eitaa logo
شهدای ملایر
310 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
403 ویدیو
39 فایل
عکس، زندگینامه، خاطرات و وصیت نامه شهدای ملایر🍃🌷🍃 ارتباط با ما و ارسال عکس و خاطرات و وصیت نامه و ......به کانال شهدای ملایر 🍃🌷🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدحاجی مراد وند.پدر : حسین مراد تولد: ۱۳۳۶/۰۶/۰۳ ملایر متاهل.شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۴شلمچه عملیات کربلای ۵ .مزار : امامزاده محمد کرج @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهیدحاجی مراد #معارف وند.پدر : حسین مراد تولد: ۱۳۳۶/۰۶/۰۳ ملایر متاهل.شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۴شلمچه عملیات
خاطرات/ گروهان فتح - بخش اول از بچه محل ها محمد وند، سعيد اللهياري، مجيد بني هاشمي و مهران پور مهران با هم بوديم البته حاج مراد وندکه جزء مرخصي رفته ها بود و در مرحله اول عمليات حضور نداشت. بعد از چند ساعت به منطقه مورد نظر رسيديم. مسافتي را پياده رفتيم و در کانال هايي که از قبل آماده شده بود مستقر شديم. متوجه شديم در شلمچه هستيم. دشمن براي عدم نفوذ رزمندگان در شلمچه آب انداخته بود و درياچه مصنوعي بزرگي را ايجاد کرده بود. فرداي آن روز فرمانده گروهان محسن آريان پور نيروها را روي کالک توجيه کرد. گروهان اول «نصر» غواص بودند و بايد با شنا و عبور از آب به آن طرف رودخانه مي رفتند و با شکستن خط دشمن راه را براي گروه هاي ديگر باز مي کردند. گروهان ما «فتح» که گروهان دوم بود با گروهان سوم «فجر» بايد با قايق ها از درياچه مي گذشتيم و بعد از عبور از دژ اول دشمن، خاکريزهاي جلوتر را که به صورت مقطع، مقطع بود، پاکسازي مي کرديم و در آنها مستقر مي شديم. روز 18/10/65 به توجيه نيروها و آمادگي بيشتر روحي و معنوي بچه ها گذشت. حدود ساعت 10 شب غواص ها آمدند تا با بچه هاي گروهان ما خداحافظي کنند. بچه ها شور و شعف فراواني داشتند. با هم شوخي مي کردند و از همديگر حلاليت و شفاعت مي خواستند. چرا که تا چند ساعت ديگر تعدادي از دوستان و هم رزمان شهيد شدند. در زمان خداحافظي حالت هايي بين بچه ها ايجاد مي شد که با زبان و نوشتار قابل بيان نيست. ضمن خوشحالي و شادي هم ديگر را بغل مي گرفتند و اشک از چشمان جاري مي شد. گروهان نصر با فرماندهي عليرضا عاملي به آب زد. ما هم بعد از يک ساعت، به سمت اسکله رفتيم و در قايق ها منتظر شديم. حدود ساعت 12 نيمه شب بود که سوت خمپاره و توپ و انفجار آنها فضاي منطقه را گرفت. هوا سرد بود و سوزي که از روي آب مي گذشت بدن ها را خشک کرده بود. متوجه شديم کار گروهان غواص به مشکل برخورده و براي باز کردن سيم خاردارهاي حلقوي و هشت پرهاي خورشيدي و مين ها کار بسيار سختي دارند. در هنگام باز کردن موانع، دشمن متوجه آنها شده و با ضد هوايي چهار لول که مخصوص زدن هواپيماست بچه ها را زير آتش گرفته بود. و تعدادي از بچه ها شهيد و مجروح شدند اما با ايثارگري آنها مخصوصاً فرمانده گروهان که منجر به شهادت خود و ديگر همرزمان شد در نزديکي صبح دژ مستحکم دشمن را شکست. به ما دستور حرکت دادند. در بين راه خاکريزهايي که از قبل زير آب مانده بود باعث کم عمق شدن قسمت هايي از درياچه شده بود و اگر قايق به آنها مي خورد به گل مي نشست. سکاندار، قايق را از ميان خاکريزها عبور داد اما يکي دو تا از قايق ها که پشت سر ما بودند و به گل نشستند و عقب ماندند. نزديک دژ دشمن شديم. ارتفاع دژ از آب، پنج متر بود و قبل از دژ هم موانعي از قبيل سيم