▪️مدح حضرت علی اصغر علیه السلام 🖊استاد حاج صمد قاسمپور خوش بخواب ای عاشق جانباز من خوش بخواب ای آخرین سرباز من روی دستم وه چه زیبا خفته ای غنچه نازم عجب بشکفته ای ای غزال زخمی دشت بلا دیده واکن آشنایم آشنا لاله پرداغ این صحرا توئی نورچشم مادرم زهرا توئی ای غزالان ختن مدهوش تو قصه ها دارد لب خاموش تو بیخبرازدردبابا خفته ای راز دل را با تبسم گفته ای جان بابا دیده ات را بازکن رازو رمزعاشقی آغاز کن گوش کن ای مونس شبهای من گوش کن ای غنچه زیبای من باتودنیائی سخن دارم هنوز مانده اندرسینه اسرارم هنوز گوش جان بسپاربراوازدل تاکه گویم باتو اکنون رازدل اصغرم حالا تو اصغر نیستی گوش کن تا آن که گویم کیستی درمقام عشق غوغا کرده ای قطره ای و کاردریا کرده ای لاله خونین بستانم توئی غنچه سرخ گلستانم توئی ازهمه گلهای من زیباتری درمیان عاشقان شیدا تری گرچه طفلی و بظاهر اصغری لیک از مردان جنگی برتری رفته از دستم همه انصارمن درمصاف اندرتوئی سردارمن دیده واکن وقت یاری کردن است نخل دین را آبیاری کردن است اصغرم برخیز تنها مانده ام درمیان خیل اعدا مانده ام ظهر عاشوراست بابا بیکس است یک نگاهت بر من تنها بس است تو یگانه یار و غمخوارمنی اولین و اخرین یار منی من همان دلخسته بابای تو ام من همان بابای تنهای توام کودکی طفلی صغیری اصغری لیک پیش دیده ام چون اکبری گرچه تنهایم دراین صحرا ولی عاشق ششماهه دارم چون علی جان نثاریکه بمیدان بلا کردسر عاشقی را برملا مانده ایم اینجا من و تو اصغرم هم سپاه من توئی هم لشکرم گرچه ای گل شاد و خندان میروی همره خیل شهیدان میروی هردو می جنگیم باخیل عدو من بشمشیرو توبا خون گلو لحظه ای چشمان خودرا بازکن باگل لبخند کشف رازکن جذبه عرفانی لبخند تو کرد عالم را اسیر بند تو گوش کن ای غنچه خندان عشق گوش کن ای لاله عطشان عشق لایلای مادرت را گوش کن بعدازان جام بلارا نوش کن باخدنگ عشق رامت کرده اند عاشق جانباز نامت کرده اند عاقبت خون گلویت شیر شد شهرت عشق تو عالمگیر شد خوش بخواب اینجا دیاراشناست تربت پاکش حریم کبریاست دایه پیکان تورا سیراب کرد نرگس مست تورا در خواب کرد دارد این گلشن بسی آلاله ها لاله ششماهه تاصدساله ها سوختند اینجا بسی پروانه ها گردشمع محفل فرزانه ها دارد این دریای خونین موجها موجهایش سرکشدتا اوجها هرکسی همراه این امواج شد روزروشن راهی معراج شد هروجب ازخاک این دشت بلا دارد اندر دل هزاران ماجرا عشق در اینجا تجلا میکند عشق طوفان عقل سازش میکند عقل میگوید که این تیر بلاست عشق میگوید که پیک اشناست عشق اینجا دل بدریا میزند عقل دورخویش درجامیزند یک طرف روباه جنگی سی هزار یک طرف یک شیراما شیرخوار ان طرف کفرجهانی یک جهان این طرف جان جهانی نیمه جان عشق اینجا نیز طغیان میکند شیرخواری کار شیران میکند اصغرمن ظهرعاشورا رسید روزروشن لیله اسراءرسید میروی آنجا که خلوتگاه اوست یارآنجا باتو اندر گفت و گوست خفتگان را خفتنت بیدارکرد ماندگان را رفتنت بیمارکرد آفرین برهمت والای تو مرحبا بر عشق بی پروای تو خوش برو معشوق میخواند تورا میرسد این بانگ از عرش خدا الصلا ای محرم اسرار عشق الصلا ای اخرین سردارعشق ای یگانه محرم رازم بیا غنچه خونین ممتازم بیا بسترت اینک نه دشت کربلاست جای تو خلوتسرای کبریاست گاهوارت ذروه اعلا بود جای تو دردامن زهرا بود ای همه بیچارگان را چاره ساز رونقی بی تو ندارد بزم راز قدسیان درراه تو بنشسته اند عرش را با نور آذین بسته اند یک طرف صف بسته خیل حوریان ایستاده یک طرف کروبیان تو بیا ای آشنای خرد سال شد مهیا بهر تو بزم وصال ای فروغ جنت الماوای من ای همای شاخه طوبای من تو بما پیوستی و ازما شدی قطره بودی و کنون دریا شدی ای به موج خون چو ماهی درشنا آمدی خوش بردیارآشنا یار یار خویش تا آوازکرد روح اصغرازقفس پرواز کرد #حضرت_علی_اصغر ع #صمد_قاسمپور #محرم ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🇮🇷 کانال فرهنگی، مذهبی و محفل شهدایی #هیئت_شهـدای_گمنـام_تبریز @shohadayeghomnamT

