے شد براے پـروازشان ... نڪند ڪانال هاے ما را غافل از آسمان و پـرواز ڪند..! ✨🌷✨ •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈• @Shohadayeestahban •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
☺️ لبخند بزن رزمنده 😂 خاطره ای زیبا و خنده دار از جبهه ...👌 👤بین ما یڪی بود ڪه چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛ توی یه عملیات ترڪش به پایش خورد و فرستادنش عقب بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش ... 🏩با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی ڪه توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا ڪمپوت رفتیم سراغش . پرستار گفت : توی اتاق 110 بستری شده ؛ اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود . دوستم گفت : اینجا ڪه نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه ! یهو مجروح باندپیچی شده شروع ڪرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن! گفتم : بچه ها این چرا اینجوری میڪنه؟ نڪنه موجیه؟!!! یڪی از بچه ها با دلسوزی گفت : بنده خدا حتما زیر تانڪ مونده ڪه اینقدر درب و داغون شده ! پرستار از راه رسید و گفت : عزیز رو دیدین؟!!! همگی گفتیم : نه! ڪجاست؟ :پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره ڪرد و گفت : مگه دنبال ایشون نمی گردین؟ همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟! رفتیم ڪنار تختش ؛ عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر وڪله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود ! با صدای گرفته و غصه دار گفت : خاڪ توی سرتان ! حالا دیگه منو نمی شناسین؟ یهو همه زدیم زیر خنده گفتم : تو چرا اینجوری شدی؟ یڪ ترکش به پا خوردن ڪه اینقدر دستڪ و دمبڪ نمی خواد ! عزیز سر تڪان داد و گفت : ترڪش خوردن پیشڪش . بعدش چنان بلایی سرم اومد ڪه ترڪش خوردن پیش اون ناز ڪشیدنه !! بچه ها خندیدند . 😁 اونقدر اصرار ڪه عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف ڪرد : - وقتی ترڪش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر ڪمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر ڪنند . توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و گذاشتند توی سنگر . سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم ڪرد . راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو ڪیسه ڪردم . یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد : عراقی پَست فطرت می ڪشمت . چشمتان روز بد نبینه . تا جان داشت ڪتڪم زد . به خدا جوری ڪتڪم زد ڪه تا عمر دارم فراموش نمی ڪنم. حالا من هر چه نعره می زدم و ڪمڪ می خواستم ، ڪسی نمی یومد . اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت . من هم فقط گریه می ڪردم ... بس ڪه خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😂😂😂 دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند . عزیز ناله ڪنان گفت : ڪوفت و زهر مار هرهر ڪنان !!! خنده داره ؟ تازه بعدش رو بگم: - یڪ ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش . تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم ڪه دوباره قاطی نڪنه ... 😂😂 رسیدیم بیمارستان اهواز . گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند . دوباره حال سرباز خراب شد . یهو نعره زد : آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو ڪشته . و باز افتاد به جونم . این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند ڪمڪش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم ڪنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت : ای بی پدر ! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا . حالا هم ڪه حال و روزم رو می بینید ! صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂 پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت : چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر ڪردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون خواستیم از عزیز خدافظی ڪنیم ڪه یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد : عراقی مزدور ! می ڪشمت !!! عزیز ضجه زد : یا امام حسین ! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ... 😂😂😂😂 📚منبع : ڪتاب رفاقت به سبڪ تانڪ ✅ ڪانال رسمی شهدای استهبان •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈• @Shohadayeestahban •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