خاردار حلقوي، ميدان مين، خورشيدي هاي هشت پر و ... وجود داشت. استحکامات غير قابل نفوذي بود. اما رزمندگان اسلام با ايماني که داشتند هيچ ترسي به دل راه ندادند و با توکل به پروردگار و امدادهاي غيبي آن را فتح کردند. پروانه موتور قايق ما قبل از رسيدن به دژ به سيم خاردار برخورد کرد و سکاندار، موتور را خاموش و بالا کشيد و سريع با سيم چين آنها را پاره و مجدد حرکت کرد. بعد از عبور از معبري که ايجاد شده بود، به دژ رسيديم. داخل کانال آن شديم، جنازه هاي دشمن در سنگرهاي بتونه ريخته بود. صداي تيراندازي در تمام منطقه شنيده مي شد. مقداري جلوتر منتظر بچه هايي شديم که قايق هاشان در گل مانده بود. وقتي رسيدند هوا ديگر روشن شده بود و يکي از آنها از دسته دوم خيس شده بود وقتي به من رسيد گفتم عقب مانديد گفت عيبي ندارد به موقع رسيديم. به سمت خاکريزهاي جلوتر حرکت کرديم. برادري که خيس شده بود تا از دژ به سمت خاکريزها رفت، تيري به سرش اصابت کرد و شهيد شد. خاکريزها را پاکسازي کرديم. چند نفر از دشمن کشته شدند و بقيه فرار کردند. دسته ما در حين پاکسازي شهيد و مجروح نداد. مقداري جلوتر مقر تانک هاي دشمن بود. حسين ظهوريان، يک قبضه خمپاره 60 دشمن را پيدا کرد و با کمک چند نفر ديگر به سمت آنها شليک کرد. توپخانه خودي هم چند سري اطراف تانک ها آتش ريخت. تا اينکه خدمه هاي آنها بيرون آمدند و فرار کردند و بچه ها با تيربار به سمتشان شليک کردند و آنها متواري شدند. تا غروب درگيري هاي مختصر ديگري پيش آمد و دو نفر از بچه هاي دسته ما مجروح شدند. شب بچه ها لوحه بندي شدند. من پاسنجش پست سوم بودم با حسين ظهوريان بچه ها را عوض کرديم. هوا مهتابي بود و ستون هاي گردان هاي ديگر را مي ديديم که از داخل کانال دژ اول که حدود 300 متر از ما فاصله داشت، به سمت نخلستان و پتروشيمي بصره که در سمت چپ منطقه بود مي رفتند و در زير نور مهتاب زيبايي خاصي داشتند.
شهیدمحمد #معارف وند پدر : حسین مراد تولد : ۱۳۴۵/۰۲/۰۲- ملایر مجرد.شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۴: شلمچه کربلای ۵ .مزار : امامزاده محمد کرج @shohadayemalayer
شهدای ملایر
شهیدمحمد #معارف وند پدر : حسین مراد تولد : ۱۳۴۵/۰۲/۰۲- ملایر مجرد.شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۴: شلمچه کربلای ۵
مجله امتداد فروردین 1387، شماره 27 روایت نزدیکی از کربلای پنج در گفتگو با مجید رضاییان ـ استاد دانشگاه مرحله دوم عملیات در شب 23 دی ماه از «کانال ماهی» عبور کردیم. حالت «پدی» در کانال ماهی بود که بچه ها به آن می گفتند «پل کانال ماهی» که به طرف غرب کانال می رفت. نیروها را به آن سمت کانال بردیم؛ آنجایی که به «سه راه شهادت» معروف بود. چند ماشین سوخته، برانکاردهای شکسته، خودروهای زرهی که از روی پل افتاده بودند، آنجا دیده می شد؛ صحنه ای بود که ما از اول کار فهمیدم چرا به آن محل، سه راه شهادت می گویند. پیاده شدیم. نیروها سریع رفتند توی کانال ماهی. قرار بود از کنار جاده جاسم حرکت کنیم. جاده جاسم توی شلمچه، جاده طویلی است که از کنار نهر جاسم می آید و به موازات دژ غربی کانال ماهی به سمت شمال می رود که فاصله اش تا کانال ماهی تا دژ غربی کانال، چیزی نزدیک صدمتر به موازات کانال کشیده شده است. قرار بود از کنار جاده جاسم به جاده دشمن بزنیم. به ما گفته بودند تعدادی نیرو جلوی ما هستند که قرار است خط را بشکنند. قرار شد وقتی که خط شکسته شد، ما عبور کنیم و با نیروهای زرهی دشمن درگیر شویم. یک آرپی جی گرفته بودم