عملیات موشکی و سقوط هواپیمایی بوئینگ 737 - استاد مهدی امینی.mp3
35.26M
🔊#فایل_ویژه
🔸 #عملیات موشکی #سپاه پاسداران به پایگاه #عین_الاسد آمریکا در عراق
و بررسی و تحلیل سقوط 🛩هواپیمایی بوئینگ اوکراینی ۷۳۷
🎙#استاد_مهدی_امینی
(مدرس، پژوهشگر حوزه علوم استراتژیک و رئیس اندیشکده راهبردی فتح)
🌏 دوره
(۹۰ تجربه انقلاب در مسیر ظهور)
#دی ۱۳۹۸
#بازنشر
✅ اندیشکده راهبردی فتح
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
45.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #پادکست_تصویری
🔺 تحلیل #دکتر_مهدی_امینی مدرس، پژوهشگر حوزه علوم استراتژیک با موضوع:
سقوط🛩 #هواپیمای_اوکراینی ۷۳۷
🔸چرا آسمان کشور با وجود فضای جنگی، کلیر نشده بود؟
🛑توئیت #حسن_روحانی یک روز قبل از سقوط هواپیمای اوکراینی معنای این توئیت چه بود؟
🔹 تفاوت #جریان_انقلابی که با کوچکترین خطا صادقانه و شجاعانه پاسخ می دهد و اشکال را از طرف دیگران گردن می گیرد، و خود را هزینه انقلاب می کند.
در مقابل #عندلابی ها که ۶سال، ثروت ملی کشور و #عزت_ملی کشور را به باد فنا می دهد و همچنان به دنبال #اینستکس و #برجام و به دنبال ارتباط با #آمریکا است. و به دنبال خط و خطوط غیر انقلابی می گردد.
#دی ۱۳۹۸
☑ اندیشکده راهبردی فتح
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تشریح_کلی_تحولات_منطقه سال ۱۳۹۸ - بخش دوم
🔶🔸 موشکهای حاج حسن طهرانی مقدم جگر امیرالمومنین(ع) را خُنک میکند
🔹موشک باران پایگاه #عین_الاسد
#استاد_مهدی_امینی
(رئیس اندیشکده راهبردی فتح)
(🌏دوره ۹۰ تجربه انقلاب در مسیر ظهور)
#بازنشر
#کلیپ
☑️ اندیشکده راهبردی فتح
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
4_430515994058817565.mp3
7.46M
تقدیم به فرزندان عزیز شهدا
به فرزندان عزیز شهیدی که
سالهاست شبهای سرد زمستان؛
تنهایی را تحمل می کنند
تا مردم بدانند
جدایی و فراق از پدر ؛
ب قیمت آسایش و شادی ایرانیان است.
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️کلیپ بسیار زیبای انتقاد شهدا
❗️ (بصورت شعر با زبان امروزی)
«حتما دانلود کنید»
حتماً و حتما ببینید خیلی عالی هست
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*با خودم عکس شهید آورده ام*
امروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد شهدا ، کمتر از شهادت نیست . رهبر معظم انقلاب اسلامی مد ظله العالی
🖋️ محسن حسن زاده
🎤 لیلی مرتضویان
🎼 کاروان ، شهرام ناظری
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥مازیار فلاحی : 👇
این نامه را فقط لیلا بخونه ...
تقدیم به #همسران_شهدا
التماس_ دعا
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
🇮🇷 دو شهید با پلاکهای ۵۵۵ و ۵۵۶ 🇮🇷
▫️طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد... یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگری را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت.
▫️معلوم بود که شهيدِ درازکش مجروح بوده است. خوب، پلاک داشتند، پلاکها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است.۵۵۵ و ۵۵۶. فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفتهاند.
▫️معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم میرفتند پلاک میگرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است... پدری سر پسر را به دامن گرفته است...😭
▫️شهید سید ابراهیم اسماعیلزاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر..
