eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
568 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
YEKNET.IR - zamine - shabe 2 fatemie avval 1398 - motiee.mp3
6.66M
#شهادت_حاج_قاسم_سلیمانی ما نمي بريم از ياد، گونه هاي نيلي را از زمانه مي گيريم، انتقام سيلي را 🎤 #میثم_مطیعی @shohda_shadat
جنگ،جنگ‌است فقط رنگ عوض میگردد نقشه ها در پی هرجنگ عوض میگردد #سردار_حاجے_زاده ✌️ @shohda_shadat
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
#رمان_مسافر_عاشق❤️ #قسمت_بیست‌ویکم نــــزدیڪ ایـستگاه سـاک هارا روے زمیـن میگذارے و بہ ساعت نگـاه م
❤️ ســـرت را روے زانوهایم گذاشتہ اے و روے صندلے کوپہ مان خوابیدے سـاعت نـزدیڪ چهار صـبح است و من همـچنان بیـدار... اصــلا میلے بہ خـوابیدن ندارم ، دوسـت دارم تا آخر بیدار باشم و مدام بہ چهره ات نگـاه کنم هـر چہ بہ روز هاے آخـر نزدیڪ میشویم هـواے دلم بارانے تر مـیشود چـقدر آرام خوابیده اے... دکمہ ے صلوات شمارم را مدام فـشار میدهم و صلوات میـفرستم قصد تمـام نذر هایم هم یکیسـت اینکہ دوباره بیایے... فـضاے کوپہ و کلا قطار خیلے آرام است فقط صداے حرکت قطار روے ریل مے آید... دستے بہ صورتت میکـشم و مو ها و محاسنـت را مـرتب میکنم ، از وقتے آمدے هنوز ریش هایـت را ڪوتاه نکردے! انــگار میـخواهے خودت را شبیہ شـهدا کنے! یادم مے آید قبلا دوران نامزدے امان عکسے را نشانم دادے و گفتے: وقـتے گفتن یه عکس از شهید بدین بزاریم سر کوچہ ها تو اینو بده! بعد خندیدے و ادامہ دادے : حداقلش تعداد رفـت آمداے ڪوچہ زیاد میشہ! قیمـت خونہ ها میره بالا... عکسے کہ لباس نظامے مشکے رنگے بہ تن داشتے اسلحہ ات را روے شانہ ات انداختہ بودے و چفیہ اے هم دور گردنت گذاشتہ بودے...عینڪ دودے مخصوص رنـجر ها را هم گذاشتے کہ حسابے بہ دلم نشست! خیلے آن عکست را دوست دارم!یادم اسـت در دلم چقدر قربان صدقہ ات رفتہ بودم! آن موقع ها خجالت میـکشیدم مستقیم بهت بگویم فقط عکـست را تصویر زمینہ ے گوشی گذاشتہ بودم تا متوجہ شوے! در دسـتت هم یڪ طرف حلقہ مان و در دست دیگرت انگـشتر عقیقی بود! هـــعے...چہ ساده از بودنت خـوشحال بودم! وقـت هایے هم کہ بہ ماموریت میرفتے هـرشــب با یڪ پیام کوتاه و عاشقانہ دوسـت داشتنت را اعلام میـکردے! یڪ عشق بی ریا...حلال...شیرین! یڪ عشق آسمـانے! مـــرد بودن را جـــورے نشانم دادے کہ تمـــام وقــت ها از بودن در ڪنارت احـساس امنیت و آرامش میڪردم... آهاے آقاے قصہ هایم! زندگے شیرینے را برایم ساختہ اے... نـویسنده : خادم الشهـــــــــــــ💚ـــدا @M_khademshohada بامــــاهمـــراه باشــید🌹 ♥️•°‌‌‌‌|‌ⓙⓞⓘⓝ↓ @shohda_shadat
