#شعر
یا اله العاصین
چشمی که آلوده شده باران ندارد
بی توبه این آلودگی پایان ندارد
دیگر حجاب افتاده روی چشم هایم
ازبسکه اُنسی دیده با قرآن ندارد
هاتف ندا داده دعیتم ایها الناس
کاری خدا انگار جز احسان ندارد
حالا که در باز است پس درهم بیایید
اینجا کرم خانه است این و آن ندارد
تا آمدم داخل ، مرا طوری بغل کرد
احساس کردم غیر من مهمان ندارد
جز با توسل ، گریه کردن ، توبه کردن
پرواز کردن تا خدا امکان ندارد
راه شهادت ، نیمه شب اشک است و اشک است
جا مانده هرکس دیدهٔ گریان ندارد
می آیم اینجا شاید آقا را ببینم
یوسف دلی خوش ، گویی از کنعان ندارد
تا او شبی دست دعا بالا نگیرد
تأثیر ، فریاد گنهکاران ندارد
این سرزمین نذر امیرالمومنین است
بیهوده حیدر عشق بر سلمان ندارد
ما با دعای فاطمه عبدُالحسینیم
کی گفته زهرا لطف بر ایران ندارد
سر تا سر عالم چو ایران سرزمینی
مثل علی موسی الرضا سلطان ندارد
هرکس که شک دارد شفا دست حسین است
سوگند بر تربت که او ، ایمان ندارد
راه نجف تا کربلا راه بهشت است
جز کربلا عاشق سر و سامان ندارد
دلدادهٔ آوارگی در اربعینم
درد جدایی جز حرم درمان ندارد
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅ @shohadayeiran57
#شعر
آمده ماه اجابت کردن هر خواسته
بنده بی چشم و رو را بندهپرور خواسته
آی صاحبخانه!مهمان آمده ردش نکن
حاجتش را سائلت تنها از این در ، خواسته
گوشه میخانه بی مِی ماندنم انصاف نیست
دست هایم گرچه آلوده ست ساغر خواسته
گرچه بد کردم نوازش کن مرا تنبیه نه
عبد خاطی جز محبت چیز دیگر خواسته
یا غیاث المستغیثین تو به فریادم برس
داد من از دست نفس سرکشم برخاسته
کار من تا بیخ پیدا کرد ، اشک من چکید
اینکه وا گردد گرهها، دیده تر خواسته
داشتم رسوای عالم می شدم ، زهرا رسید
سربلندی مرا همواره مادر خواسته
ذوق افطاری من خرمای نخل مرتضی است
از همان جنس رطب هایی که قنبر خواسته
وقت دفن بچّه شیعه می رسد بابای او
ما نمی گوئیم ، این را شخص حیدر خواسته
چند سالی قسمت ما کربلا رفتن نشد
مضجع ارباب را آغوشِ نوکر خواسته
مقتل آورده است آقای غریبم تشنه بود
آه جای جرعه آبی، شمر ، خنجر خواسته
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅ @shohadayeiran57
#شعر
شبیه تک درختی در دل صحرای غمهایم
میان هایهای گریههایم، باز تنهایم
منم آن سنگ در چاهی که تاریک است دنیایم
منم آن حال بیماری که آسان نیست احیایم
منم آن سائلی که باز هم از سفره جا مانده
خدایا باز کن در را ، منم مهمان ناخوانده
شنیدم باز هم مهمان نوازی کردهای، آری
سر من را هم امشب بند کن اینجا به یک کاری
زمینگیرم ، پریدن به پر و بالم نمیآید
من آن صیدم که صیادی به دنبالم نمیآید
ولی تو بر خلاف دیگران ، آغوش وا کردی
بدی کردم به تو اما همیشه خوب تا کردی
هزاران بار دستم را گرفتی تا که برگردم
به جایش معصیت کردم ، نفهمیدم ، غلط کردم
میان نفس خود گم بودم و دنبال من گشتی
خدایا پس مهیا کن برایم راه برگشتی
الهی چشمهایم را دوباره مثل دریا کن
غل و زنجیر دور دست و پایم را خودت وا کن
خودت این بار توبه کن برای من بجای من
که چیزی در نمیآید از این العفو های من
برای بخششم باید به فکر دیگری باشم
چه بهتر از همین امشب ، پی آن خواهری باشم
که پای نیزه هم حتی سخن می گفت با ربش
به قربان مناجات و شکوه ذکر یا ربش
قسم بر معجر زینب، بپوشان این گناهانم
به حق چادری که سوخت، در آتش نسوزانم
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅ @shohadayeiran57
#شعر
دوست داری در زدن های مرا ، حاشا نکن هرچه من در می زنم در را برویم وا نکن
من برای تو می آیم نه برای حاجتم
جان خوبانت مرا محتاج این دنیا نکن
روز اگر کار بدی کردم تو شب راهم بده
روی من آغوش وا کن لطف کن دعوا نکن
کار دست توست من کارگرم ای خوش حساب
می توانی از خودت طردم کنی اما نکن
من ادای خوبها را درمی آوردم فقط.