➕کاش از ما نپرسند که بعد از شهداء چه کردیم...😔
#شادی_روح_شهداء_صلوات📿
#شهدا_شرمندهایم😔
باشــهداء_تـاســیدالــشــهــداء🇮🇷
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
📌 پدر و پسر شهیدی که سالیان سال در آغوش هم بودند/دوپلاک معروف ۵۵۵و ۵۵۶
🔹️ طی یک عملیات تفحص در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد. یکی از آنها در حالت نشسته با لباس و تجهیزات کامل به جایگاهی تکیه داده بود و شهید دیگر در پتو پیچیده شده بود.
◇ معلوم بود شهیدی که درازکش است مجروح شده و شهید نشسته سرِ وی را به دامن گرفته است. پلاکهایشان را بررسی کردیم، شمارهها پشت سر هم بود: 555 و 556.
◇ متوجه شدیم آنها با هم پلاک گرفتهاند. معمولاً رزمندههایی که خیلی رفیق بودند، با هم میرفتند پلاک میگرفتند. با مراجعه به سیستم کامپیوتر متوجه شدیم.
◇ شهیدی که نشسته، پدر و شهیدی که درازکشیده، پسر است. پدر سر پسر را به دامن گرفته بود.
◇ اینها شهید سیدابراهیم اسماعیلزاده پدر و سیدحسین اسماعیلزاده، اهل روستای باقرتنگه بابلسر بودند.
◇ پسر آرپیجی زن و پدر کمک آرپیجی زن پسر بود. پسر برای دید بهتر و انهدام تانکهای دشمن به سمت دامنه قله حرکت میکند.
◇ پیشانی و دست پدر ترکش خورده و مجروح است، اما حاضر نمیشد به عقب برگردد.
◇ پسر برای آخرین بار از پدر گلوله آرپیجی را میگیرد، اما زیر آتش دشمن قرار میگیرد.
◇ پدر از بالای قله مشاهده میکند که پسرش به سمت تانک دشمن میرود تا از نزدیک منهدمش کند که مورد اصابت ترکش قرار میگیرد.
◇ پدر وقتی افتادن فرزندش را میبیند، خودش را به دامنه کوه میرساند و بالای سر فرزندش میرود. چون توان بالا بردن پیکرحسین را نداشت، پتویی میآورد و پسرش را در آن میپیچد. او را در آغوش میگیرد و سر پسرش را روی زانوهایش میگذارد ، لحظاتی بعد خودش هم به شهادت میرسد و هر دو برای سالهای طولانی در همان حالت میمانند.
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیانت به خون شهدا💔🥺
🎙دکتر_رفیعی
👌🏼پیشنهادمیشه
باشــهداء_تـاســیدالــشــهــداء🇮🇷
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر انوشه:
ما به ازای هر صندلی مسئولیتی،
۷۳ شهید دادیم
یعنی ما به ازای هر صندلی
یک کربلا را پشت سر گذاشتیم ...!
🎤 دکترانوشه
😔 شهدا شرمنده ایم
😔😔😔😔
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
👇🌹👇🌹👇🌹👇🌹👇
🔰از شهدا چه بر جا مانده است؟!*
بزرگراه شهدا…….........حاضر
مجتمع فرهنگے شهدا..حاضر
غیرت شهدا……...........غایب
ورزشگاه شهدا……......حاضر
مردونگے شهدا……..... غایب
مرام شهدا…………...... غایب
سمینار شهدا …..…......حاضر
آقایے شهدا……….........غایب
صداقت شهدا……........غایب
یادواره شهدا…………...حاضر
صفاے شهدا…………......غایب
عشق شهدا…………........غایب
آرمان شهدا…………........غایب
یاران شهدا…………........غایب
تیپ شهدا………….........حاضر
بخشش شهدا.............. غایب
تصویر شهدا.................حاضر
شهامت شهدا............... غایب
اخلاص شهدا.................غایب
مسئولیت پذیرے شهدا..غایب
شجاعت شهدا................غایب
عشق و محبت شهدا .....غایب
مهربانی و دلسوزے شهدا...غايب
یڪرنگی و روراستے شهدا...غایب
وااااااااااااای
غایبین از حاضرین بیشتر بودند…
ڪلاس تعطیل
*به راستے*
*بعد از شهدا چه ڪرده ایم*
*شهدا شرمنده ایم*
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 عاقبت ما و دشمنان ما
🔻لطفاً در دفاع از انقلاب، حزباللهی حرف نزنید!
