🔸 درگیری شدید نیروهای سپاه پاسداران با گروه تروریستی حزب دموکرات(حدکا) در ارتفاعات پیرانشهر آذربایجان غربی
🔸رزمندگان سپاه پاسداران و لشکر۳ حمزه مواضع تروریست های حرامی حدکا را با آتش توپخانه مورد هدف قرار دادن
@shohda_shadat🌹
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
#داستان #فرمانده_من #قسمت_چهل با مهربونی ب سمت عکسای شلمچه هدایتش کردمو عکسا رو نشونش دادم ، همونطو
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_چهل_و_یک
(وجدان : دایره ی لغاتت تو لوز المعدم )
صدای اوپ اوپ قلبمو ب راحتی میشنیدم .رفتم کنار در که نگاهم با اخم پر جذبه ی برادر حسام گره خورد . سرمو پایین انداختم . لباس سبز پررنگ پلیسی تنش بود و اسلحه اش کنار پهلوی چپش وصل شده بود . همین ک نگاهم به استیل مردونش افتاد قلبم هوری ریخت . 😓
دست و پامو گم کرده بودم نزدیک یک ماهو نیم بود ک نیدده بودمش خیلی مضطرب بودم . کنارم که ایستاد با همون لحن مردونه ای که چاشنی صدای پختش بود سلام داد با من و من گفتم : سلام ... خوش اومدید ...
نگاهمو دوخته بودم به درجه ی طلایی خوش رنگش . از درجه و اینا سر در نمیاوردم فقط می دونستم یه پلیس جلوم وایستاده . . دوباره صداش افکارمو متلاشی کرد : خانم ایران نژاد اجازه نمیدید بیام تو ؟؟؟🤔
خیلی داشتم ضایع رفتار میکردم . خودمو جمع و جور کردم ... عزممو جزم کردمو گفتم : چرا ، چرا ببخشید.
رفتم کنار پشت سرش سه تا پلیس دیگه هم وارد شدن آخرین نفر برادر اشکان بود ...😆
بهش سلام دادم ک با خوشرویی جوابمو داد . همشون لباس یک دست سبز پر رنگ تنشون بود . با قدمای سست رفتم کنار و دستمو تکیه دادم به ستون رو به روم . هر آن ممکن بود غش کنم . نمی دونم چرا ، وقتی دیدمش یه حالی شدم ...😩
این اضطرابو جز سر جلسه ی امتحان تجربه نکرده بودم اما به نظرم حال امروزم یه چیزی فرا تر از اضطراب بود . نمی خواستم جلوه اش بدم غرورم اجازه نمیداد یاد لباسای نظامیش افتادم چقد با ابهت تر شده بود . 😍
دوباره سعی کردم بهش فکر نکنم . از چی داشتم فرار می کردم ؟؟؟
زیر لب گفتم : لعنت بر شیطون .... یه نگاه به سالن کردم . هر کدوم از آقایون داشتن به یه عکس نگاه میکردن . چشمای خمارمو دوختم به برادر حسام ... 😐
داشت با دقت به عکس کانال کمیل نگاه میکرد . برق تحسینو تو چشاش حس میکردم . نمیدونم چه قدرتی بود که فقط محسوس برادر حسام بود ... حداقل از این بابت خوشحال بودم که حالا ناراحتیم از گم شدن دوربین براش یه امر منطقیه و در نظرش یه دختر لوس جلوه نمیکنم . هر چند می دونستم این جوری فکر نمی کنه همه که مثل من نیستن گنجشک مغز باشن 😐
بلاخره پاهامو مثل تکون دادنای پلاکای یخ زده ی یه آدم حرکت دادم و به سمت سپیده حرکت کردم . در همون حین برادر حسامم ب انتهای سالن نزدیک تر میشد . یهو صدای شاد برادر اشکان منو از خیال بیرون آورد : داش حسام اینجا رو.... عه ... من میگم این کوالا چقد آشناس این ک تویی عکستو این جا چسبوندن ...😂
از طرز حرف زدنش ناخودآگاه خندم گرفت . از دست این سپیده دهن لق حتما قضیه کوالا رو واسش تعریف کرده اخلاقشون خیلی شبیه همن...😂
#ادامه_دارد...