❤️ _الــسلام علیڪ ایها النبے و رحمتہ و برکاتہ...السلام علیـنا و علے عباد اللہ صالحین...الــــــسلام علیـکم و رحمتہ و البرکاتہ...! نمازم کہ تمام میشـود سجده شڪر میروم و بعد از آن نماز خانہ ے قطار را ترڪ میکنم وقتے وارد اتاقمان میشوم چــادر را عوض میکنم و دوباره چـادر مشڪی ام را سرم میگذارم نمــاز تو هم ڪہ تمام مـیشود در اتاق را باز میـکنے و وارد ڪوپہ میشوے با لبخند میگویم : قبول باشہ _قبول حـق _براے من دعا ڪردے؟! _آره عزیزم من همیشہ برات دعا میکنم آستینت رو پایین میکشے و ڪنارم مینشینے بعد بہ صورتم نگاه میکنے و میپرسے : نخـوابیدے؟! هـل میشوم و دستے بہ صورتم میکشم و میگویم : چطور؟ _چشمات قرمز شده _نہ… _نہ‌؟!!! _نہ...چرا...چرا...یعنے خوابیدم...ولے وسط حرفم میپرے و با تحکم میگویی : نخوابیدے...معلومہ _نہ...خوابم نبرد _مـیشہ بپرسم چــرا؟؟؟؟؟ _چـون...خب...خوابہ دیگہ یوقت میاد یوقت نمےآد! بعد با خنده اے مصنوعے میخواستم بحث را عوض کنم کہ دوباره بین کلامم میپرے و با جدیت میگویی : اینجورے فقط خودتو اذیت میکنے چیزے از آینده ے من عوض نمیشہ... ناراحـت میشوم و بغض میکنم بعد از سکوت بلندے میگویم :شاید دوتا دونہ صلوات بیشتر ، سرنوشت آدما رو عوض کنہ...اصلا اگہ اینم نباشہ حداقل...حداقل... حداقل خاطره هاے بیـشترے ازت توے ذهنم میمونہ! سکوت میکنے و چیزے نمیگویے نفس عمیقے میکشے کمے نزدیڪ تر میشوے و سرم را روے شانہ ات میگذارے و میگویی : بخواب عزیزم! دلم میگیرد...بہ سختے بغضم را فرو میدهم و آرام چشمم را میبندم...اما اینقدر خـستہ بودم ڪہ بعد از چند ثانیہ خوابم برد! نـویسنده : خادم الشهــــــــــــ💚ـــــدا 💌 @M_khademshohada بامــــاهمـــراه باشــید🌹 ♥️•°‌‌‌‌|‌ⓙⓞⓘⓝ↓ @shohda_shadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍 تقـــدیم به ســـاحت مقـــدس قطب عالــم امڪان 【عجل الله فرجه】 السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدے یاخلیفةَ الرَّحمن و یاشریڪَ القرآن ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان الاَمان ⊰❀⊱و اَلسَّلامُ عَلَيْڪَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَے الاَْرْواحِ الَّتے حَلَّتْ بِفِناَّئِڪَ عَلَيْڪَ مِنّے سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقيتُ وَ بَقِےَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّے لِزِيارَتِڪُمْ اَلسَّلامُ عَلَے الْحُسَيْنِ وَ عَلے عَلِےِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلے اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلے اَصْحابِ الْحُسَيْـــن @shohda_shadat
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم @shohda_shadat
✨ در چشم های بهت زده فاش دیده ایم داغت هنوز باور مردم نمی شود #حاج_قاسم_سلیمانی 🖤 #انتقام_سخت
14.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ توضیحات امید دانا درمورد سقوط هواپیما اوکراین، پیشنهاد میکنم حتما دانلود کنید.👌 ☃❄️•°‌‌‌‌|‌ⓙⓞⓘⓝ↓ @shohda_shadat
نماز خوندنش همیشه و به جماعت بود، حتی نماز صبح به هیچ عنوان نمیکرد☝️ حرف غیبت میشد حرفو عوض میکرد باهمه خوب بود از بچه ۱۰ ساله تا آدم ۷۰ ساله باهمه خوش رفتاری میکرد دروغ نمیگفت👌 تا جای که از دستش بر میومد کمک میکرد قرض میداد تو همه هیاتها بود همجا میرفت و برای امام حسین بی ریا کار میکرد🌸 خیلی شوخ طبع بود مصطفی چگینی ☃❄️•°‌‌‌‌|‌ⓙⓞⓘⓝ↓ @shohda_shadat
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