🔻با یک محاسبه مادی، در این چهل سال ما چقدر قدرتمند شدیم و آمریکا چقدر افول کرد؟
#تصویری
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصنیف گمنام
کاری از پرواز همای
در رثای شهدای غواص
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
✵ حاج احمد کاظمی تازه فرمانده نيروي هوايي سپاه شده بود.
✶ یه روز به من گفت: آقاي اميني جايگاه من توي سپاه چيه؟
✵ سئوال عجيب و غريبي بود! ولي ميدانستم بدون حكمت نيست.
✶ گفتم: شما فرماندهي نيروي هوايي سپاه هستين سردار.
✵ به صندلياش اشاره كرد. گفت: آقاي اميني، شما ممكنه هيچ وقت به اين موقعيتي كه من الان دارم، نرسي؛ ولي من كه رسيدم،
↫ به شما ميگم كه اين جا خبري نيست!
⭕️ شهید طهرانی مقدم خطاب به شهید سرلشگر احمد کاظمی : دوستت داریم ! ما تا بهشت با تو هستیم ...
💥قاسم سلیمانی:
گفتیم خرمشهر در محاصره است چطور میتوانیم برگردیم. همه خسته بودند چون ما چهل روز بعد از عملیات فتح المبین، عملیات بیتالمقدس را شروع کرده بودیم. شهید کاظمی توانست با کمک شهیدخرازی آخرین مرحله عملیات آزادسازی خرمشهر را انجام دهد. ایشان نیروهای عراقی را در خرمشهر محاصره و با گرفت 11 هزار اسیر, شهر را آزاد کردند. آنها با دو لشکر خرمشهر را تصرف کردند هر کدام با پنج گردان یعنی سه هزار نفر درمقابل بیست هزار نفر دشمن، لشکرهای 8 نجف و 14 امام حسین تحت فرماندهی احمد و حسین بودند. و اینگونه بود که در همه عملیاتها تا پایان جنگ، شهید کاظمی بدون استثنا نقش فعال و موفقی داشت؛ وی از افراد مؤثر در آزادسازی خرمشهر بود و این شهر تا ابد، مرهون رشادت کاظمی است...
☀️حاجي را بيهوش و خونين رسانده بودند بيمارستان. آنهايي كه همراهش بودند، ديده بودند كه او را با سر پانسمان شده، از اتاق عمل آوردنش بيرون. ميگفتند: خيلي نگذشته بود كه ديديم حاجي به هوش اومد! مات و مبهوت شديم. همين كه روي تخت نشست، سرنگ سرم رو از دستش درآورد. با اصرار و با امضاي خودش، سر حال و سرزنده از بيمارستان مرخص شد.
☀️نيروها را جمع كرده بود. بهشان گفته بود: من تا حالا شكي نداشتم كه توي اين جنگ، ما بر حق هستيم، ولي امروز روي تختد بيمارستان، اين موضوع رو با تمام وجودم درك كردم. هميشه دوست داشتم بدانم آن روز، روي تخت بيمارستان چه ديده است. با اين كه برادر بزرگترش بودم، ولي هيچ وقت چيزي بهام نگفت. بعد از شهادتش، از بعضي از دوستان دوران جنگ شنيدم كه؛ احمد آن روز، در عالم مكاشفه مشرف شده بود محضر حضرت صديقه (سلام ا... عليها). در واقع حضرت بودند كه او را شفا داده بودند، بعد هم بهاش فرموده بودند: برگرد جبهه و كارت را ادامه بده.
