#روایتنویسیمنزلشهیدمعماریان
شام ولادت امامجواد(ع) و روز پسر
مهمون منزل #شهیدمحمدمعماریان شدم
همون شهیدی که وقتی مادرش پاش شکست و به پسرش متوسل شد
محمد در عالم خواب اومد و شال بست به پای مادرش
صبح وقتی مادرش از خواب بیدار شد دید در عالم واقعیت و بیداری همون شال هنوز به پاش بسته شده و پاش اصلا درد نمیکنه و خوب شده
#روایتنویسیمنزلشهیدمعماریان
این شیشهی سبز رنگ روی میز
داخلش همون شالی هست که محمد در عالم خواب اومده و گفته اینو امام حسین(ع) داد و گفت ببند به پای مادرت...
حاج خانوم چند وقت پیش میخواسته این شال را هدیه بده به رهبری ولی ایشون قبول نکرده گفته فقط باید دست خود حاج خانوم باشه
.
#روایتنویسیمنزلشهیدمعماریان
حاج خانوم عکس لحظه شهادت پسرش رو قاب کرده گذاشته روی طاقچه...
#روایتنویسیمنزلشهیدمعماریان
هر دیوار منزل شهید
یک قصهی پر ماجراست...
📷وصیتنامه خواندنی شهید
نوشته مادر دعا کن
طوری شهید شوم که مثل امام حسین نیاز به غسل و کفن نداشته باشم
حاج خانوم میگه وقتی پیکرش اومد
روی تابوت نوشته بود
"بدون نیاز به غسل و کفن"
#روایتنویسیمنزلشهیدمعماریان
این پارچه همون پارچهست که شهید از طرف امام حسین(ع) بسته به پای مادرش در عالم خواب
اما در عالم بیداری صبح که مادرشهید بیدار میشه هنوز به پاش بوده و پا کاملا خوب شده
چندوقت پیش که حاج خانوم میره پیش رهبری
حضرت آقا این پارچه رو میگیره میذاره کنار یه تیکه تربت اصل از کنار بدن سیدالشهدا
و میبینن عطر و بوی هر دو دقیقا عین هم هستن و یه مکثی با این پارچه خلوت میکنن و بعد که به مادر شهید میخوان تحویل بدن میگن:
خیلی سبک شدم
این پارچه بوی عجیبی میده
.
#روایتنویسیمنزلشهیدمعماریان
مادرشهید میگه
بعد اذان صبح که کولهپشتی محمد را بستم تا بره جبهه
جلوی در ایستاد و دوبار گفت:
"مامان اینبار برم شهید میشم و دیدارمون میره برای قیامت
قشنگ منو نگاه کن که دلت واسم تنگ نشه"