#رمان_مسافر_عاشق❤️ #قسمت_بیست‌و‌سوم _الــسلام علیڪ ایها النبے و رحمتہ و برکاتہ...السلام علیـنا و عل
❤️ یڪ لحظہ از جا میپرم! با خنده مـرا نگہ میداری و میگویی : بیدار شدے؟!!ببخشید خیلی سعے کردم تکون نخورم...رسیدیم! چند ثانیہ با تعجب نگاهت میکنم اما بعد یادم مے آید کہ توے قطار بودیم...! هـوا روشن شده...چـادرم را روی سرم مـرتب میکنم و از کوپہ خارج میشویم...دلم برای خانہ امان تنگ شده بود...تا وقت رفتنت سیزده روز مانده!یادم باشد حتما اتاق دوم را براے کودکمان مرتب کنیم! هر چند کہ هنوز جنسیتش مشخص نشده... یڪ ساعت بعد بہ خانہ میرسیم کیف و کولہ هایمان را وسط هال می گذاریم بہ سمت اتاق خواب میروے من هم چادرم را در میارم و روے دستہ ے مبل میگذارم با صداے بلند میگویی : یکم استراحت کن خانوم...بعد از ظهر میخوام یہ جایی ببرمت! روے مبل مینشینم و دستم را زیر چانہ ام مے گذارم و بعد میگویم : ما که تازه رسیدیم! لباست را عوض میکنی و از اتاق بیرون مے آیی حال عوض کردن لباس هایم را ندارم...دلم گرفته است...مدام بہ دنبال چیزے ام کہ مرا از این حال در بیاورد...آرامم کند...میدانم الان نباید اینطور باشم...باید قوت قلبت باشم...باید امیدوارت کنم...امـا... در یـخچال را باز میکنے و بطرے آب را سر میکشے و بعد میپرسے : آب میخورے؟ _نہ... _سیب چی؟! _نہ... _موزم هست _چیزے نمیخورم محمد _از دیشب تا الآن چیزے نخوردی _گشنہ ام نیست با کلافگے در یخچال را میبندے از جا بلند میشوم و بہ سمت اتاق میروم...خودم را روی تخت می اندازم ، بدون اینکہ مانتو و روسرے ام را در بیاورم... بہ عڪس روی کنار تختے خیره میشوم... یک عڪس دو نفره از من و تو...! اصـلا راحت بگـویم...خیلے نا امید شده ام...حوصلہ ام سر میرود...رفتارم شبیہ انسان هاے افسرده شده است! من نباید اینطور باشم...باید دلگرمت کنم...باید پشـتت باشم...اما...اما مے ترسم! از اینکہ این عکس ها همینطور دو نفره بمانند مے ترسم! از اینکہ یکے بیاید و دیگرے برود...از اینکہ آرزوے داشتن یڪ عکس سہ نفره در دلم بماند...از نبودت می ترسم! هنوز سیزده رو مانده...اما از آن روزهایے کہ حسرت همین سیزده روز را می خورم میترسم... ڪاش هیچوقت روزها شـب نشود و شـب ها روز نشوند... ڪاش هیچ وقت تمـام نشوند... آرے!من اینگونہ ام...خیلے دلم گرفتہ است...خیلے... نـویسنده : خادم الشهـــــــــــ💚ـــــدا 💌 @M_khademshohada بامــــاهمـــراه باشــید🌹 ♥️•°‌‌‌‌|‌ⓙⓞⓘⓝ↓ @shohda_shadat
❤️ _خـوابیدے؟! رویم را بر میگردانم بہ چارچوب در تکیہ داده اے و در دستت یک لقمہ نان است بہ سمتم می آیی و لقمہ را بہ طرفم می گیرے میگویی : بخور هیچی نخوردے سرم را بہ علامت منفی تکان میدهم نزدیک ترش می آوری و با جدیت میگویی : مریم! می نشینم و نان را از دستت میگیرم با اینکہ اصلا میلے بہ خوردنش ندارم براے دلخوشی ات یڪ گاز میزنم لبخند میزنے و نگاهم میکنے _چـرا لباستو عوض نکردے؟ _حوصلہ ندارم کنارم روے تخت مینشینی و روسرے ام را در می آورے موهایم را مرتب میکنی و می گویی : حـالا استراحت کن! نویسنده : خادم الشهــــــــــــ💚ــــدا 💌 @M_khademshohada بامــــاهمـــراه باشــید🌹 ♥️•°‌‌‌‌|‌ⓙⓞⓘⓝ↓ @shohda_shadat