☀️ارادت خاصي به حضرت صديقه طاهره (سلام ا... عليها) داشت. به نام حضرت، مجلس روضه زياد ميگرفت. چند تا مسجد و فاطميه هم به نام و ياد بيبي ساخت. توي مجالس روضه، هر بار كه ذكري از مصيبتهاي حضرت ميشد، قطرات اشك پهناي صورتش را ميگرفت و بر زمين ميريخت.
☀️خدا رحمت كند شهيد محسن اسدي را، افسر همراه حاجي بود. براي ضبط صحبتهاي سردار، هميشه يك واكمن همراه خودش داشت. چند لحظه قبل از سقوط هواپيما، همان واكمن را روشن كرده بود و چند جمله راجع به اوضاع و احوال خودشان گفته بود. درست در لحظههاي سقوط، صداي خونسرد و رساي حاجي بلند ميشود كه ميگويد: صلوات بفرست. همه صلوات ميفرستند. در آن نوار، آخرين ذكري كه از حاجي و ديگران در لحظهي سقوط هواپيما شنيده ميشود، ذكر مقدس «يا فاطمه زهرا» است...
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا #ناصرکاوه
#سالـــــروز_شھـــــادت
📚قصههای شهدا(ویژه نامه پرواز عرفه)
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
#وقتی_گلوله_جای_گلوله_میخورد...!!
🌷مرحله پنجم عملیات [عملیات رمضان] شروع شد. همه چیز طبق طرح پیش میرفت. لودر و بلدوزرهای جهاد سازندگی و مهندسی سپاه به همراه رزمندهها جلو میرفتند. باید روبروی دژ خاکریز میزدند تا عراقیها، نیروهای پراکنده شده در بیابان را نزنند. قرار شد نیروهای حاج همت از غرب دژ و نیروهای احمد از شرق آن، زدن خاکریز را شروع کنند، ادامه بدهند تا در نزدیک اولین مثلث دژ، خاکریز را به هم وصل کنند.
🌷هوا که تاریک شد رانندگان نشستند پشت فرمان و تا خود صبح تماموقت کار کردند. فقط کسی از لودر پیاده میشد که زخمی و شهید شده باشد. صد متری در وسط دو خاکریز مانده بود که هوا روشن شد. تانکهای عراقی در فاصله یک کیلومتری روبروی این صد متر باقیمانده آرایش گرفته بودند و بهنوبت شکاف بین دو سد خاکی را میکوبیدند.
🌷در این یک تکه جا، گلوله جای گلوله میخورد. عراقیها میدانستند اگر دو سر خاکریز وصل شود راه نفوذشان بسته میماند. احمد با چشمهایی که مثل دو پیاله خون روی صورت خاکآلودش خودنمایی میکرد دنبال راهی بود که این فاصله را بپوشاند و آنقدر نخوابیده بود که موقع راه رفتن تلوتلو میخورد.
🌷طاقت ایستادن نداشت، با اینحال نمیتوانست دست روی دست بگذارد. رفت سراغ بچههای زرهی و مهندسی. چند راننده لودر و بلدوزر را انتخاب کرد گفت کسانی را میخواهد که داوطلب شهادت باشند. احمد به فرمانده زرهی گفت دو سه تا نفربر بیار جلو، روبروی عراقیها با سرعت به چپ و راست حرکت کنند و گردوخاک راه بیندازند تا دید آنطرف کور بشه و بتونیم خاکریز رو به هم وصل کنیم.
🌷ساعتی بعد یکی از رانندهها که حسابی خسته بود از حال رفت و از بالای لودر نقش زمین شد. کسی نبود جای او را پر کند. بچهها جمع شدند دور او و آب به صورتش زدند. بهش روحیه میدادند و قربان صدقهاش رفتند تا با همان حال و روز دوباره نشست پشت فرمان. چند دقیقه بعد گلوله توپ کنار لودر خورد و آن را به آتش کشید. رانندهی خسته، زخمی که شد به عقب فرستادنش. بقیه زدن خاکریز را ادامه دادند.
