eitaa logo
هیئت شهدای زنجان
431 دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.8هزار ویدیو
16 فایل
کانال اطلاع رسانی هیئت شهدا پایگاه ۲۱ شهید آیت الله مطهری زنجان برنامه هفتگی سه شنبه ها ساعت ۲۱
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دل باخته
22.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 فیلمی دیدنی و خاطره برانگیز از جبهه های حق علیه باطل در دوران دفاع مقدس با نوحه ای شنیدنی و به یاد ماندنی از مداح باصفای جبهه ها 🎙فضای جبهه حق ، شورشی افکنده بر جانم مهیای جهادم ، عاشق دیدار جانانم به سوی گلشن حسینی می روم به فرمان امام خمینی می روم... 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 👌 بسیار عالی و دیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
22.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 🌀 قسمت چهاردهم 📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از سرزمین خونرنگ و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات عاشورایی ♦️  در دیماه ۱۳۶۵ با رمز مبارک یا زهرا (س) در منطقه عمومی انجام گردید. ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در این عملیات بحدی بود که عراقیها و کشورهای حامی صدام را به ترس و وحشت انداخت . 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دل باخته
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی : 📌 💠 🖌...هیچ شناختی از محیط حوضچه ها و اطراف آنها نداشتیم و اصلأ هم نمی دانستیم در داخل حوضچه بعدی چه چیزی انتظارمان را میکشد و با چه چیزی مواجه خواهیم شد . برای همین هم سردار زلفخانی اول خودشان در زیر بارانی از تیر و ترکش و موشک ، بی پروا و جسورانه بالای دیواره پایانی حوضچه می رفتند و از لبه حوضچه نگاهی به داخل حوضچه بعدی می انداختند و بعد از اطمینان یافتن از خالی و امن بودنش یک به یک پشت سر سردار وارد آن می شدیم . به انتهای حوضچه سوم رسیده و مثل دفعات قبل سردار زلفخانی برای شناسایی حوضچه بعدی از ديواره پایانی حوضچه بالا رفت و بی درنگ هم پائین برگشت و گفت : آماده درگیری شوید که داخل حوضچه پر از نیرو و نفرات است! با دستور سردار زلفخانی همگی از دیواره حوضچه بالا رفته و در لبه حوضچه موضع گرفته و آماده پرتاب نارنجک به داخل حوضچه چهارم شدیم ، خود ‌سردار هم نارنجکی آماده در دست گرفته و سينه خيز به سمت لبه حوضچه چهارم رفت و چند باری بلند رمز مبارک عمليات را فریاد زد و بلافاصله هم از داخل حوضچه صدایی بسيار نحیف و ضعيف نام مبارک یا زهرا ‌(س) را تکرار کرد‌. از خودی بودن نیروهای داخل حوضچه مطمئن شده و با غلاف کردن نارنجک ها ، شتابان وارد آن شدیم ، داخل حوضچه قیامتی خونین برپا بود ، حدود پنچاه یا شصت نفری از رزمندگان مخلص و دلاور لشگر ۸ نجف با پيکرهائی زخمی و خون آلوده در گوشه و کنارش آرمیده بودند ‌. اکثریت به شهادت رسیده و فقط چند نفری زنده بودند که آنان هم اوضاع خوبی نداشتند و بقدری خون از دست داده بودند که رنگ رخسارشان مثل برف سفید و سفید بود از شدت ضعف با سختی سخن می گفتند . از لب های ترک خورده و خشک شأن کاملاً معلوم بود که مدت زمان زیادی بود که آبی به لب هايشان نخورده بود . همه شهدا زخمی بودند و‌ از