فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
*🗓 4 تیر ماه 1367*
*🌼 سالروز شهادت*
*🌹 شهید جاویدالاثر جمشید ترکالکی (نبیفر)*
*🌷 شهید حمید محمدزاده*
*🌺 شهید صادق جعفری*
*🌾 در جزیره مجنون*
*☘ گرامی باد ...*
@shohadayehoor
.
*🌻 من به شما میگویم قصه علی هاشمی چه بود :*
*🌹 هور العظیم را شکافت و خودش لای نیزارهای غمگین آن فراموش شد ، به قول سیدحسن حسینی شاعر : پیدا شد و چرخی زد و در خون گم شد ...*
@shohadayehoor
.
.
*🌹 یوسفِ هور :*
*💔 ( یادی از سردار هور شهید علی هاشمی در سالروز شهادتش )*
*تُهَل در گویش جنوبیها به نیزارهایی میگویند که از ریشه به هم پیوند میخورند و در میان هور یک جزیرهی کوچک را درست میکنند ..*
*هور خودش دنیای رازآلود و غریبیست ، انگار تمام غربتِ دنیا را ریختهاند توی تهلِ هور .. میخواندت و میترساندت .. انگار یک صدایی از درون نیزارهای غریب ، تو را قریبانه میخواند که من محصور ماندهام ، بیا ..*
*وقتی که جنگیدن بر روی زمین دشوار و ناممکن شد باید دل به دریا و تن به هور سپرد .. اروندرود هم آب بود ، آبِ پیدا که عراقیها رویاش خیمه زده بودند و در بالا و پایین آب تسلط که نه ، خدایی میکردند .. میماند هور ، هور العظیم ... هور دنیایی بود به مساحت هزار کیلومتر و انگار وسعتش تنه به تنه جهان میزد .. چه آنکه عراقیها رهاش کرده بودند و گمان نمیبردند ایران روزی از هور از همین هور ترسآور ورود پیدا کند ..*
*در این اوضاع و احوال قرارگاهی سری با عنوان نصرت برای باز شدن گرههای جنگ شکل گرفت و فرمانده آن یک جوان عرب اهوازی بود به نام علی هاشمی .. علی هاشمی ، با یک گروه پنجاه نفره چندین ماه در هور زندگی کرد .. بارها تا خاک عراق رفت و آمد ، علی هاشمی هور را برای نبرد مثل زمین آماده کرد .. ویژگیهای آبی خاکی هر بخش آن ، وجب به وجب ، سانت به سانت مشخص شده بود .. دیگر چه خوفی داری از هور وقتی علی هاشمی داری ؟؟ برای همین خیبر به پا شد ، هور آتش گرفت و جزایر مجنون تصرف شد .. علی هاشمی دیگر ستارهای بود ، ستاره .. اهل جنگ فهمیده بودند که علی هاشمی در هور چه کرد ..*
*قرارگاه شناسایی و اطلاعات عملیاتی نصرت به فرماندهی علی هاشمی 5 سال در هور و تمام محورهای آبی جنوب عراق را پشت خط نگه داشت .. در این سالها نزدیکترین رفقای علی هاشمی که با هم هور را تبدیل به حیاط خلوت ایران کردند یک به یک شهید میشدند و علی تنها شده بود با پرچمی در دست ، در دلِ هور ، میانِ جزایر مجنون ..*
*خرداد و تیر 1367 عرصه به جزیره تنگ آمده بود .. عراق بمباران دیوانهواری را شروع کرده بود .. نصرتیها در جزیره مانده بودند و یک به یک شهید شدند .. مانده بودند 4 یا 5 نفر که هلیکوپتر عراقی آمد در مقر قرارگاه نصرت در جزیره و آخرین صدای علی هاشمی که به نیروهاش دستور میداد بروید میان نیزارها ، در تاریخ ثبت شد ..*
*چند ساعت قبل ، چند روز قبل ، چند هفته قبل هرچه به علی هاشمی گفته بوند برگرد از جزایر زیر بار نرفته بود .. جزیره فرزندِ علی هاشمی شده بود ، تمام همرزمانش در همان جزیره دفن شدند .. چطور میتوانست جزیره را میانِ هور بگذارد و برگردد ..*