@shohda_shadat🌹
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_چهل_و_دو
برادر حسام
قدماشو تند تر کرد تا اینکه دقیقا رو به روی عکسش ایستاد . تو اون لحظه عکس العملش واسم مهم بود اما بعد از انداختن یه نگاه گذرا به عکس برگشت طرفم . با اون اخم غلیظش یه نگاه سنگینی کرد و با قدمای بلند رفت .... آره رفت فکر میکردم لاقل لبخندی چیزی بزنه یا حداقل تشکر کنه . هه😏
همش خیال بود ... احساس کردم پوستم ملتهب شده . از خجالت قرمز شده بودم چون احساس می کردم با اینکارش به شدت ضایع شدم.😔
هرچند اون پلیسا حواسشون نبود و بردار اشکان و سپیده هم تو مغرب محو بودن . بلافاصله اشکان گفت : وا این بشر شیرین عقل چرا اینجوری کرد ؟ من اگه عکسمو تو عمق 2000 متری دریا میذاشتن بازم خوشحال بودم لااقل چهار تا ماهی و پری دریایی باهام آشنا میشن بعد این حسام گودزیلا گذاشت رفت ...😆
نمی خواستم ناراحتیمو نشون بدم ...
بغضمو قورت دادم ( خیلی کار سختی بود ) و به زور خندیدم ولی خیییییلی ناراحت شدم . خیلی ...😭
#گفته_بودم_به_کسی_عشق_نخواهم_ورزید
#امدی_و_همه_ی_فرضیه_هایم_ریخت_به_هم
#داره_جذاب_میشه_ها
#ادامه_دارد
#برادر_حسام_عصبی_شده 😡😡😡
#یازهرا😩
@shohda_shadat🌹
#داستان
#فرمانده_من
#قسمت_چهل_و_سه
شب شده بود🌝
تقریبا ساعت ده بود. نمایشگاه بسته شده بود و منو سپیده منتظر بودیم بیان دنبالمون🚗
نگاهمو از گلدون روی میز که گوشه ی سالن بود گرفتمو روبه سپیده گفتم: سپیده؟؟؟
_بعله؟؟
_اممممممم....راستش من واقعا نمیدونم چجوری ازت تشکر کنم با اینکه کارمون هیچ سود ومنفعتی نداره به لحاظ مادی ولی تو تا دیر وقت پیشم می مونی و کمکم میکنی. خیلی خانمی😘😍
_ای بابا این حرفا چیه. منکه از اولشم بابت پول نیومده بودم ولی به لحاظه معنوی کلی سود کردیم. من خودم با علاقه اینکارو انجام میدم میدونی؟ بنظرم این کار#جهاد_تبلیغیه ☺️
_اگه اینجوری که میگی باشه پس خیلی خوبه که چون یه بارم من تو صحبتای اقا شنیده بودم که میگفت: منم فرمان جهاد دادم منتهی از نوع تبلیغی... جهادم که میدونی واجبه...😊
با صدای بوق ماشین سپیده از جاش بلند شد و گفت: شرط میبندم اّشی باشه.🚗
با لبخند گفتم: خیلی خب... برو بیرون اگه داداشت بود برگرد یه چیزی بهت بدم.
_باوشه
سپیده رفت بیرون نگاهم به عکسا گره خورد. عکسایی که صدبار به هرکدوم خیره شده بودم و خاطراتم از جلوی چشمام گذشته بودن رو صندلی نشستم.امروز یکم کسل بودم، چرا شو نمیدونم. گوشیمو برداشتم و مداحی دلم گرفته رو گذاشتم دستمو گذاشتم زیر چونم و چشمامو بستم
دلم گرفته...😔
دوباره این شبا واسه حرم گرفته...😔😔
میدونه اقا..