شدت خون ريزی به شهادت رسیده بودند ، اوضاع بسیار غریبی بود . بعضی ها در حالت سجده و بعضی دیگر در حال خواندن قرآن به دیدار معشوق شتافته بودند . چند نفری هم که هنوز زنده و نفس می کشیدند در حال راز و نيازی بسیار زیبا و عاشقانه با معشوق يگانه و ائمه اطهار بودند . حال و هوایی عجیب روحانی و معنويی فضای حوضچه را در برگرفته و چهره های نورانی و درخشان شهدا و مجروحان روشنای خاصی به آن میکده عاشقان پیر جماران بخشيده بود . حیران و سردرگم مشغول تماشای پیکرهای پاک شهدا بودم که یکی از عزیزان مجروح خیلی جانسوز و ضعیف صدایم زد و ازم آب خواست . تمام هیکل نازش غرقه در خاک و خون بود و لب های ترک خورده اش از شدت خشکی به هم چسبیده بود . قمقمه ها را هنگام عقب نشینی انداخته و هیچکدام آبی به همراه نداشتیم . اصلاً ندانستم که باید چه پاسخی بهش بدهم و در یک لحظه چنان در خود شکسته و شرمنده و خجالت زده شدم که ناخودآگاه ذهنم به دشت کرببلا سفر کرده و بیاد شرمندگی سقای با وفای دشت کربلا افتاده و اشک همچون باران از چشمانم باریدن گرفت . منطقه دیگر کاملاً روشن و خورشید در حال طلوع بود . به احتمال زیاد نیروهای پیاده و کماندوی عراقی تا حالا از کانال بدبو عبور کرده و به دنبال مان بودند . اصلاً زمان توقف نبود و باید سریعاً راه می افتادیم . سردار زلفخانی از عزیزان مجروح خواستند که کمک شأن کنیم تا بلند شوند و باهم به عقب برگردیم ، اما آن عاشقان صادق و تشنه لبان سیراب قبول نکرده و هیچکدام حاضر به تنها گذاشتن یاران خود در حوضچه نشدند و عاجزانه هم خواهش و تمنا کردند که آنان را بیخیال شده و به راه خود ادامه دهیم . درست در این زمان رزمنده ای که در لبه حوضچه نگهبانی می داد فریاد زد که نیروهای دشمن وارد حوضچه ها شدند . دیگه وقت رفتن بود و واسه همین هم برادر زلفخانی دست از اصرار برداشت و با گذاشتن تعدادی نارنجک دستی کنار دست عزیزان زخمی و با بوسيدن صورت خاکی و نورانی شأن از حوضچه خارج و به راه خود ادامه دادیم. با عبور سریع از چند حوضچه دیگر به نزدیکی های کانال خشک کشاورزی که شب گذشته از آنجا حمله را آغاز کرده بودیم رسیده و از داخل حوضچه ها خارج و وارد دشت مابین کانال بدبو و کانال خشک شدیم . سردار زلفخانی به همراه برادران احد اسکندری و مصطفی جلدی و دوتا بیسیمچی از گروه جدا و برای بررسی اوضاع و احوال منطقه و یافتن و گردآوری باقی مانده نيروهای گردان به سمت جناح چپ میدان رفتند‌ و من و برادران خليل آهومند و فرامرز گنجی هم به راه خود ادامه داده و به سمت کانال خشک حرکت کردیم.... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
19.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 🌀 قسمت اول 📽 فیلمی دیدنی و خاطره برانگیز از منطقه عملیاتی / تصاویری از نبرد سنگین و تن به تن رزمندگان اسلام با مزدوران متجاوز بعثی عراق ‌و تانک های بیشمار آنان در محورهای عملیاتی شرق دجله عراق و دژ خاکی خندق 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 🔸 ، اسفند ماه ۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی انجام شد. رزمندگان اسلام در اولین روزهای عملیات موفق به شکست دشمن و تصرف مناطق زیادی شدند ، اما متاسفانه بعداً به دلیل برخی ناهماهنگی ها و سست کاری‌ها ، مهمات و نیروهای پشتیبانی به خطوط نبرد نرسیده و باعث پیشروی عراقیها و شکست عملیات گردید و رزمندگان بعد از هفت روز نبرد سنگین و نزدیک و تن به تن مجبور به عقب نشینی و ترک منطقه عملیاتی شدند . ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 📽 : وقتی کسی از غیر خدا نترسد ، شجاعت او الهی است و ریشه در یقین دارد . شیطان از انسانی اینچنین است که وحشت دارد... 🌸 روحش شاد و یادش گرامی 👌 بسیار تماشایی و شنیدنی ، حتماً ببینید ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
21.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 🌀 قسمت پانزدهم 📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از سرزمین خونرنگ و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات عاشورایی ♦️  در دیماه ۱۳۶۵ با رمز مبارک یا زهرا (س) در منطقه عمومی انجام گردید. ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در این عملیات بحدی بود که عراقیها و کشورهای حامی صدام را به ترس و وحشت انداخت . 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عزاداری رزمندگان زنجان درسال ۱۳۶۲ قبل از عملیات والفجر ۴ با نوای حاج مرتضی حیدری 🌴🌹🌹🌹🌴
هدایت شده از دل باخته
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی 📌 💠 🖌... دشت زیر آتش مستقیم تانک ها و نیروهای پیاده عراقی بود که در طول کانال بدبو به صف شده بودند . پيکرهای پاک شهدا و مجروحین در هر سمت و سوی میدان ديده می شد. اما آتش باران دشمن بقدری زیاد و پرحجم بود که یکسره از آسمان تیر و گلوله و ترکش می بارید و اجازه نزدیک شدن به آن عزیزان را نمی داد . دیگر فاصله ائی با کانال خشک نداشتیم و اطراف پر از پیکر غرقه به خون مجروحان بود که عاجزانه التماس می کردند که کمک شأن کنیم ، وضعیت بقدری خراب بود که سراسیمه از کنار چند رزمنده زخمی گذشته و به هیچ عنوان قادر به یاریشان نشدیم . نزدیکی های کانال بودیم که دیگر دلم راضی نشد از کنار ناله های جانسوز و دردناک همرزمان بی خیال عبور کنم ‌. قبضه آر پی جی را به برادر خلیل آهومند سپرده و شتابان مشغول انتقال پيکرهای زخم خورده یاران به داخل کانال خشک شدم . در زير بارانی از گلوله و ترکش و موشک ، سینه خیز و نیم خیز و کشان کشان اولین زخمی را به کانال رسانیده و به دنبال دومین مجروح رفتم . برادران آهومند و گنجی هم وارد کانال خشک شده و به سمت بالای کانال حرکت کردند .‌ با هر مشقتی بود تعدادی از رزمندگان مجروح را به کانال انتقال داده و بعدش سر و کله هلی‌کوپترهای عراقی بالای سر کانال پیدا شد و آتش مسلسل و راکت هایشان چنان زمین گیرم کرد که دیگر قادر به جابجایی مجروحین نشده و از ترس انفجارها و ترکش ها به سنگری در کانال خشک پناه بردم . شبی بسيار سخت و شکنجه آوری را پشت سر گذارده و اکنون با جسمی خسته و روحی پريشان و چشمانی خواب آلوده در کانالی ناشناس و غریب ، تک و تنها مانده بودم ‌. پشتم را به دیواره بتنی کانال تکیه داده و همانطور که داشتم به وقایع و اتفاقات دیشب فکر میکردم . نم نم و بی اختیار چشام بسته شد و اصلأ نفهمیدم کی خوابم برد. نمی دانم چقدر در خواب بودم ، اما با صدای پی در پی انفجار و افتادن یک ‌گونی پراز خاک بر سرم از خواب پریده و هراسان از لبه