*با تصرف جزایر توسط عراق دیگر معلوم نشد علی هاشمی چه شد .. شهید شد یا اسیر ؟؟ قریب به 15 سال هیچ حرفی از علی هاشمی زده نمیشد .. مبادا در عراق اسیر باشد و بفهمند چه شاهماهیای را به تور انداختهاند .. در این سالها ما به واسطه آشنایی که خانوادگی با علی هاشمی داشتیم عیدها به دیدار خانوادهاش در اهواز میرفتیم .. غربت را باید میدیدید .. خانواده علی هاشمی ، سردار خیبر باشی و نتوانی دم بزنی ؟؟*
*با این حال پس از سقوط صدام و آمدن اسرای ایرانی ، چشمانتظاریها برای حیات علی هاشمی چند هفتهای طول کشید وو.. باز هم علی هاشمی به غربت هور رفت ، فراموش شد .. علی هاشمی که نیامد همه گفتند خب شهید شده لابد و به کارشان رسیدند .. علی هاشمی یک روزی تمام فرماندهان را سوار قایقهایی کرد و برد به دلِ هور .. حالا آنها که آن روز سوار بر قایق بودند کجا بودند پیاش را بگیرند ؟؟ یکی شهردار بود ، یکی فرمانده سپاه قدس ، یکی کاندیدای ریاست جمهوری ، یکی وو.. و باقی سرنشینان قایق توی همان خیبر و بدر و والفجر جا ماندند .. مثلِ علی .. خلاصه کنم قصه را ، سال 1389 جنازهی علی هاشمی در هور پس از چندین سال تفحص کشف شد و خوزستان افتخار شهادت علی هاشمی و دفن قلیلی از استخوانهایش در خاک خود را پیدا کرد ..*
*حالا چند سالی است که میشود با خیال راحت از علی هاشمی ، عظمتاش و ابتکاراتاش صحبت کرد اما دیگر کسی حالش را ندارد .. خاک آدم را سرد میکند و دنیا محلِ فراموشیست .. علی هاشمی در تهلهای میانه هور در دلِ آن نیزارها با لبخند نگاهشان میکند و انگار جای خوبی دارد در دلِ هور .. آخر هم از جزیره جدا نشد ..*
*با خیلیها درباره علی هاشمی حرف زدم که با او بودهاند .. از پدر و عمویم گرفته تا همرزمان و فرماندهانش .. ماه پیش که اهواز بودم ، زیر یک نخل ایستاده بودم و چیزهایی درباره علی هاشمی میخواندم .. انگار صدای علی هاشمی از هور به گوشم میرسید .. من به شما میگویم قصه علی هاشمی چه بود : هور العظیم را شکافت و خودش لای نیزارهای غمگین آن فراموش شد ، به قول سیدحسن حسینی شاعر : پیدا شد و چرخی زد و در خون گم شد ..*
@shohadayehoor
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
1
*🌾 جزیره مجنون 🌾*
*🌷 یادمان شهدای هور 🌻*
📲کانال یادمان شهید علی هاشمی و شهدای هور
⚘️ @shohadaihoor
⚘️ @shohadayehoor
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
2
*🌾 جزیره مجنون 🌾*
*🌷 یادمان شهدای هور 🌻*
📲کانال یادمان شهید علی هاشمی و شهدای هور
⚘️ @shohadaihoor
⚘️ @shohadayehoor
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
3
*🌾 جزیره مجنون 🌾*
*🌷 یادمان شهدای هور 🌻*
📲کانال یادمان شهید علی هاشمی و شهدای هور
⚘️ @shohadaihoor
⚘️ @shohadayehoor
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
4
*🌾 جزیره مجنون 🌾*
*🌷 یادمان شهدای هور 🌻*
📲کانال یادمان شهید علی هاشمی و شهدای هور
⚘️ @shohadaihoor
⚘️ @shohadayehoor
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
5
*🌾 جزیره مجنون 🌾*
*🌷 یادمان شهدای هور 🌻*
📲کانال یادمان شهید علی هاشمی و شهدای هور
⚘️ @shohadaihoor
⚘️ @shohadayehoor
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
6
*🌾 جزیره مجنون 🌾*
*🌷 یادمان شهدای هور 🌻*
📲کانال یادمان شهید علی هاشمی و شهدای هور
⚘️ @shohadaihoor
⚘️ @shohadayehoor
.
بسم الله الرحمن الرحیم 🇮🇷
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یادی که در دلها هرگز نمی میرد یاد شهیدان است .