که مال برادر شهیدم، مهدی بود. حدود سی صد متر مانده بود به مواضع عراقی ها برسیم که متوجه حضور ما در منطقه شدند. از محورهای دیگر هم عملیات شد، آنگاه هجوم نیروهای دشمن آغاز شد. همین طوری که حرکت می کردیم، گلوله های خمپاره دشمن، کنار نیروهای ما منفجر می شد و تعدادی شهید یا مجروح می شدند. نزدیک جایی که من حرکت می کردم، دسته ای بود که جلوی ما در حرکت بودند که آخرین نفرشان معاون همان دسته قرار داشت که اسمش «محمد وند» بود؛ بچه رجایی شهر کرج و برادرش «حاج مراد وند» بود. دیدم یکی از نیروهایش خود را سریع به او رساند، دیگر فاصله ای با او نداشتم؛ شاید یک متر. من صدایش را می شنیدم که می گفت: برادر معارف وند، داداشت شهید شد. انتظار این بود که بپرسد کجاست یا چی شد؟ اما گفت: «عیب نداره، باشه ببینم چی می شه.» بعد به ادامه کار پرداخت و رفتند جلو. دقایقی بعد خودش هم به شهادت رسید. جلال شاکری هم در کنار او شهید شد. @shohadayemalayer
شهدای ملایر
طلبه شهید: محمد یار معارف وند فرزند: ابراهیم شهرستان: ملایر تولد: 01/01/1
زندگی نامه محمد یار وند" داستان حماسة شجاعان تمامي ندارد. سرشت تاريخ، همواره آميخته با خون دليراني است كه نه از حنجرة سكوت كه با برق شمشير خويش در برابر ظلم و ستم ايستادند و از خون و جان و مال خويش مردانه گذشتند. «محمد یار معارف وند» شهيدي ديگر از نسل سپيد روحانيّت و لاله‌اي ديگر از تبار سرخ شقايق است كه ساحل امنيت و آزادي امروز ما، همواره چشم به درياي سرخ شهادت او دارد. زندگاني‌اش را به نظاره مي‌نشينيم كه جلوه‌هايي بس ديدني و شنيدني دارد. در سال 1344در روستاي ده شاطر از توابع ملایر، پا به عرصه گيتي نهاد. در هفت سالگي به دبستان رفت و نزد پيامبرصفتان ديار خويش، الفباي علم و ادب را فراگرفت. سال‌هاي تحصيلي را به‌سرعت طي كرد و نبوغ و استعداد خدادادي را صرف آموختن علم كرد. پس از پایان سال اول راهنمایی، روح حقيقت‌جوي و تشنة كمال محمد، راه زيبا امّا پر فراز و نشيب حوزه را برگزيد. قايق زندگاني محمد به ساحل گنج‌هاي ناپيداي حوزه رسيد و او مي‌دانست كه بهاي ارزش‌هاي بي‌پايان طلبگي، رسالـتي بس سنگين است. وي بـا آگاهـي كامل بـه كسوت طلاب دين در آمد و مدال پر افتخار نوكري امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ را بر گردن آويخت. با استعدادي چشمگير و پشتکاري کم‌نظير، درسش را ادامه داد. با پيروزي انقلاب اسلامي، ايشان تمامي توان خود را در راه پيشبرد اهداف انقلاب به کار بست. با حملة ناجوانمرادانة صداميان به خاک اسلامي‌مان، او نيز به عنوان سرباز وظیفه به جبهه‌هاي نور شتافت و رشادت‌ها نمود و سرانجام در 25/06/66 ودر دیواندره به آرزوي ديرينه‌اش، شهادت نائل آمد. «روحش شاد و راهش پررهرو باد» محمد یار معارف وند @shohadayemalayer
شهدای ملایر
طلبه شهید: محمد یار معارف وند فرزند: ابراهیم شهرستان: ملایر تولد: 01/01/1
طلبه شهید محمد یار وند وصیت نامه" بسم الله الرحمن الرحيم فرازی از وصیت نامه شهید: ای پدر،ای مادر،خواهران ودوستان من خود کاملا به این راه که همان راه سرور شهیدان،حسین ابن علی است اگاهم ودوست دارم ،مردانه با دشمنان اسلام مبارزه کنم تا دیگر قدرتی هوس وطمع نابودی اسلام را نکند.اگر امروزحرکت نکنیم ،فردا دیر است ،پس بیایید جلوی دشمنان بایستیم ونگذاریم حقمان پایمال شودو به اسلام عزیز خدشه ای وارد شود.من زندگی را در مردانه زیستن میدانم ،واین راهم بدانیم که زندگی راحت مرداب روح است وشهادت کمال انسانیت. @shohadayemalayer