کانال مشغول وارسی اطراف شدم . لودرهای عراقی هنوز مشغول کار و پرکردن کانال بدبو بودند و خبری هم از آتش باری تانکها و تیراندازی نفرات دشمن نبود ، یک هواپیمای قدیمی ، مدل جنگ جهانی دوم ، بالای سر کانال با صدای قار قار اینطرف و آنطرف می رفت و در هر رفت و برگشت بصورت عجیبی در آسمان می ایستاد و سیلی از راکت را روانه کانال و اطرافش می کرد . ساعت هفت و نیم صبح را نشان می داد و آفتاب داغ جنوب منطقه را حسابی گرم و سوزان کرده بود ، تا آرام شدن اوضاع و رفتن هواپیما در سنگر پناه گرفته و بعد با احتیاط زدم بیرون تا به دنبال بقیه همرزمان بگردم ، صبح هنگام حمل مجروحان بقدری سراسیمه بودم که اصلاً توجه ای به داخل کانال نکرده و نمی دانستم چه اوضاعی داره و همین که از سنگر خارج شدم ، با صحنه ای مواجه شدم که واقعاً شوکه شده و خشکم زد ، داخل کانال مملو از شهيد و مجروح بود و تا چشم کار میکرد ، آدم سالم و سرپایی در طول کانال دیده نمی شد . هر رزمنده ای که ديشب در حین عمليات زخمی شده بود ، سينه خيز و کشان کشان خود را به لبه کانال رسانیده و به داخلش افتاده بود. مدتی این طرف و آن طرف کانال را در پی همرزمان سالم گشتم و هیچ کسی را نیافتم ، انگاری تک و تنها بودم ، بین آنهمه شهيد و مجروح ! اضطراب و دلهره عظيمی سراتاپای وجودم را فرا گرفته و غم تنهائی و ترس از اسارت در آن بيابان غريب و ناشناس همچون خوره به جانم افتاد و چنان بی قرارم کرد که بی اختیار شروع به گریه کردم و لحظاتی همچون مرغ سر بریده به اين سو و آن سو پريده و مثل آدمهای گمشده ، داد و فرياد کردم و بلند بلند سوت زدم تا شاید یکی بشنود ‌و جوابم را بدهد ، اما هرچه داد زدم و سر و صدا کردم خبری از کسی نشد . گريان و نالان کف کانال ، کنار تعدادی از زخمی ها و شهدا نشسته و در بلاتکلیفی خودم غوطه ور شدم . در همین حال و احوال یکدفعه مچ پایم را یکی گرفت و گفت : پس چرا مثل پیرزن ها داری شیون میکنی..!؟ توکل به خدا کن و بلندشو به بچه‌ها کمک ‌کن و زخم هایشان را ببند..! برگشتم و دیدم رزمنده ایی کهن سال است که از ناحیه ‌پا مجروح شده ،‌ سريع صورت شو بوسیده ‌و با وسايل پانسمانی که به کمر داشت ، زخم پاشو ‌بستم و خیلی مضطرب پرسیدم ، میدونی ، بچه های گردان کجا هستند !؟ با لبخندی گفت : خیالت راحت ، همه نمردند ! صبح زود تعدادی از رزمندگان از اینجا گذشتند و به سمت بالای کانال رفتند‌ . به سمت بالا بری ، حتماً پیدایشان می کنی ، فقط قول بده ، اگه پیدا شأن کردی ، بگی بیایند دنبال ما و نگذارند به دست عراقی ها بیفتیم... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
23.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 🌀 قسمت دوم 📽 فیلمی دیدنی و خاطره برانگیز از منطقه عملیاتی / تصاویری از نبرد سنگین و تن به تن رزمندگان اسلام با مزدوران متجاوز بعثی عراق ‌و تانک های بیشمار آنان در محورهای عملیاتی شرق دجله عراق و دژ خاکی خندق 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 🔸 ، اسفند ماه ۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی انجام شد. رزمندگان اسلام در اولین روزهای عملیات موفق به شکست دشمن و تصرف مناطق زیادی شدند ، اما متاسفانه بعداً به دلیل برخی ناهماهنگی ها و سست کاری‌ها ، مهمات و نیروهای پشتیبانی به خطوط نبرد نرسیده و باعث پیشروی عراقیها و شکست عملیات گردید و رزمندگان بعد از هفت روز نبرد سنگین و نزدیک و تن به تن مجبور به عقب نشینی و ترک منطقه عملیاتی شدند . ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 📽 : زندگی این عالم در میان دو عدم معنا می گیرد ؛ عالم پس از مرگ همان عالم پیش از تولد است و انسان در بین این دو عدم فرصت زیستن دارد. زندگی دنیا با مرگ در آمیخته است ؛ روشنایی هایش با تاریکی ، شادی هایش با رنج ، خنده هایش با گریه ، پیروزی هایش با شکست ، زیبایی هایش با زشتی ، جوانی اش با پیری و بالاخره وجودش با عدم. حقیقت این عالم فنا است... 🌸 روحش شاد و یادش گرامی 👌 بسیار تماشایی و شنیدنی ، حتماً ببینید ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
17.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 فیلمی دیدنی و خاطره برانگیز از جبهه های حق علیه باطل در دوران دفاع مقدس با نوحه ای شنیدنی و به یاد ماندنی از مداح باصفای جبهه ها 🎙سوی دیار عاشقان ، رو به خدا میرویم سنگر مردان خدا ، سنگر دین خداست در دل شب ، منور از ذکر و نماز و دعاست منظره های آن ببین ، چو صحنه ی کربلاست حسینیان آمده اند ، به نینوا میرویم سوی دیار عاشقان رو به خدا می رویم بهر ولای عشق او ، به کربلا میرویم به کربلای ما بیا ، برادرم کن گذر ولوله ی مبارزان ، شور دلیران نگر ناله نیمه های شب ، سوز دعای سحر بپرس از این برادران ، بگو کجا میرویم..... 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد 👌 بسیار عالی و دیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته
13.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 🌀 قسمت شانزدهم 📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از سرزمین خونرنگ و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات عاشورایی ♦️  در دیماه ۱۳۶۵ با رمز مبارک یا زهرا (س) در منطقه عمومی انجام گردید. ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در این عملیات بحدی بود که عراقیها و کشورهای حامی صدام را به ترس و وحشت انداخت . 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درخواست دیدنی فرزند شهید از رهبر معظم انقلاب 🌹🌹❤️🌹🌹
🔴حمله ناموفق به یکی از مراکز وزارت دفاع در اصفهان/ انفجار ریزپرنده‌ها در تله‌های پدافندی وزارت دفاع: 🔹️شامگاه هشتم بهمن ۱۴۰۱ حوالی ساعت ۲۳:۳۰ حمله ناموفق با استفاده از ریزپرنده به یکی از مجتمع‌های کارگاهی وزارت دفاع صورت گرفت و خوشبختانه با پیش بینی ها و تمهیدات پدافندی صورت گرفته یکی از آنها مورد اصابت پدافند هوایی مجتمع و دو فروند دیگر آنها در تله های پدافندی گرفتار و منفجر می‌شوند. 🔹️خوشبختانه این تهاجم ناموفق تلفات جانی نداشته و آسیب جزیی به سقف کارگاه وارد نموده که به فضل الهی خللی در تجهیزات و ماموریت های مجموعه ایجاد نکرده است. 🔹️وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح به ملت شریف ایران اسلامی اطمینان می دهد اقدام برای تولید قدرت ، اقتدار و امنیت را با شتاب و جدیت ادامه خواهد داد و این اقدامات کورکورانه تاثیری در تداوم مسیر پیشرفت کشور نخواهد داشت. ان شاءالله
