#مادرانه
پنجشنبه هـا
نفسم تنگ می شود
فـردا که جمعـه شد
چه کـنم با غروبِ آن ؟!
#شهـدا_را_یاد_ڪنید🕊
#با_ذڪر_صلوات🌷
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
@Shohadayeestahban
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
#مادرانه
#یااماه
می کِشَد با گریه صورت بر کَف پایت حسین
لااقل برخیز و این تشنه لَبت را ناز کن
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین ✋🏻
🏴 #فاطمـیه
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
@Shohadayeestahban
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
✨🌷🕊🍃🌸
#مادرانه
پنجشنبه ات بخیر ...
ای آرزوی نداشتهٔ تمامِ هفتهی من
#اخرین_پنجشنبه_سال
#یاد_شهدا_باصلوات
✨🌷🕊🍃🌸
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
@Shohadayeestahban
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
🥀🌷🌴🌹🌴🌷🥀
#مادرانه
بیقراری #مادر_شهید
در قطعه #شهدای_گمنام
این سنگ قبری که تو میبینی
و روی آن نشانی از بی نشانی جوانی است
حاصل عمر یک مادر است ...
#مادران_شهدای_گمنام
#پنجشنبه_های_دلتنگی🕊🌷✨
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
@Shohadayeestahban
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
🔆 روز اعزامش به من گفت:
"مادر برایم نان نیاوردی؟
گفتم تو نان نخواستی!!
🔆 رفتم تا برایش نان بگیرم
وقتی برگشتیم دیدیم
که حرکت کردند و رفتند ...
🔆 بعدها فهمیدم به یکی از اقوام
گفته بود که " نمیخواستم
گریه ی مـادرم را
موقع خداحافظی ببینم".
🔆 #مادرانه
🔆 #شهیدجاویدالاثر
🔆 #علیاصغر_کوچکی
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
@Shohadayeestahban
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
🕊منِ بی تو را ؛
باران گرفته است ...🕊
🕊علیرضا عابدی که این عکس متفاوت را از
یک مادر شهید ثبت کرده، درباره آن نوشته:
🕊« مادر شهید مفقودالاثر مجید امیدی ،
هر وقت بارون میاومد میرفت زیر بارون
میایستاد و چشمای اَبریش بارونی میشد.
🕊وقتی ازش می پرسیدن آخه مادرِ من چرا
وایستادی زیر بارون؟ آروم زیر لب زمزمه
می کرد، گلی گم کردهام می بویم او را ...
🕊آخه الان بدن مجید من زیر بارونه ....
بدن مجید من معلوم نیست کجاست ...
میخوام بگم مادرم، عزیزم، من به یادتم...»🕊
🕊 #مادرانہ
🕊 #شهید_مجید_امیدی
🕊 #یاد_شهدا_باصلوات
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
@Shohadayeestahban
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
✨🕊🌷☘🌸🌼
✨#مادرانه
🕊#مادران_شهدا
#سیره_شهدا✨🕊
#شهید_والامقام
#احمدرضا_احدی
یکی از دوستان احمدرضا با منزل همسایه مان تماس گرفت ، احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت !
پرسیدم احمدرضا که بود؟! گفت ،
یکی از دوستانم بود ، پرسیدم ، چکار داشت؟!
گفت ، هیچی ، خبر قبول شدنم را در #دانشگاه داد!
گفتم ، چی؟؟ ، گفت ، می گوید رتبه اول کنکور شده ای !!
من و پدرش با ذوق زدگی گفتیم ،
رتبه اول؟؟ ، پس چرا خوشحال نیستی؟؟!!
احمدرضا گفت ، اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم !
در همان حال آستین ها را بالا زد وضو گرفت و رفت مسجد !!!
یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود ، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی ، می گفتم احمدرضا تو الان ، پزشکی قبول شده ای ، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی؟!
می گفت ، می خواهم ببینم کارگرها چقدر زحمت می کشند!
می خواهم سختی کارشان را لمس کنم!...
✨راوی؛مادرشهید
#پنجشنبه_های_دلتنگی🕊☘
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
@Shohadayeestahban
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
مادر یعنی
آغوش و بوسه
حرفهای در گوشی
مواظب خودت باش و
زود برگرد و دنیایی دلهره ....
#مادرانه🌸
#نوجوانان 🕊
#اعزام_به_جبهه🕊
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•
@Shohadayeestahban
•┈┈••✾❀🌷❀✾••┈┈•