🌷نزدیک ۱۰ کیلومتر طول کل خاکریز بود که ۹۹۰۰ متر آن را در شب، ۸ ساعته زده بودند، اما ۱۰۰ متر باقیمانده در روز ۵ ساعت طول کشید. با هر زحمتی بود بالاخره نزدیکیهای ظهر دو سمت خاکریز به هم وصل شد. احمد نفس راحتی کشید و با به هم چسبیدن دو سر خاکریز جناح چپ منطقه کمی آرام شد.
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا ، #ناصرکاوه
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید احمد کاظمی
📚 کتاب «مثل من و تو (زندگینامه شهید احمد کاظمی)» به نویسندگی یحیی نیازی محقق و نویسنده مرکز اسناد و تحقیقات دفاع است که توسط نشر روایت منتشرشده است.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
#این_احمد_کاظمی....
🌷از صحبتش فهميدم رانندهی تانكر نفتكش است. داشت برای صاحب مغازه درددل میكرد. گفت: اگر اين احمد كاظمی رو پيدا كنم، میرم بهش التماس میكنم كه يه مدتی هم بياد طرف زابل و زاهدان! بیاختيار برگشتم به صورت طرف دقيق شدم. من يكی از نيروهای تحت امر سردار كاظمی بودم. گفتم: شما حاج احمد رو میشناسی؟ گفت: از نزديك كه نه، ولی میدونم آدم خيلی باحاليه!
🌷پرسيدم: چطور؟ گفت: من يه مدت كارم توی كردستان بود، با اينكه هيچ وقت شبها توی كردستان رانندگی نمیکردم، ولی نشده بود كه هر چند وقت يكبار گرفتار گروهكهای ضد انقلاب نشم؛ ماشينم رو میبردن توی بيراههها، سوختش رو خالی میكردن و بعد هم ولم میكردن.
🌷مكث كرد. ادامه داد: ولی اين احمد كاظمی كه اومد اونجا، خدا خيرش بده، طوری امنيت به وجود آورد كه ديگه نصف شبها هم توی جادهها رانندگی میكردم و هيچ اتفاقی برام نمیافتاد. آخر صحبتش گفت: حالا كارم افتاده سيستان و بلوچستان. همون بدبختیها رو از دست اشرار اونجا هم داريم میكشيم و هيچ كی هم نيست كه جلوی اون نامردا قد علم كنه....
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا ، #ناصرکاوه
🌹خاطره ای به یاد سردار سرلشکر پاسدار شهيد احمد کاظمی
#سالـــــروز_شھـــــادت
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi
☀️چند بار ساواک دستگیرش کرد. یک بار، بد جوری شکنجه اش داده بودند. روزی که آزادش کردند,وقتی میخواست برود حمام, دیدم زیر پیراهنش پر از لکه های خشک شده ی خون است, اثر تازیانه ها. بعدا فهمیدم بینی اش را هم شکسته اند. خودش یک کلام راجع به بلاهایی که سرش در آورده بودند چیزی نگفت.هروقت مادر میگفت این از خدا بی خبرها چی به روزت آوردن؟ می گفت هیچی مادر.
☀️بینی اش را هم از خونهای لخته شده ای که هر روز صبح روی بالشش میدیدیم فهمیدیم شکسته. خودش میگفت: این خونا مال اینه که توی زندان سرما خوردم. اثرات آن شکستگی بینی , تا آخر عمر همراهش بود.مثل اینکه یک بار عملش کردند, ولی باز هم از تبعاتی مثل تنگی نفس رنج میبرد
☀️در حادثه بم بیش از 200 فروند هواپیما و هلیکوپتر و انواع موشک های برد بلند را سامان داد ، درساعتهای اول، شهیدکاظمی به عنوان فرمانده نیروی هوایی تمام ناوگان خودش را برای نجات مردم بم بسیج کرد....