باصدای افتادن چیزی از ته سالن سریع اهنگو قطع کردم از جام بلند شدم و با احتیاط به اون سمت حرکت کردم.🏃
چون بابام قاضی بود و با جنایتکارا و خلافکارا سرو کله میزد امکان اینکه مارو تهدید کنن وجود داشت چون چند بارم تهدید شده بودیم پس احتیاط لازمه ی عقل بود.😥
واسه همینم دفاع شخصیو کامل یاد گرفته بودم...😎
حالا ام تمام تمرکزم به در بود تا کسی ازش بیاد تو و بهش حمله کنم...با سیاهی که از در بیرون زد طی یه حرکت بروسلیانه چرخیدم و پامو بلند کردم تا ضربه بزنم..😲
اما با جیغ بنفشی که خانومه/اقاهه کشید پاهام تو هوا متوقف شد صداش داد میزد سپیدس.😓😅
پاک یادم رفته بود بهش گفته بودم برگرده.
نفس نفس زنان به دیوار تکیه دادمو گفتم: سپییییییییده ...اخه چرا از اینور اومدی؟ سرمو بلند کردم سپیده نبود.😰
دیگه کم کم دارم به همه چی شک می کنم یا من حالم خوب نیست یا این سپیده شیش میزنه.دوباره صدای سپیده رشته افکارمو پاره کرد. به سمت صدا برگشتم که دیدم دومتری من نشسته رو زمین و داره از خنده ریسه میره. با تعجب نگاش میکردم بین خنده هاش بریده بریده گفت:😂😂😂 خیلی...خنده...دار...شده...بودی
من نمیدونم چرا همه چیم واسه این بشر خنده داره؟؟؟😶
#ادامه_در_بخش_بعد
@shohda_shadat🌹
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
زیارت عاشــــورا
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلاٰمُ اللهِ اَبَداً مٰا بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ،يا اَباعَبْدِالله
ِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلىٰ جَميعِ اَهْل ِالْاِسْلامِ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِى السَّمٰوٰاتِ عَلىٰ جَميعِ اَهْلِ السَّمٰوٰاتِ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَسٰاسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ ، وَ اَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللهُ فيهٰا ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ ، وَ لَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدينَ لَهُمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِكُم ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَيْكُمْ مِنْهُمْ ، وَ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِيٰائِهِمْ ، يا اَباعَبْدِاللهِ
اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ،وَ لَعَنَ اللهُ آلَ زِيادٍ وَآلَ مَرْوانَ،وَ لَعَنَ اللهُ بَنى اُمَيَّةَ قاطِبَةً وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجٰانَةَ ، وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللهُ شِمْراً ، وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى ، لَقَدْ عَظُمَ مُصٰابى بِكَ ،
فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَكَ ،وَاَکْرَمَنى بِكَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، اَللّٰهُمَّ ٱجْعَلْنى عِنْدَكَ وَجيهاً بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ ، يا اَبا عَبْدِاللهِ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللهِ وَ اِلىٰ رَسُولِهِ ، وَاِلىٰ اميرِالْمُؤْمِنينَ وَ اِلىٰ فاطِمَةَ ، وَاِلَى الْحَسَنِ وَ اِلَيْكَ بِمُوالاتِكَ ، وَبِالْبَرائَةِ مِمَّنْ قاتَلَكَ وَ نَصَبَ لَكَ الْحَرْبَ ، وَ بِالْبَرائَةِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَسٰاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِعَلَيْكُمْ وَ اَبْرَءُ اِلَى اللّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ ،مِمَّنْ اَسَسَّ اَسٰاسَ ذٰلِكَ وَبَنىٰ عَلَيْهِ بُنْيانَهُ وَجَرىٰ فى ظُلْمِهِ وَجَوْرِہِ عَلَيْكُمْ وَعَلىٰ اَشْيٰاعِكُمْ ،بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ ثُمَّ اِلَيْكُمْ بِمُوٰالاتِكُمْ وَمُوالاةِ وَلِيِّكُمْ ،وَبِالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِكُمْ وَ النّاصِبينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَبِالْبَر ائَةِ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ ، اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ وَ وَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ وَعَدُوٌّ لِمَنْ عادٰاکُمْ ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ اَوْلِيٰائِكُمْ ،