💐🌺🌷🌼🌸🌹🥀💐
السلام علیک یا امیر المومنین علی علیه السلام
#دیدار۱۳_۴۰۳
برنامه دیدار هفتگی
دوشنبه شب (۱۴۰۳/۰۴/۰۴)
همزمان با عید سعید غدیر خم
به یادبود سادات والامقام شهید عزیزمان
و
شهدای 4 تیرماه ۱۳۶۷ قرارگاه نصرت
بویژه
فرمانده عزیزمان
سردار شهید حاج علی هاشمی
برگزار می گردد ...
مکان :
گلزار شهدای اهواز
شروع مراسم وقت اذان مغرب همراه با نماز جماعت ...
یادمان سردار شهيد حاج علی هاشمی
💐🌸🌹🌼🌷🌺🥀💐
هیئت رزمندگان قرارگاه نصرت
.
.
🗓 امروز ۱۴۰۳/۴/۴
🌻 پل شهید حمید باکری (شطیطاط)
🌾 جزیره مجنون جنوبی
🌿 جزیره مجنون شمالی
🌹 گرامی باد یاد وخاطره سردار شهید علی هاشمی و شهدای تک ۱۳۶۷/۴/۴
📲کانال یادمان شهید علی هاشمی و شهدای هور
⚘️ @shohadaihoor
⚘️ @shohadayehoor
.
.
📺 مستند قصههای جنگ 💥
✅ انتشار برای اولین بار
🎥 کارگردان : محمدعلی فارسی
🎤 گوینده متن : داود نماینده
🗓 تولید : زمستان ۱۳۸۵
🛑 جهت مشاهده با کیفیت بالا در یوتیوب روی لینکهای زیر کلید کنید :👇🏻👇🏻👇🏻
🎬قسمت اول👇سرباز
1⃣ https://m.youtube.com/watch?v=CLvmnK7Dj0M
.
.
🎬قسمت دوم👇سردار
2️⃣ https://m.youtube.com/watch?v=BRyhYoV2b2s&t=946s
.
.
🎬قسمت سوم👇هویزه
3⃣ https://m.youtube.com/watch?v=grWEDuJBlRc
.
.
🎬قسمت چهارم👇حمیدیه
4⃣ https://m.youtube.com/watch?v=Vg4FjoEsrBo
.
.
🎬قسمت پنجم👇کرخه
5⃣ https://m.youtube.com/watch?v=srx0I69rxvk
.
.
🎬قسمت ششم👇ابوحمیظه
6⃣ https://m.youtube.com/watch?v=Ym9h4IQ2l6s&t=6s
.
.
🎬قسمت هفتم👇سوسنگرد
7⃣ https://m.youtube.com/watch?v=q_LWPCSn9Bg&t=2s
.
.
🎬قسمت هشتم👇راز
8⃣ https://m.youtube.com/watch?v=1W8KHjhEKS4&t=1204s
.
.
🎬قسمت نهم👇سردار هور 1
9⃣ https://m.youtube.com/watch?v=qMbEEKG7pgY&t=7s
.
.
🎬قسمت دهم👇سردار هور 2
🔟 https://m.youtube.com/watch?v=kG7vexjJI5g&t=404s
.
.
🎬قسمت یازدهم👇سردار هور 3
1⃣1⃣ https://m.youtube.com/watch?v=CD3PRO-2u64&t=24s
.
.
.
🌻 ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ کشف پیکر سردار شهید علی هاشمی رضوانالله تعالیعلیه فرمانده دلاور قرارگاه فوقسری نصرت در جزیره مجنون شمالی ... بازگشت و تشییع پیکر پاک و مطهر سردار شهید علی هاشمی در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ در اهواز تشییع و بخاک سپرده شد ...
✍ ناگفتههایی از هشت سال دفاع مقدس و حکایت مردان و زنان عشایر مرزنسین خوزستان که پیش از آغاز رسمی جنگ و تجاوز دشمن در تاریخ 31 شهریور 1359 طعم تلخ تهاجم را چشیدند و سالها بغض گلوگیر غربت و آوارگی را تحمل کردند بدون آنکه نامی از آنها در تاریخ مکتوب جنگ و دفاع مقدس برده شده باشد ...
مجموع مستند قصههای جنگ : روایتی است از مقاومت و سلحشوری عشایر عرب خوزستان در دوران دفاع مقدس که در یازده قسمت ارائه شده است ...