☀️خودش هم فرودگاه بم را آماده کرد، هر 13 دقیقه یک هواپیما و یک هلیکوپتر ، چه در شب و چه در روز پرواز می کرد30 هزار مجروح را با هواپیما و هلیکوپتر تخلیه کرد، 10 شبانه روز نخوابید.
به نقل از سردار رحیم صفوی
☀️در یکی از عملیات ها که برعلیه منافقین بود قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم. می گفت، من موشک ها را آماده کرده بودم، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده ؛ موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زنی بود. ایشان از عمق عراق تماس گرفت که مقدم آماده ای؟ گفتم: بله. گفت: موشک ها چقدر می ارزد؟ گفتم مگر می خواهی بخری؟! گفت بگو چقدر می ارزد. گفتم مثلا شش هزار دلار. گفت: “مقدم نزن این ها اینقدر نمی ارزند.”
☀️خیلی بعید است شما فرمانده ای وسط عملیات گیر بیاوری که اینقدر با حساب و مدبرانه عمل کند. هرکسی دوست دارد اگر کارش تمام است تیر خلاص را بزند و بیاید با این موفقیت عکس بگیرد، ولی سردار کاظمی در کوران عملیات بیت المال و رضای خدا را در نظر داشت. می دانید چرا؟ چون مولایش امیر المومنین(ع) بود که وقتی می خواست کار دشمن را تمام کند، کمی صبر کرد نکند هوای نفس، حتی کمی غالب باشد و بعد برای رضای خدا قربتاً الی الله دشمن را نابود کرد.
به نقل از شهيد سردار تهراني مقدم
☀️از شب قبل مدام نگران بودم. پرسیدم: «هوای ارومیه خرابه، چه جوری میخواهید بروید. احتمالاً پرواز انجام نمیشه». گفت:«هر چی خدا بخواهد». از او خواستم شماره تلفنی به من بدهد تا از حالش باخبرشوم. صبح دلشورهام بیشتر شد. رفتم چند اسکناس برداشتم و دور عکس احمد چرخاندم و در صندوق صدقات انداختم و ولی آرام نشدم. دلم طاقت نمیآورد. به خاطر همین سکهای را که روز نیمه شعبان به عنوان فرماندهی نمونه به او هدیه داده بودند، را نذر کردم تا روز عیدغدیر برایش گوسفند بخریم و قربانی کنیم.
☀️پیش از این نیز یک بار النگوهایم را نذر مسجد لرزاده کردم و او به سلامت به خانه بازگشت. با خودم فکر کردم ان شاء الله اگر هم قرار باشد اتفاقی بیافتد، این نذر جلوی آن را میگیرد. ساعت ۱۱ بود که چند تن از دوستانم به دیدنم آمدند. حزن و اندوه در چهرههایشان نمایان بود.
☀️رفتم داخل آشپزخانه که وسایل پذیرایی را بیاورم که یکی از دوستانم به فریده [دخترم] گفت:«تلویزیون را خاموش کن». دستانم لرزید با ناراحتی پرسیدم:«برایم خبر آوردی؟» دخترانم شروع به جیغ زدن کردن و من مات و مبهوت فقط نگاه میکردم. همسر برادرم نیز دقایقی بعد آمد. مدام میگفت: «گریه کن» گفتم:«گریهام نمیآید». با رفتن احمد کوهی از غم و غصّه بر شانهام نشست.
کتاب خاطرات دردناک، ناصر کاوه
منبع: ویژه نامه پرواز عرفه
راوی:همسر شهید
#کتاب_کشکول_خاطرات_دفاع_مقدس
#ناصرکاوه
#سالـــــروز_شھـــــادت
📡 پایگاه خبری تحلیلی وَرْاُئوی
🕯 میعادگاه شهدای وَرجُوی
@varjovi
@shohadayevarjovi