سابقه دارم گنهکارم ولی رسوا نکن
نامه اعمال ما را به نجف ارسال کن
تا علی امضا نکرد این نامه را امضا نکن
سرپرستی مرا مولا تقبل کرده است
کودک آواره را شرمنده بابا نکن
دوست دارم با علی همسایه باشم تا ابد
در نجف گم می شوم دیگر مرا پیدا مکن
من به این ماه مبارک گفته ام ماه حسین
جز حسین این ماه را درپیش ما معنا نکن
ای رفیق سینه زن از کربلا روزی بگیر
روزه را افطار جز با تربت اعلی نکن
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅ @shohadayeiran57
#شعر
یک عمر نانم داد و نانش را گرفتم
اما سراغ دشمنانش را گرفتم
با معصیت روح خودم را زخم کردم
او رو به من لبخند زد من اخم کردم
شور جوانی داشتم بی شرم بودم
من با هوس های خودم سر گرم بودم
اما دلش دلواپس احوال من بود
او بیشتر از مادرم دنبال من بود
حالا پشیمان آمدم حالا که پیرم
افتادم اما گفت پا شو من مجیرم
گر چه گنهکاری ولی امیدواری
گریه نکن پیش چنین پرودگاری
بار گناهت را خریدم هر چه باشد
روی گناهت خط کشیدم هر چه باشد
پرونده ات را دیگر امشب خاک کردم
گفتی علی و نامه ات را پاک کردم
دیگر تو را بخشیدم از امشب به حیدر
نام تو را داده خود زینب به حیدر
هدیه به تو دادم که از غصه رهایی
در روضه ای ، در اصل اما کربلایی
کار اضافی نیست دیگر لازم امشب
روزی بگیر از دستهای قاسم امشب
دست تمام انبیا بر دامن اوست
باب المراد خلق چشم روشن اوست
آن چشمهای روشن اما بی رمق بود
دستانش آویزان شد و پا بی رمق بود
از بس لگد کرده ست دشمن نا مرتب
سر نا مرتب گشته و تن نا مرتب
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅ @shohadayeiran57
#شعر
الهی ببین ...بنده ی زار را
سرِشب بخر ... بی خریدار را
تهیدستم و جان مولا ببخش
همین توبه های به تکرار را
به این سائل مرتضی رحم کن
ببخش این همه جرم بسیار را
دو سه دانه خرما هبه کن به من
نشانم بده ... خانه یار را
مرا جز به حیدر حواله مده
گرفتار خود کن ... گرفتار را
هوای نجف کرده ام سرخوشم
نگیر از من این شوق دیدار را
ببین یا مجیرم همان یا علی ست
بخوانم ... اَجر نا من النار را
غفورم علی ذکر گورم علی ست
نگیر از گدا ... ذکر غفار را
من از خوبی توست پُر رو شدم
ببخش این گدای طلبکار را
به شاهان کند فخر هر بنده ای
گدایی کند... شاه کرّار را
لب خشک من را تماشا بکن
بده از سحر جام افطار را
بگو اِرفع رأسک...به لحن حسین
بده آبرو .... این گنه کار را
حنا بسته از خون زنی داد زد
ببین این مَنِ رفته بازار را
کجایی که ناموس تو خسته است
غیورم ... ببین چشم اغیار را
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅ @shohadayeiran57
#شعر
با این که گم کردم میان راه راهت را
ای کاش از من برنگردانی نگاهت را
چه نیمه شب هایی که چشمم باز شد اما
ترجیح دادم به مناجات استراحت را
یک مهر بی سجاده را انداختم هر بار
هدیه به تو دادم نمازی با کراهت را
با چهارده معصوم کردی یاری ام اما
رنجانده ام از خویش هم تو هم سپاهت را
دادم سلامی به حسین و بعد از آن گفتی
قصر بهشتی کردم انبار گناهت را
نور حسین آمد تمام راه پیدا شد
خورشید هم حتی ندارد نور ماهت را
ممنونم از زهرا که آورده مرا هیئت
یعنی نشانم داده راه سر پناهت را
گرگ هوس دنبالم است ای منجی یوسف
من دوست دارم بیشتر از قصر چاهت را
گفتند کشتی نجات افتاد بین آب
کردی سوار آن گدای رو سیاهت را
تکیه به نیزه داد ارباب و صدا زد شمر
از خیمه ها بردار شمشیر نگاهت را
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅ @shohadayeiran57
#شعر
دگر ز مسجد کوفه نوا نمی آید
نوای ناله ی شیرخدا نمی آید
برای عزت و ترویج راه بسم الله
صدای نقطه ی پایین با نمی آید
چه کرده زهر که رنگ علی چنین شده است؟!