این در حالیست که همچنان قصههای جنگ و حکایتهایش باقیست ...
🌷 تهیه کننده : بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
🎙 مجری طرح : فاطمه سادات محمودپور
🎚 مدیر تولید : سید احمد کیا
🎥 تصویربرداران : مرتضی پایهشناس ، محمد میررجبی
🎞 تدوین : محمدعلی فارسی
ــــــــــــــــــــ
#سنگر8⚘️
⚘️ @San_Gar8
.
*🛑 انتشار اولین تصویر از فیلم سینمایی «قرارگاه سری»*
*🔸 همزمان با 4 تیرماه سالروز شهادت علی هاشمی ، اولین عکس از فیلم سینمایی « قرارگاه سری » به کارگردانی دانش اقباشاوی منتشر شد ...*
*🔹« قرارگاه سری » به تهیه کنندگی جلیل شعبانی مقطع مهمی از زندگی شهید علی هاشمی از فرماندهان مطرح دوران دفاع مقدس در شناسایی و طرحریزی عملیات خیبر در قرارگاه سری نصرت را به تصویر میکشد ...*
*🔻« قرارگاه سری » دومین محصول مشترک سازمان هنری رسانهای اوج و بنیاد سینمایی فارابی است ...*
✅ سازمان هنری رسانهای اوج
.
🌿🌾🌱🌿🌾🌱🌿🌾🌱
*🌹 شرایط خط مقدم جزیره مجنون شمالی چند روز قبل از حمله عراق به جزایر مجنون :*
*حدودا یک ماه و اندی بود که از طریق گردان حضرت موسی(ع) از لشکر 7 ولیعصر (عج) به جزیره مجنون شمالی اعزام شده بودیم ، قبل از ما یک گروه از گردان حضرت موسی حدود دو الی سه ماه قبل از ما مستقر شده بودند ، و تقریبا مسلط بر اوضاع خط و جزیره بودند ...*
*استعداد نیروهای ما که تازه بخشی از خط را تحویل گرفته بودیم یک گروهان بود ، فعالیت ما در این مدت در جزیره علاوه بر حفظ خط در مقابل دشمن ، شبها چند اکیپ از نیروها را به کمین که تقریبا با فاصله یک کیلومتر جلوتر از خط مقدم بود میفرستادیم ، و بعضی از روزها بوسیله چند قایق⛵️⛵️ ذوالفقار ( با موتور ۱۵۰ متعلق به واحد شناسایی و گشت کمین بود) تا نزدیکیهای خط دشمن میرفتیم وبا سلاحهای دوشیکاه و آرپیجی روی خط دشمن آتش💥 میریختیم و بلافاصله با سرعت برمیگشتیم و وضعیت را برای دشمن ناامن میکردیم ...*
*گاهی مواقع هم دشمن به تعقیب قایقهای⛵️ ما میافتاد ، ولی باتوجه به عکسالعمل سریع ما و همچنین سرعت بالای قایقها⛵️ به ما نمیرسیدند ، و تقریبا این ماموریت اصلی و کار روز مرهی ما بود ...*
*مدتی به همین منوال گذشت ، تا یواش یواش زمزمههایی به گوش رسید که عراق قصد تصرف جزایرمجنون🌾 را دارد وبه این خاطر آمادباشها شروع شده ، و حتی از طرف لشکر اکیپهایی جهت سرکشی و رفع کمبودها مثل تامین ادوات نظامی و مهمات ویا تعویض سلاحهایی که تقریبا معیوب شده بودند و حتی آموزش نیروهای مستقر در خط ، با توجه به اینکه تعدادی از آنها پرسنل وظیفه (سرباز) بودند واز تجربه و آموزش کافی برخوردار نبودند آمدند ...*
*یادم هست اگر اشتباه نکرده باشم آقای کلولی که در آن مقطع جانشین لشکر 7 بودند شخصا به خط آمدند وبه صراحت اعلام کردند که عراق بزودی قصد حمله و تصرف جزیره را دارد و باید صددرصد آماده مقابله و مقاومت داشته باشید ...*