🌷🕊🌷 🌷وصيتـــنامه بسیار زیبای (متولد رونیز علیا) ✨در قالب شعر 🌷🕊🌷 شب، امشب نيست، تاريكي گريزان است . . . افق را از كران تا بيكران، خوناب و نور است . . . نبرد كفر و ايمان است . . . مصاف عدل با زور است . . . در اين خون‌دشت رنگارنگ . . . زمين را لاله مفروش است . . . صدا را نيست، آهنگ و سرود تير مغشوش است . . . 🌷🕊🌷 زِ هر سو گرگ زَخميني، صدايي، زوزه‌اي سرداده مي ميرد . . . زِسـوي ديگري گلبرگ رنگيني، ره عرش الـهي پيش مي گيرد . . . سحرگاهي نه چندان ديرگاه آبستن نصرِالهي است، و فجر صبح اميدي، زِفتح عاشقان، در آستين جانان . . . 🌷🕊🌷 حريم عشق را گلبوسه مي گيرد . . . هزاران انجم خونينِ نور افشان. افق را جام خون نوشانده . . . از معراج خود تا فرش، خاكِ پاك . . . مي بيني چنان آيينه در آينه‌اي صدها . . . هزاران . . . بي نهايت نور باران، نور در نور است . . . آري، نيست ظلمت، شب گريزان است. مصاف عدل با زور است . . . نبرد كفر و ايمان است . . . 🌷🕊🌷 و مي دانيم آخر، كفر مغلوب است و ايمان تا ابد پيروز . . . كه هم «نَصْرٌ مِنَ الله» است و «هَمْ فَتْحٌ قَريب» آخر . . . تو اما جان من مادر، بصيرت ديده را بگشا . . . ببين آخر، نشايد صبح روشن را سيه پوشي . . . نشايد تشنه باشي و زِشهدي چون شهادت مي ننوشي . . . و قرين نعمت وافر نشايد در سپاس حق نكوشي . . . 🌷🕊🌷 مادر اي جانم، تو مي بيني شفق را از بدايت تا نهايت خون و خوناب است به دست خصم، شمشير گران، پا بر ركاب است . . . نشستن ننگ و رفتن، تشنگان را سوي آب است . . . ببين مادر، گُل دين را خَس ظالم به تن پيچيده، مي خشكد . . . بياور تيشه را، تا بركَنيم از بيخ اين خس را . . . 🌷🕊🌷 نپنداري كه كس جاويد مي ماند . . . جهان فاني است و باقي خانه‌ي پس را . . . (شهادت آب حيوان است مادر جان) ببين هر روز، من رنجورتر مي گردم و در خُسر اوقاتم بِهِل تا من ضمان حق به دل گيرم و يا در جان . . . مكن نَهيم، دريغا صيد آفاقم . . . صداي زنده‌اي مي آيد از ديرينه اعصاري . . . 🌷🕊🌷 به نوري ماند آن بشكسته ظلمت . . . شوق راهي مي دهد رفتن . . . صدايي مانده در دالان غم باري . . . بند و غل درون، با جهد و پيكاري بود ، . . زنجير را آخر شكستن، تن از آسودگي راندن، غبار كهنگي شسـتن، دل از بيگـانگـي كـندن . . . رهايي يافتـن بر خصـمِ دسـت افشـان، به پاكوبي مرصّع مركبي راندن، سپردن راه بي بدون‌هاي عرش، با شوق بي بندي . . . نه دل، در چوني و چندي رها بايد از اين ماندن، از اين ذلّت، وزين بي جهد پوسيدن ، . . 🌷🕊🌷 منال اما عزيز من . . . اگر گشتي بسي رنجور و غمديده، مريض من . . . منال اما، اميد مرگ خونينم به روز بي پنـاهي، حافظي از اولياي حق نجاتت مي دهد . . .مادر . . . من آخر فيض مرگ خود . . . اگر خونين بود چون . . . مرگ ثارالله و مقبول خدا افتد به تو مي بخشمش مادر . . . ندارم تحفه اي ديگر، پذيرا باش مرگم را . . . 🌷🕊🌷 منالي بر سر نعشم، مگيري در بغل نقشم، مَمويي پيش خود پنهان، زِغمخوارانمان كتمان، تو را صبر شگرف خود، صلا بر دشمنان باشد . . . بِهِل در چشمشان حسرت، زِ شمشير تحمّل قلبشان بشكاف . . . نصيحت مي كني مادر، كه آن فرزند ديگر را . . . دلش را با خدا دارد . . . به دستش مي دهي شمشيرِ من را و روانش مي كني بي هيچ ترديدي به راه پاكبازانِ رفته در ميعاد . . . 🌷🕊🌷 مبادا، دل به او بندي و پا بر خون گذاري . . . خون خود مي گويم و ياران خود مادر، سعادت نيست ماندن جانكم در نعمت وافر . . . مگردي دين حق را عاقبت كافر . . . تو را من مي سپارم با خداي خود . . تحمّل مادرم . . باري تحمّل تا به آخر . . . تا وصيت را بصيرت من دهم پايان . . . خداحافظ . . . خداحافظ . . . غلامرضا كمالدار 🌷🕊🌷 مطالب درباره شهدای استهبان👇 ✨کانال رسمی شهدای استهبان✨ 🌷🕊🌷 •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈• @Shohadayeestahban •┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•