🦋♥️🦋
حس غریبیست حس دلتنگی..
اول مهر روز تولدت دوباره رسید و من باز هم دور از توام.. بازم باید منتظرت بمونم..و باز هم دلتنگی....
اینجا زندگی بی شما سخته.. اینجا حال دلا بده..
دردانهی دلم، دلتنگی و مشتی عکسهای قدیمی تنها سهم من ازتوشده.. مدتهاست ندیدمت و نمیدونم درچه حالی..نمیدونم اصلا هوامو داری یانه!.. مدتهاست چشمات آرزوی چشمام شده و دستات آرزوی دستام💔.. کاش دوباره برگردیم به روزهایی که تا حال دلم بدمیشد میاومدی و تا لحظهای که آروم نمیشدم کنارم بودی.. کاش دوباره بگی دلت برام تنگه.. کاش دوباره بپرسی حالت چطوره؟
حالم؟؟
خوب نیست..
راستش هیچ وقت بدون شما حالم خوب نبود💔..
ببخش روز تولدته باید بجای این حرفها بگم تولدت مبارک هرچندتولد تو روزی بود که به سمت آسمان پر باز کردی و تا عرش رفتی تا خدا بال زدی و بحال ما جاماندههای زمینگیرکرده خندیدی.. اما عزیزدل تولدت مبارک...🌸🍃
دردانهیدلم
از بهشت نگاهم کن دوباره و دعام کن.. دعا کن منم زود بیام پیشت..🌹♥️
سالروزمیلاد
#غـواصشہیــدرضــاساڪۍ♥️
@Shahadat1398🕊
بسمه تعالی
مختصری از زندگی نامه اولین شهید شهر جوکار
شهید محمد اسماعیل جوکار
این شهید بزرگوار در شهر جوکار در خانواده ای مذهبی در تاریخ 1339/02/07 متولد شد. نام پدر او محمد ابراهیم و مادرش فاطمه بود. در طول زندگی دنیایی 20 ساله خود، تمام دغدغه اش خدمت به پدر و مادر و مردم بود. ایشان بعد از دوران کوتاه پنجساله تحصیل در دوره ابتدایی، برای کار، همراه با پدر و برای تأمین مخارج خانواده، به تهران رفت و بعد از مدتی به کار منبت کاری مشغول شد و به یکی از استادان هنر منبت تبدیل شد و یکی از اولین و بهترین استادان هنر منبت در منطقه بود، تا اینکه زمزمه های جنگ در کشور پیچید و او خود را برای رفتن به جبهه جنگ آماده کرد و به منطقه غرب کشور لشکر 28 کردستان (سنندج) و بعد از دوره کوتاه آموزشی به تیپ 3 مریوان اعزام شد و بعد از مدتی که جنگ بالا گرفت پادگان مریوان توسط منافقین محاصره شد و طی نبرد شجاعانه در تاریخ 1359/02/07 به درجه والای شهادت نائل شد. زیبایی این دوران زندگی 20 ساله این است که تاریخ تولد و شهادت این شهید بزرگوار با هم یکی است، تولد 1339/02/07 و شهادت 1359/02/07
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
🍂🍃🌷🍃🍂
نشر کتاب "من رضا هستم"، مستند روایی از زندگی بسکتبالیست، دانشجوی پزشکی و غواص شهید رضا(داریوش) #ساکی.
به قلم مهدی مسیبی.
ناشر: حماسه ماندگار. بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس
#بزودی @shohadayemalayer
نام شهید:محمودنظری طجر
نام پدر:محمدعظیم
تاریخ تولد:1347/01/01
محل تولد:ملایر
تاریخ شهادت:1362/12/16
عملیات:خیبر
نشانی مزار: قم/ گلزار :علی ابن جعفر(علیه السلام)/ قطعه: 4/ ردیف:12/ شماره:578 @shohadayemalayer
شهید ابوالقاسم احدطجری فرزند عباسعلی در سال ۱۳۵۱ در ملایر چشم به جهان گشود. او در تاریخ ۴/۳/۶۷ در محل چناره محور خرمال به مقام شامخ شهادت رسید.
سفارش شهید ابوالقاسم احدطجری به حجاب:
…و اما خواهرانم از شما یک چیزى مىخواهم و آن در ضمن طلب حلالیت حجاب خود را حفظ کنید و این پیام حضرت زهرا (سلام الله علیه) را عمل کرده و من امیدوارم با حجاب خودتان به سهم خود ضربه محکمى را به دشمنان اسلام بزنید… @shohadayemalayer
شهدای ملایر
نشر کتاب "من رضا هستم"، مستند روایی از زندگی بسکتبالیست، دانشجوی پزشکی و غواص شهید رضا(داریوش) #ساک
بریده ای از کتاب"من رضا هستم"، مستند روایی از زندگی بسکتبالیست، دانشجوی پزشکی و غواص شهید رضا(داریوش) #ساکی.