*ولی متاسفانه با گذشت چند روز این حساسیت کمتر شد بگونهایکه آمادباش به 50درصد تقلیل یافت وبه جایی رسید که تعداد حدودا 20 نفر از نیروهای باتجربه و کادر گردان و آشنا به جزیره و تحولات دشمن را جهت شرکت در مراسم یکی از شهدا به شهر ایذه فرستادند ، و بعد از آنجا به گتوند وو...(که با اعلام خبر سقوط جزیره در یکی دو روز بعد دیگه هم به جزیره برنگشتند)...*
*از طرفی خبرهایی هم میرسید که بعضی از یگانهای ارتش مستقر در جزیره مثل توپخانهای و زرهی دارند جزیره را ترک میکنند ولی صحت این خبرها را کسی به صراحت تایید نمیکرد ولی چنین چیزی صحت داشت ...*
*در جناح چپ ما با یک مقداری فاصله از نیروهای گروهان ما که هیچ پوشش نیرویی هم نداشت و خط خالی از نیرو بود ظاهرا بچههای آبادان ، مستقر بودند یعنی بین ما و آنها یک خلع یک کیلومتری بدون هیچ نیروی رزمی وجود داشت و بعد آنها مستقر بودند ...*
*یک روز صبح حدودا دو روز قبل از حمله عراق به اتفاق یکی از دوستان با موتورسیکلت🏍 جهت بازدید از جناح چپ خط (آن قسمتی که خالی از نیرو بود و بعد به نیروهای آبادان میرسید) رفتیم ، ولی متاسفانه هرچه جلوتر میرفتیم هیچ نیرویی را مشاهده نکردیم ، همه سنگرها خالی از نیرو بود ...*
*همه نیروها خط را خالی کرده بودند و عقبنشینی کرده بودند و هیچگونه اطلاعی به ما که در جناح راست آنها بودیم نداده بودند ، یعنی مسافتی بطول حدودا 4 کلیلومتر خالی از هیچ نیروی نظامی بود ، بعدش هم منتهی میشد به آب ، که بلافاصله مراتب را گزارش کردیم ولی هیچ ترتیب اثری داده نشد ، یعنی عراق دیگه فرصتی نداد ...*
*در این مدت گزارشاتی دال بر تحرکات اکیپهای شناسایی دشمن گزارش میشد حتی بعضی از نیروهای کمین میگفتند غواصهای دشمن را رویت کردهاند ویا به سنگر کمین آنها برخورد کردهاند و با پرتاب نارنجک💥 آنها متواری میشدند ...*
*تا اینکه شب ۱۳۶۷/۴/۴ فرا رسید ، حدودا نیمه شب گذشت بود و نزدیک به صبح میشد عراق شروع به آتش💥💥 تهیه سنگینی کرد و تمام جزیره🌾💥🌾💥 را زیر آتش سنگین خود قرار داد ...*
*یادم هست اون شب بدلیل گرمی هوا بیرون از سنگر استراحت میکردیم ، یعنی تعدادی از بچه دور هم جمع بودیم و یک مقداری ماهی🐠🐟 گرفته بودیم و سرخ کرده بودیم که بعد مصرف ماهیها هر کس سر جای خودش درحال چرت😌🥱 زدن بود و بعضیها هم درحال صحبت🗣 بودند که با آتش💥 تهیه دشمن از خواب پریدیم و سریع همه گروهان را بگوش کردیم که در سنگرهای دفاعی خاکریز مستقر بشوند ...*
*بعد ازمدتی آتش دشمن در سمت ما تاحدودی کمتر شد ولی جناح چپ و راست گردان ما شدت بیشتری گرفت بگونهای که انگار جزیره را آتیش💥💥💥 زدهاند ...*
ادامه 👇۱
ادامه 👆
*کم کم هوا روشن⛅️ شد و خبری از حمله عراقیها از سمت ما نبود ، ولی همچنان در چپ و راست ما درگیری💥 شدید بود ، در این مدت متاسفاته تمام سیستمهای رادیویی📻 قطع شده بود و هیچ ارتباطی با فرماندهی گردان و گردان با قرارگاه نداشتند و تقریبا در بلاتکلیفی محض بودیم ...*
*حدودای ساعت 10 صبح بود که یک قایق⛵️ شناسایی دشمن در نزدیکی گروهان یک مشاهد شد و بچهها با آن درگیر شدند و این درگیری منجر به کشته شدن یکی دو نفر از آنها و اسارت دو سه نفر از آنها شد ...*