چه کرده که نفسِ رفته، جا نمی آید؟!
هر آن چه زینب کبری پدر پدر گوید
دگر ز جانب بابا صدا نمی آید
آهای طفل یتیم نجف ، گرسنه بخواب
ازین به بعد دگر مرتضی نمی آید
ازین به بعد اگر پیرمرد نابینا
غریب و خسته بگوید بیا ، نمی آید
هزار شکر کفن هست بین کوفه هنوز
تن امام روی بوریا نمی آید
پس از پدر به تسلی و تعزیت ، احدی ...
به تازیانه سوی بچه ها نمی آید
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅ @shohadayeiran57
.
⭕️ ماجرای درس آموز برخورد امام علی (ع) با یک سلبریتی از زبان رهبر انقلاب
🔰مقام معظم رهبری در یکی از خطبه های نماز جمعه سال های پیش خود به یک ماجرای #درس_آموز اشاره کرده اند:
" شاعری به نام نجاشی، برای #امیرالمؤمنین و علیه دشمنان آن حضرت، #شعر گفته است. روز ماه رمضان، از کوچهای عبور میکرد؛ آدم بدی به وی گفت بیا امروز را در کنار ما باش. گفت میخواهم به مسجد بروم و مثلاً قرآن و نماز بخوانم. گفت روز ماه رمضان، کی به کی است؛ بیا با هم باشیم! به زور این شاعر را کشاند! او هم بالاخره شاعر بود دیگر! به خانهی آن فرد رفت و در کنار بساط روزهخواری و شُرب خَمر نشست. او نمیخواست؛ اما مبتلا شد. بعد هم #همه فهمیدند که اینها شُرب خَمر کردهاند. امیرالمؤمنین گفت: #باید حدّ خدا را بخورند؛ هشتاد #تازیانه برای شُرب خَمر، ده یا بیست تازیانه هم اضافه برای اینکه روز ماه رمضان این کار را کردند! نجاشی گفت: من شاعر و #مدّاح_حکومت_شما هستم. با دشمنان شما این طور با ابزار زبان مبارزه کردهام. میخواهی مرا شلّاق بزنی!؟
در بیان امروز ما، آن حضرت شبیه این بیان را فرمودند که آن به جای خود محفوظ، خیلی هم عزیزی، خیلی هم خوبی، ارزش هم داری؛ اما من حدّ خدا را تعطیل نمیکنم! هر چه قوم و خویش هایش آمدند و اصرار کردند که اگر شما او را شلّاق بزنید، آبروی ما خواهد رفت و ما دیگر سربلند نمیشویم، حضرت فرمود نمیشود و من نمیتوانم حدّ خدا را جاری نکنم! آن مرد را خواباندند و تازیانه زدند، او هم شبانه #فرار کرد و رفت.
گفت: حالا که در حکومت شما، با شاعر و هنرمند و روشنفکری مثل من، بلد نیستند که چگونه باید رفتار کنند، من هم میروم آن جایی که مرا بشناسندم و قدرم را بدانند! او پیش معاویه رفت و گفت معاویه قدر ما را میداند!