به قلم مهدی مسیبی.
ناشر: حماسه ماندگار. بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس
صفحه 188: آن شب به یاد شهدای پد غربی مراسمی گرفتند و حسین محمدی برایشان مداحی کرد و یکی یکی نام شهدا را برد و بغض نشکفتهشان باز شد و حسابی گریه کردند. شب خاطره انگیزی بود، هر کس را که نگاه میکردی، با صورت و بدن تکیده و چشمهای فرو رفته و قرمز، گریه میکرد. وقتی شنیدند که در ملایر شایعه شده که خیلیها در جزیره شهید شدهاند، مشغول نامه نوشتن شدند تا خبر سلامتیشان را به خانوادههایشان بدهند. نامهها را همان شب کریمی، با تویوتایی که به ملایر میرفت، با خودش برد. داریوش کنار احمدرضا، آن شب را در سولههای قرارگاه پشتیبانی ماندند و صبح بعد رفتند تا به بچههایی که با تجهیزات، آماده سوار شدن به اتوبوسها برای برگشت به پادگان شهید مدنی بودند ملحق شوند. دم چادر بابایی و قیصری را دیدند و احوالپرسی کردند. با صفر آقایی و سید حسن موسوی که با عجله از کنارشان رد میشدند، سلام علیک کردند. رادیو در حال پخش برنامه تقویم تاریخ بود و وقایع ۱۷ خرداد را اعلام میکرد. با چشمان اشکبار از پشت شیشههای گل مالی شده اتوبوس و شیارهای لابلای آن به پشت سر و جزیره نگاه میکردند. جای شهدا خیلی خالی بود، جای عبدالله و معاونش محمود. جای حاج چراغی و نقدی زمانی و زارع گنبدی. یکی با حزن شروع به خواندن کرد و دم گرفت: ای از سفر برگشتگان...کوشهیدانتان؟ کو شهیدانتان؟ و داریوش آرام آرام اشک میریخت. وداعی غمبار با شهدایی که با هم به آنجا آمده بودند و حالا بدون آنها برمی گشتند. @shohadayemalayer
شهید میثم حسنی در دهم خرداد ماه ۱۳۷۳ در روستای اسلام آباد از توابع شهرستان ملایر متولد شد. پدرش هیبت الله و مادرش بتول نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و به عنوان سرباز نیروی انتظامی به سربازی رفت. در بیست و هشتم خردادماه ۱۳۹۲ در پاسگاه انتظامی حاج عبدل بانه براثر مین به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. در آدرس زیر مصاحبه تصویری با پدر و مادر این شهید بزرگوار را بینید. https://navideshahed.com/files/fa/news/1400/7/18/732595_435.mp4 @shohadayemalayer
.
هر ڪسے عاشقِ پابوسے لیلاےِ خود است
در دمِ مرگ ڪنارم تو بیایے عشق است ...
از سمت چپ👇🏻
شهید حاج حسن تاجوک ❤️
شهید حاج مصطفی طالبی😘
@Shahadat1398🕊
سلام علیکم دوستان عزیز امشب هم یادی از شهید عزیز رحمتالله فلاحی داشته باشیم من در مدتی که در خدمت ایشان بودم از صفا باطنی ایشان لذت می بردم مدت زیادی با هم بودیم چه در بیت امام جمعه عزیز حاج آقا فاضلیان رحمتالله علیه چه در ماموریت های دیگر چه در جبهه این شهید عزیز یک روز فرمود بچه های من یتیم شوند عیب ندارد بچه های دیگران یتیم نشوند منظورش این بود ما باید جانفشانی کنیم تا دیگران در آسایش باشند زمانی که قطع نامه از طرف امام پذیرفته شد ما در چهارزبر بودیم خدمت شما عرض کنم اینقدر گریه کرد وبی تابی می کرد مدام می گفت چهبدبخت شدیم وشهید نشدیم اصلآ تاب توانش رفته بود وبا همان گریه هایش توفیق شهادت را از خداوند گرفت مدتی طول نکشید که در عملیات مرصاد به دست منافقین کور دل بهشهادت رسید وشب آخر شهید فلاحی وشهید حافط نیاوند ومن حقیر تا اذان صبح کنار هم بودیم برای شادی همه شهدا صلوات