*اسراء را تحویل فرماندهی گردان که یک مقداری عقبتر از خط مقدم بود دادند و ظاهرا چون ارتباط رادیویی📞(بیسیمی) با قرارگاه نبود مسیولین گردان شخصا اقدام به انتقال اسراء به عقب را میگیرند تا هم اسراء را تحویل قرارگاه بدهند و هم کسب تکلیف کنند ...*
*و اینجا بود که گردان هم خالی از فرماندهی شد و گره کار کورتر شد ، همینطور بلاتکلیف مانده بودیم و هیچ خبری و دستوری به ما نمیرسید تا اینکه حدودا نزدیک به ساعت 12 ظهر بود که خبر رسید عقبنشینی بکنید ، خبر عقبنشینی مثل آب سردی بود بر همه وجود ما ، چرا که فرصت هیچ اقدام مؤثر نمانده بود ...*
*با هر زحمتی بود فرماندهان دستهها را خواستیم و گفتیم با رعایت خون سردی کامل همه نیروها را به عقب هدایت کنید وبه آنها بگویید جهت احتیاط به خط دوم میرویم ولی همه را از جزیره🌾 خالی کنید ، مقداری را با قایق🛶⛵️ و مقداری را با وسیله نقلیه🚖 و تعدادی را هم پیاده🚶♂🚶 به عقب انتقال دادیم که خوشبختانه بعدا شنیدیم خیلیها با این فرصت کم هم بموقع از جزیره خارج شده بودند ...*
*بعد از رفتن نیروها خط خالی از هرگونه نیرو شده بود ، تقریبا تک و تنها من و یکی از دوستان مسئول مانده بودیم ، با هم تصمیم گرفتیم مقداری از امکاناتی که درخط بجاماندهاند را منهدم💥 کنیم تا به دست دشمن نیفتند ، مثل یک قبضه چهارلول ضدهوایی🚀 ، تانکرهای🚛 آب آشامیدنی ، انبارهای مهمات💥 و بعضی سلاحها🔫 ووو....*
*بعد از انجام اینکار با همان موتور تریلی🏍 که داشتیم به سمت عقب حرکت کردیم ، ولی دیگر خیلی دیر شده بود ، به عقب که آمدیم با صحنهای دلگیر کنندهای مواجع شدیم ، خیل عظیمی از نیروها که فرصت نکرده بودند از سه راهی که معروف به سراهی مرگ بود عبور کنند ، و عراقیها سه راهی را گرفته بودند ، و ماشینهایی که برای عبور از سه راهی رفته بوند و نتوانسته بودند عبور کنند با حالتی وحشتزده درحال برگشت بودند و تمام بدن آنها اثار گلولههای عراقیها بود ...*
*یک جو دلخراشی حاکم بود ، همه نیروها کنار آب جزیره🌾 که طولی حدودا 15 کیلومتری داشت ، تا جاده ورودی جزیره بود تجمع👥 کرده بودند و حرف هیچکس را گوش نمیدادند ، طوری وحشت کرده بودند که چند تا قایق⛵️🛶 آنجا بود ، بدلیل رعایت نکردن ظرفیت قایقها همه آنها را غرق🏊♂ کرده بودند ...*
*فشار دشمن هم لحظه به لحظه بیشتر میشد و حلقه محاصره را تنگتر میکرد ، متاسفانه چند روز قبل از حمله عراق به جزیره واحد مهندسی قرارگاه بخاطر یک سری اقدمات پیشگیران و ایجاد خلل در پیشروی در کار دشمن و مانع از سرعت او ، بعضی از جادهای منتهی به جزیره🌾 را قطع کرده بودند ، غافل از اینکه دشمن برای تصرف جزیره از هلیبورد🚁🚁 استفاده میکند ، و این کار مهندسی متاسفانه مانع خروج نیروهای خودی👥 از جزیره🌾 شده ، و راه خروج بخشی از نیروهای همین سه راهی مرگ بود که دشمن با هوشیاری آن را تصرف کرده بود ...*
*بعد از اینکه صحبتها و داد🗣 زدنها برای سر و سامان دادن نیروها فایده نداشت ، از طرفی نیروهای تجمع کنند از یگانهای مختلف بودند وبه حرف کسی هم توجه نمیکردند و هرکس سعی میکرد آنچه خودش تشخیص میدهد انجام دهد ، لذا تعدادی از بچههاییکه باهم بودیم تصمیم گرفتیم این 15 کیلومتر آب را شنا کنان🏊♂🏊♀🏊 عبور کنیم ...*
