حاجی جا نمانی...
دم غروب به منطقه سلیمانیه رسیدم.
از ماشین که پیاده شدم ، دو نفر از بچههای سپاه سوم قدس به سمتم آمدند. شناختم شان.
گفتم: بیاید عکس بگیریم...
خندیدند و گفتند: آقا سید عکس بگیری شهید میشی!
جواب دادم: شما مراقب باشید، هر کس با من عکس گرفته، شهید شده.
بالاخره عکس گرفتیم و به سمت خط مقدم راه افتادم. فردا صبح که برگشتم ، نگاهم به پارچه نوشت روی دیوار معراج شهدا خشک شد. عروج ملکوتی قاسم ساعدوصال و ابراهیم دادگر...
#همدان #همدانی #رزمنده #سلیمانیه #خاطره #عکس #خاطرات_عکس #رزمندگان_همدان #شهید #شهادت #دفاع_مقدس #عکاسی #شهدای_همدان
نگاه خدا کافی است...
۲۰ دی ماه ۶۵ از گشتزنی عملیات کربلایی ۵ برگشتم ، ساعت ۱۵:۳۰ بود و هوا شرجی..
جایی که قرار گرفته بودم ، فضایی بی حرکت داشتم که مجبور شدم برای اقامه نماز و گرفتن وضو بیرون بیام
گروه فیلمبرداری در منطقه حضور داشتند ولی متوجه نشدم که سوژه اونها شدهام.
پنج سال بعد عکسم را دیدم و تلنگری خوردم که باید خودم را جمع و جور کنم که نکند از دایره توجه خدا خارج شوم...
#نماز #عملیات #شهدا #شهید #همدان #عکس #خاطرات_عکس #رزمنده #رزمندگان #رزمندگان_همدان #وضو #نگاه_خدا #خدا #سوژه #سوژه_های_ايرونی #سوژه_عکاسی