وَرَزَقَنِى الْبَرائَةَ مِنْ اَعْدائِكُمْ ، اَنْ يَجْعَلَنى مَعَكُمْ فِى الدُّنْيا وَ الْاٰخِرَةِ ، وَاَنْ يُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَ اَسْئَلُهُ اَنْ يُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ،
💠
🌟
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟
🌟
💠
وَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثاریکُم مَعَ اِمامٍ مَهْدیٍ هُدىً ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْكُمْ، وَ اَسْئَلُ اللهَ بِحَقِّكُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَكُمْ عِنْدَەُ اَنْ يُعْطِيَنى بِمُصابى بِكُمْ ،اَفْضَلَ ما يُعْطى مُصاباً بِمُصيبَتِهِ،مُصيبَةً مٰا اَعْظَمَهٰا وَاَعْظَمَ رَزِيَّتَها فِى الْاِسْلامِ وَفى جَميعِ السَّمٰوٰاتِ وَالْاَرْضِ،اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هٰذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْكَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ ،
اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيٰاىَ مَحْيٰا مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَ مَمٰاتى مَمٰاتَ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، اَللّهُمَّ اِنَّ هٰذا يَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَيَّةَ وَابْنُ آکِلَةِ الْاَکْبٰادِ اللَّعينُ ابْنُ اللَّعينِ ، عَلىٰ لِسٰانِكَ وَ لِسانِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، فى کُلِّ مَوْطِنٍ وَمَوْقِفٍ وَقَفَ فيهِ نَبِيُّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ، اَللّهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْيانَ وَمُعٰوِيَةَ ،وَ يَزيدَ بْنَ مُعاوِيَةَ ، عَلَيْهِمْ مِنْكَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدينَ، وَهٰذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زيٰادٍ وَآلُ مَرْوانَ ، بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ،اَللّٰهُمَّ فَضاعِفْ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَ مِنْكَ وَالْعَذابَ [الاَْليمَ] ، اَللّٰهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ فى هٰذَالْيَوْمِ وَفى مَوْقِفى هٰذا وَ اَيّامِ حَيٰوتى بِالْبَراَّئَةِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ ، وَبِالْمُوالاتِ لِنَبِيِّكَ وَآلِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمُ اَلسَّلامُ پس مى گوئى صد مرتبه : اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ ، وَشٰايَعَتْ وَبٰايَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِهِ ، اَللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً
پس مى گوئى صد مرتبه :
اَلسَّلٰامُ عَلَيْكَ يٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ ، عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهٰارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيٰارَتِكُمْ ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ، وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن پس مى گوئى :
اَللّٰهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ،ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ اَللّهُمَّ الْعَنْ يَزيدَ خامِساً ، وَالْعَنْ عُبَيْدَ اللهِ بْنَ زِيٰادٍ وَابْنَ مَرْجٰانَةَ وَعُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَشِمْراً وَآلَ اَبى سُفْيانَ وَآلَ زِيادٍ وَآلَ مَرْوانَ اِلى يَوْمِ الْقِيمَةِ
پس به سجده مى روى ومى گوئى :
اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاكِرينَ لَكَ عَلٰى مُصابِهِمْ ، اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلٰى عَظيمِ رَزِيَّتى ، اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ ، وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَاَصْحابِ الْحُسَيْن ،ِ الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ.
یارَبَّ الحُسَینِ ، بِحَقِّ الحُسَینِ ، اشفِ صَدرَالحُسَینِ ، بظُهورِالحُجَّة
💠
🌟
💠🌟💠🌟💠🌟💠🌟💠