*یکی یکی دل به آب🌊🌊 زدیم و یک مسافتی را طی کردیم ، یک لحظه متوجه عبور یک قایق⛵️ پر از نیرو شدیم که درحال رفتن به عقب بودند ، بههرشکل ممکن خودمان را به قایق⛵️ رساندیم ، هر چند با مخالفت شدید آنها برای سوار شدن مواجعه شدیم ، ولی هرطور بود سوار شدیم وبه سمت جاده خروجی جزیره🌾 به سمت دژبانی حرکت کردیم ...*
*مسافت خیلی زیادی را در زیر آتش پرکنده دشمن آمدیم بطوریکه به نزدیکی جاده رسیدیم و ترددها روی جاده مشخص بود شاید کمتر از یک کیلومتر مانده بود تارسیدن به جاده ، ولی در یک لحظه آسمان جزیره مثل پرواز ملخها در مزارع کشاورزی پر شد از بالگرد (هلیکوپتر)🚁🚁🚁🚁 و شروع کردند به انهدام💥 هر آنچه که روی جاده جزیره🌾 بود ، حتی به آمبولانسهای🚑 حمل مجروح هم رحم نکردند همه و همه را منهدم💥 کردند و پست سر آن اقدام به پیاده کردن نیروهای نظامی خود کردند و در همین لحظه یکی از همان بالگرها🚁 بطرف قایق⛵️ ما آمد و شروع به تیراندازی کرد ...*
ادامه 👇۲
ادامه 👆
*همه سرنشینان قایق⛵️ به درون آب🌊 پریدند ، متاسفانه بجز چند نفر ، بقیه نفرات قایق یا تیر خوردند ویا بدلیل آشنا نبودن با شنا🏊♂ به قهر آبهای مجنون🌾 غرق شدند و برای همیشه جاودانه شدند ...*
*تنها پنج نفر از آن تعداد زنده ماندیم ، تا قبل از اینکه عراق جاده را تصرف کند امید داشتیم که میتوانیم از جزیره🌾 خارج شویم ، ولی وقتی محاصره شدیم دیگر کاری از دست کسی ساخته نبود ...*
*آن روز هر طوری بود در نیزارها🌾🌾 پناه گرفتیم ، دنبال راهی بودیم تا بلکه بتوانیم از چنگال دشمن خارج بشویم ، آن روز هر طوری بود تا شب در نیزارها🌾 ماندیم و قرار بر این بود که از تاریکی شب استفاده کنیم و از این عراقیها عبور کنیم وبه سمت خروجی جزیره🌾 بیاییم ، ولی درآن شب اتفاقاتی افتاد که حرکت ما را غیرممکن و سخت کرد و نتوانستیم مسافت مورد نظر را درآن شب طی کنیم ، کم کم هوا روشن شد و در عمل هیچ کار دیگری نمیتوانستیم انجام دهیم ...*
*تصور بفرمائید دو روزه در آب 🌊🌾🏊 بصورت معلق قرار داریم و از چند شب گذشته هم استراحت مناسبی نداشتهایم و در نهایت با فشارهایی که دشمن میآورد و آتشهایی💥 که از جانب دو طرف درآن نقطه میریخت بعد از 48 ساعت محاصره ودر روز ۱۳۶۷/۴/۵ نزدیکیهای ساعت دوازده ظهر به اسارت🙌 نیروهای عراقی درآمدیم ، انگار با همه گذشته خودمان برای همیشه خداحافظی کردهایم ...*
*زمانیکه عراقیها ما را به عقب جبههی خودشان انتقال میداند پیکر مطهر شهداء🌹 را میدیدیم که چه مظلومانه به شهادت رسیده بودند و در آب جزیره🌾 وروی جاده و بعضا در داخل آمبولانس🚑 ووو..... افتاده بودند و برای مظلومیت آنها در دلمان اشک😭😔 ماتم میریختیم ...*
*اگر مسئولین جنگ یک مقداری با تدبیر بیشتری در خصوص جزایر مجنون تصمیم میگرفتند ، شاید میشد جلوی خیلی از این خسارتهای انسانی و مالی را گرفت ...*
*🙏 خداوند روح همه شهداء را قریق رحمت الهی کند و در روز جزا دستگیر ما باشند ، انشاءالله ...*
*✍ راوی : جانباز و آزاده دفاع مقدس شهید گودرز شاهپوری*
*🗓 ۴ تیر ۱۳۹۹*
ــــــــــــــــــــ
#سنگر8⚘️
⚘️ @San_Gar8
.