بروید به جهنّم! وقتی کسی این قدر کور است که نمیتواند از لابهلای احساسات شخصی خود، درخشندگی علی را ببیند، جزایش همین است که پیش معاویه برود. عقوبت او همین است که متعلّق به معاویه شود؛ بروید " https://khl.ink/f/9828
پ.ن: مقام معظم رهبری در همان جا فرمودند: " امیرالمؤمنین #میدانست که این فرد از دست خواهد رفت. یک شاعر هم مهم بود. آن روز از امروز هم #مهمتر بود. البته امروز هم هنرمندان حائز اهمیتند؛ اما آن روز مهمتر بود. آن روز تلویزیون و رادیو که نبود، تشکیلات ارتباط جمعی که نبود؛ همین شعرا بودند که میگفتند و افکار را در همه جا منتشر میکردند "
🔹حال در نظر بگیرید که در زمان ما برخی افراد با عبارت هایی نظیر «جذب حداکثری» توجیه می آورند که ما نباید کاری کنیم که بازیگر، کارگردان، مجری، ورزشکار و یا حتی دانشمند ما را به سمت دشمن و یا خارج کشور هل دهیم!
◀️ قطعاً کسی دوست ندارد که هیچ فردی به دامان دشمن برود، اما نمی توان با تمسک به این توجیهات، جلوی هنجارشکنی و اقدامات خلاف #شرع و #قانون آنها نایستاد؛ در اینصورت، ضمن اینکه آنها را نسبت به هنجارشکنی بیشتر، #جری می کنیم، علاوه برآن، اجازه می دهیم که جامعه را نیز به #فساد و انحطاط بکشانند. حکم خدا و قوانین کشور برای همه است. بالاترین #مصلحت، اجرای حکم خدا و حفظ دستاوردهای انقلاب است.
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57
دیگر این جبهه مثلِ سابق نیست
خبرِ خوش رسیده از جَنگَش
رودِ خونی که بَر زمین جاری ست
این سری فرق می کند رنگَش
این نِزاعی ست بین شیشه و سنگ
تنشِ نا برابری که در آن
با کمالِ جسارت و غیرت
عاقبت خُرد می شود سنگَش
گرچه در جبهه حاج قاسم نیست
فتحِ این جبهه با مقاومت است
می رسد روی قُله این لشگر
با همین پای خسته و لَنگَش
و مِن المُجرِمینَ مُنتَقِمون
انتقامی بزرگ در راه است
پوزِ ابلیس می خورد بر خاک
با تمامیِ مَکر و نیرنگَش
شب ، لگدمالِ صبح می گردد
روی باطل سیاه خواهد شد
قدس اگر چه به دست صهیون است
در می آید بزودی از چَنگَش
پرچمِ سبز، می رَوَد بالا
وسطِ صحنِ مسجد الاَقصی
و طنینِ علی ولی الله
منتشر می شَوَد نماهَنگَش
#وحید_اشجع
#شعر
#فلسطین
#غزه
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57
🌹بخوان از چهره طفلانم اینک مشق غربت را
بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را
فلسطینم، صدای رنج انسانم، مرا بشنو
که شعر داغ من تا آسمان برده بلاغت را
فلسطینم، که صبحاصبح با نعش عزیزانم
به دوش خسته خود میکشانم بار حیرت را
کماکان قصه من مانده در پستوی خاموشی
مبادا از جهان یک شب بگیرد خواب راحت را
بگو شیپورهای شایعه خاموش بنشینند
و بشنو از دل آوار، آواز حقیقت را
مرا با قامت خونین یارانم تماشا کن
ببینی تا مگر حیرانی صبح قیامت را
برای کودکان لالایی از جنس رجز خواندم
که در گهواره فهمیدند معنای شهادت را
فلسطینم، که آهی داشتم، بالید و آتش شد
نثار جان دشمن میکنم طوفان وحشت را
فلسطینم، غم آخرزمانم، قبله اول
که زیر تیغ میخوانم نماز استقامت را🌹
#میلاد_عرفان_پور
#شعر
#فلسطین
#غزه
#طوفان_الاقصی
💢کانال خبری #شهدای_ایران
✅@shohadayeiran57