▪️مدح حضرت علی اصغر علیه السلام 🖊استاد حاج صمد قاسمپور خوش بخواب ای عاشق جانباز من خوش بخواب ای آخرین سرباز من روی دستم وه چه زیبا خفته ای غنچه نازم عجب بشکفته ای ای غزال زخمی دشت بلا دیده واکن آشنایم آشنا لاله پرداغ این صحرا توئی نورچشم مادرم زهرا توئی ای غزالان ختن مدهوش تو قصه ها دارد لب خاموش تو بیخبرازدردبابا خفته ای راز دل را با تبسم گفته ای جان بابا دیده ات را بازکن رازو رمزعاشقی آغاز کن گوش کن ای مونس شبهای من گوش کن ای غنچه زیبای من باتودنیائی سخن دارم هنوز مانده اندرسینه اسرارم هنوز گوش جان بسپاربراوازدل تاکه گویم باتو اکنون رازدل اصغرم حالا تو اصغر نیستی گوش کن تا آن که گویم کیستی درمقام عشق غوغا کرده ای قطره ای و کاردریا کرده ای لاله خونین بستانم توئی غنچه سرخ گلستانم توئی ازهمه گلهای من زیباتری درمیان عاشقان شیدا تری گرچه طفلی و بظاهر اصغری لیک از مردان جنگی برتری رفته از دستم همه انصارمن درمصاف اندرتوئی سردارمن دیده واکن وقت یاری کردن است نخل دین را آبیاری کردن است اصغرم برخیز تنها مانده ام درمیان خیل اعدا مانده ام ظهر عاشوراست بابا بیکس است یک نگاهت بر من تنها بس است تو یگانه یار و غمخوارمنی اولین و اخرین یار منی من همان دلخسته بابای تو ام من همان بابای تنهای توام کودکی طفلی صغیری اصغری لیک پیش دیده ام چون اکبری گرچه تنهایم دراین صحرا ولی عاشق ششماهه دارم چون علی جان نثاریکه بمیدان بلا کردسر عاشقی را برملا مانده ایم اینجا من و تو اصغرم هم سپاه من توئی هم لشکرم گرچه ای گل شاد و خندان میروی همره خیل شهیدان میروی هردو می جنگیم باخیل عدو من بشمشیرو توبا خون گلو لحظه ای چشمان خودرا بازکن باگل لبخند کشف رازکن جذبه عرفانی لبخند تو کرد عالم را اسیر بند تو گوش کن ای غنچه خندان عشق گوش کن ای لاله عطشان عشق لایلای مادرت را گوش کن بعدازان جام بلارا نوش کن باخدنگ عشق رامت کرده اند عاشق جانباز نامت کرده اند عاقبت خون گلویت شیر شد شهرت عشق تو عالمگیر شد خوش بخواب اینجا دیاراشناست تربت پاکش حریم کبریاست دایه پیکان تورا سیراب کرد نرگس مست تورا در خواب کرد دارد این گلشن بسی آلاله ها لاله ششماهه تاصدساله ها سوختند اینجا بسی پروانه ها گردشمع محفل فرزانه ها دارد این دریای خونین موجها موجهایش سرکشدتا اوجها هرکسی همراه این امواج شد روزروشن راهی معراج شد هروجب ازخاک این دشت بلا دارد اندر دل هزاران ماجرا عشق در اینجا تجلا میکند عشق طوفان عقل سازش میکند عقل میگوید که این تیر بلاست عشق میگوید که پیک اشناست عشق اینجا دل بدریا میزند عقل دورخویش درجامیزند یک طرف روباه جنگی سی هزار یک طرف یک شیراما شیرخوار ان طرف کفرجهانی یک جهان این طرف جان جهانی نیمه جان عشق اینجا نیز طغیان میکند شیرخواری کار شیران میکند اصغرمن ظهرعاشورا رسید روزروشن لیله اسراءرسید میروی آنجا که خلوتگاه اوست یارآنجا باتو اندر گفت و گوست خفتگان را خفتنت بیدارکرد ماندگان را رفتنت بیمارکرد آفرین برهمت والای تو مرحبا بر عشق بی پروای تو خوش برو معشوق میخواند تورا میرسد این بانگ از عرش خدا الصلا ای محرم اسرار عشق الصلا ای اخرین سردارعشق ای یگانه محرم رازم بیا غنچه خونین ممتازم بیا بسترت اینک نه دشت کربلاست جای تو خلوتسرای کبریاست گاهوارت ذروه اعلا بود جای تو دردامن زهرا بود ای همه بیچارگان را چاره ساز رونقی بی تو ندارد بزم راز قدسیان درراه تو بنشسته اند عرش را با نور آذین بسته اند یک طرف صف بسته خیل حوریان ایستاده یک طرف کروبیان تو بیا ای آشنای خرد سال شد مهیا بهر تو بزم وصال ای فروغ جنت الماوای من ای همای شاخه طوبای من تو بما پیوستی و ازما شدی قطره بودی و کنون دریا شدی ای به موج خون چو ماهی درشنا آمدی خوش بردیارآشنا یار یار خویش تا آوازکرد روح اصغرازقفس پرواز کرد #حضرت_علی_اصغر ع #صمد_قاسمپور #محرم ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🇮🇷 کانال فرهنگی، مذهبی و محفل شهدایی #هیئت_شهـدای_گمنـام_تبریز @shohadayeghomnamT

🎥فیلم | مجموعه مستند "مسیر حسینی" 💢منظومه بی بدیل #غواصلار چگونه و در چه حال و هوایی سروده شد؟! 🌱 حاج #صمد_قاسمپور حال و هوای آن روزها را روایت میکند. #مسیر_حسینی ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🇮🇷 کانال فرهنگی، مذهبی و محفل شهدایی #هیئت_شهـدای_گمنـام_تبریز @shohadayeghomnamT