*🌹 بسم رب الشهدا :*
*🗓 ۴ تیرماه ۱۳۶۷*
*ضلع شمالی جزیره مجنون*
*ساعت ۱۳ :*
*📞 علی علی علی میثم*
*علی جان بگوشی ؟؟*
*حاجی عراق تموم جزیره رو شیمیایی زده ،*
*دیگه مقاومت بی فایده ست ،*
*دستور عقب نشینی صادر شده ،*
*برگرد ،*
*_ برگردم ؟؟*
*_ برگردم و به مردم چی بگم ؟؟*
*_ بگم بچههاتونو ول کردم وسط معرکه و خودم برگشتم ؟؟*
*_ « تا وقتی که یک نفر هم تو این جزیره باقی مونده باشه من برنمیگردم » ...*
*📞 علی علی علی میثم*
*حاجی بگوشی ؟؟*
*حاجی برگرد ،*
*حاجی صدامو داری ؟؟*
*برگرد حاجی ،*
*تو رو خدا برگرد حاجی ،*
*حــاجــی ..........*
.
.
*بیست و دوسال بعد*
*🗓 ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹*
*اخبار ساعت ۱۴ :*
*صبح امروز با تلاش نیروهای تفحص ،*
*پیکر سردار رشید اسلام ،*
*🌷 شـهـیـد عـلـی هـاشـمـی معروف به سـردار هـور بعد از بیست و دوسال به آغوش وطن بازگشت ...*
.
*و من ،*
*میدانستم ،*
*یک روز که هور ، آرام شد و طوفان رفت ،*
*او با یک رد و اثر برخواهد گشت ...*
*یک روز که هور ، آرام شد و طوفان رفت ،*
*او بی دست و بدون سر برخواهد گشت ...*
*من میدانستم ،*
*او ،*
*همه را که از هور فرستاد عقب ،*
*« میماند و آخرین نفر برخواهد گشت » ...*
.
.
*🌻 شهید علی هاشمی رو بدون شک میتونیم به عنوان یکی از مظلومترین شهدای جنگ معرفی کنیم ...*
*شهیدی که چون فرماندهی « نصرت » ، فوق سریترین قرارگاه جنگ بود بعد از حملهی جنون آمیز عراقیها برای بازپسگیری جزایر مجنون و قطع شدن ارتباطش با نیروهای خودی به تصور اینکه به اسارت عراقی درومده و بواسطهی اینکه گنجینه اسرار جنگ بود ، اسم بردن ازش ممنوع شد ...*
*و این ممنوعیت تا زمان سقوط صدام در اوایل دهه هشتاد ادامه داشت ...*
*بعد از سقوط صدام هم وقتی نیروهای مجاهد عراقی تموم زندانهای عراق رو بدنبالش گشتن بازهم اثری ازش پیدا نکردن و سرنوشت این شهید مبهم موند ...*
*و اما چرا مظلوم ؟؟؟*
*شاید بشه اوج مظلومیت این شهید رو در این جملات همرزمش آقای غلامپور جستجو کرد :*
*در آن دوره که شهید علی هاشمی مفقود شد ، متاسفانه اجحافی صورت گرفت که شاید ، مظلومیت شهید علی هاشمی را چند برابر کرد و آن اینکه از گوشه و کنار با قصد و غرض یا از سر ناآگاهی میگفتند علی هاشمی چون عرب است با دشمن هماهنگ شده و این حرفها خیلی موجب عذاب روحی دوستان و خانوادهاش شد ...*
*تا اینکه بیست و دوسال بعد ،*
*آب پیکر مطهر حاج علی رو به کنار جاده آورد ،*
*به عنوان آخرین نفری که از جزیره برمیگرده ...*
*روحـش شـاد ❤️*
*☘️ هوری نام کتابی هست که موسسه فرهنگی شهید ابراهیم هادی درباره ایشون نوشتن و من برای ✍🏻💔 دلـنـوشـتـهم ازش استفاده کردم ...*
ــــــــــــــــــــ
#سنگر8⚘️
⚘️ @San_Gar8