📥اطلاعیه فوری استخدام بهمن 1401 نیروی انسانی استخدام آموزش و پرورش در جهت کمبود نیرو استخدام می کند سهمیه استخدام به تعداد :98600 💢 آموزگار، معلم ؛دبیر ،مربی مهد کودک خدماتی پیش دبستانی ، خرید خدمات 🔗مدرک مورد نیاز دیپلم لیسانس، فوق لیسانس سطح حوزه 1و2 لینک آدرس سایت ثبت نام استخدام تمام رشته ها👇 https://eitaa.com/joinchat/3429957632C375766d754 ثبت نام کنید👆 ———————— دانلود دفترچه استحخدام بهمن در لینک زیر 🌐 http://دانلود دفترچه استخدام1401 .ir
حضور میدانی سردار اوصانلو در اولین ساعات زلزله خوی
باسلام هر روز را بایاد شهدا آغاز کنیم 🌷 پاسدار شهید حسن باقری نابغه اطلاعات عملیات دوران دفاع مقدس 🌷 تولد ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ تهران 🌷 شهادت ۹ بهمن ۱۳۶۱ فکه 🌷 سن موقع شهادت ۲۷ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد ✍ فرازی از وصیتنامه این شهید عزیز ✅ خدای بزرگ را شکر می گویم که ما را از کسانی نیافرید تا در برابر خون شهدا ساکت بنشینیم و به ما لیاقت داده که راه شهدا را که همان راه اولیاء و امامان است بشناسیم و آن را بپیمائیم ✅ فعلاً انقلاب ما همچون تير زهرآگيني براي تمام مستكبران در آمده است و ياوري براي همه مستضعفين جهان در اين موقعيت زماني و مكاني، جنگ ما جنگ با كفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت، خيانت به پيامبر اكرم ( ص ) و امام زمان ( عج ) و پشت پازدن به خون شهداست. ملت ما بايد خودش را آماده هر گونه فداكاري بكند. ✅ در چنين ميدان وسيع واين هدف رفيع انساني و الهي، جان دادن و مال دادن و فداكاري امري بسيار ساده و پيش پاافتاده است. و خدا كند كه ما توفيق شهادت در راه اسلام را با خلوص نيت پيدا كنيم ✅ هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با صلوات ✅ دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
هدایت شده از دل باخته
💢 ✍ خاطراتی مستند و میدانی از رزمندگان زنجانی در عملیات عاشورایی 📌 💠 🖌... حرف های پیرمرد زخمی که در عین درد روحیه بسیار بالایی داشت . حسابی حالم را خوب کرد و با قلبی امیدوار و روحیه ایی عالی مشغول رسیدگی به رزمندگان زخمی شدم . آتش باران دشمن کاملاً خاموش شده و سکوت سوزناک و غم افزايی فضای کانال را در برگرفته بود ، تنها صدای ضعيف ناله ها و راز و نیازهای جانسوز مجروحان را می شنیدم . زمزمه های خوش و آرام بخش يا الله و يا حسين (ع)‌ ، يا زهرا‌(س) ، يا ابوالفصل (س) و ‌يا مهدی (عج) آن عزیزان در آن دقایق درد و خون آنچنانی صادقانه و عاشقانه بود که تا اعماق دل می نشست و روح آدمی را به پرواز در می آورد . شتابان و عرق ریزان زخم یکی را بسته و به دیگری از قمقمه سایر مجروحین آب داده و به تنی چند هم قول برگشت با نیروهای کمکی را دادم ، تا اینکه خسته و نفس زنان به ورودی کانال و کنار جاده خاکی رسیدم . همه جا آرام و ساکت بود و فقط صدای انفجارات قوی از سمت عقبه به گوش می‌رسید . دقایقی با ‌دقت اطراف را زیر نظر گرفته و هیچ اثری از نیروهای خودی و بچه های گردان خودمان ندیدم . دوباره دلهره و نگرانی سراغم آمد و ترس از اسارت به جانم افتاد ، داشتم از یافتن همرزمان ناامید می شدم که ناگهان صدای همهمه‌ای از آنطرف جاده خاکی به گوشم رسید . جاده زیر دید مستقیم تانکها و تک تیراندازان عراقی بود و برای همین هم شتابان و سینه خیز از عرض جاده عبور کردم و دیدیم که در داخل گودالی بزرگ و وسیع ، تعداد زیادی از رزمندگان در حال گپ و گفت و خواب و استراحت هستند . بقدری از دیدن نیروهای خودی و هم‌رزمان گردان خودمان خوشحال شدم که از شدت شوق و هیجان با نفر به نفر رزمندگان داخل گودال دست داده و روبوسی کردم. طبق قولی که به همرزمان زخمی داده بودم سریع وضعيت أسف بار کانال و رزمندگان مجروح را برای سردار زلفخانی معاونت دلاور گردان شرح داده و خواستار چند نفری از نیروها شدم تا برای آوردن مجروحین اقدام کنم ، سردار دستی به سرم کشیده و با لبخند شیرینی گفت : حسابی خسته شدی ! برو یه کم استراحت کن و از اوضاع کانال هم خیالت راحت ، چندتا آمبولانس و تعدادی امدادگر و حمل مجروح در راهند ، الانه که دیگه برسند . در گوشه ای نشسته و سرم را به دیواره سرخ و بلند گودال تکیه داده و مشغول تماشای اطراف شدم . از دوتا گردان حضرت علی اکبر (ع) و حضرت حر (ره) لشگر ۳۱ عاشورا که حدوداً ۵۰۰ نفری می شدند ، فقط حدود ۸۰ يا ۹۰ نفری باقی مانده بودیم که تعدادی هم پانسمان کرده و مجروح بودند . با وضعیت موجود و انهدام گردان احتمال زیادی می دادم که به عقب برگردیم . رزمندگان دلاور ، شب گذشته چنان خطرات و اتفاقات عجیب و غریبی را پشت سر گذاشته بودند که اکثراً خسته و بی رمق ، گوشه ای افتاده و بخواب رفته بودند ، صدای ناله های جانسوز چند مجروح که چشم انتظار آمبولانس بودند ، محیط گودال را بسیار غم بار و ناراحت کننده کرده بود . سردار رسول وزیری فرمانده دلاور گردان حر و تعدادی از فرماندهان گردان حضرت علی اکبر (ع) در گوشه ای جمع شده و مدام در حال صحبت با گوشی های بیسیم بودند . آنقدر خسته و بی‌خواب بودم که حین تماشای اطراف ، چشمانم بی اختیار بسته شده و به خواب شیرینی فرو رفتم. با صدای وحشتناک انفجاری ، سراسیمه از خواب پريده و هراسان کف زمين خوابيده و دست هايم را روی گوش هام گذاشتم ، محل استقرارمان زیر بمباران چندتا هواپيمای بمب افکن عراقی بود. بدليل عدم وجود پدافند هوائی در منطقه ، هواپیماها تا آنجا که جا داشتن پائین آمده و بمب های خود را روی گودال و اطرافش می ریختند ، انفجارات بقدری زیاد بود که همه پناه گرفته و کسی سرپا دیده نمی شد . دقايقی به همین منوال گذشت تا اینکه بمب و موشک هواپیماها به اتمام رسید و از بالای سرمان دور شدند و دوباره آرامش و سکوت به منطقه بازگشت. برادر احد اسکندری پيک دلاور گردان همه رزمندگان حاضر در گودال را برای شنیدن سخنان سردار وزیری به گوشه ای فراخوانده و همگی جمع شدیم . سردار وزيری فرمانده دلاور گردان حر ضمن گراميداشت ياد و خاطره ياران شهید ، از زحمات و تلاش بچه‌ها تشکر کرده و اعلام کردند که عقبه به شدت زیر بمباران و گلوله باران دشمن است و یگان ها قادر به حرکت و جابجایی نیستند و طبق دستور قرارگاه ، تا رسیدن نیروهای جدید ، ما باید همین جا خط پدافندی تشکیل و از پیشروی تانک های دشمن جلوگیری کنیم ‌. با اتمام سخنان برادر وزیری ، همگی آماده شده و با هدایت سردار زلفخانی از گودال خارج و نیم خیز و سینه خیز از روی جاده خاکی عبور کرده و دوباره وارد کانال خشک کشاورزی شدیم... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
هدایت شده از دل باخته