eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
568 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
📃✒️ 👨✈️ 📖 ❥• با دو رفتم سمتشون و دادم تازه نفس بودن و سبکبال🕊 چهره های همشون داد دلدادگی❤️ سر میداد اسلحه هاشونو به دست گرفتن و طبق آرایش ، سرجاهاشون آماده باش وایستادن برای من لحظات خیلی بود بچه ها رو کردن بهم و گفتن : حاجی مثل اینکه نیست 🤔 با صدای بلند گفتم : نه فعلا آماده باشید اشکان در حالیکه با خنده😁 داشت میومد سمتم ، تو فاصله ی ده متریم ، گفت : داداش با تموم شدن حرفش ، تمام وجودش یک آن به بسته شد 😩اسلحمو انداختم زمین و دوییدم سمتش بلند داد زدم : یا ابوالفضل داداش ...😭 ❥• افتاده بود بچه هایی که آماده با ش بودن شروع کردن به اندازی،خودمو رسوندم به و تن خونینشو😭 تو آغوش کشیدم یه تیر به خورده بود،بریده بریده گفت : تنها به قصد حنجره شان ماشه میکشیم ... قسمت... شود... به نیت ... ... ماه ات ... ... سرشو بالاتر آوردم به حالت داد گفتم : حرف نزن ، تورو خدا حرف نزن، داره ازت خون میره با حالت زاری فریاد زدم 😭 یکی دکتر بیارهههههههه زل زدم به صورت به بگو بی تابی نکنه ها 😩 اینطوری حرف نزن نامرد ، باید زنده بمونی ، من بی تو هیچم فک کردی میذارم بری ، باید زن بگیری ، بابا بشی ... بی توجه به حرفم گفت: چرا عین دخترا گریه می کنی ؟😏 عه ! بذار یه معذرت خواهی کنم چرا داداش ؟ ❥• حسام کن، اون سکه ای که انداختی دو طرفش بود😉 از شدت گریه زار میزدم ... خییلی یه دنده ای لبخندی زد نتونست جوابمو بده 😔گلوش خس خس می کرد لباش می خورد گوشمو بردم نزدیک صورتش داشت می خوند،با بی حالی تموم زمزمه کرد : یا ...😭 بست بدنش روی دستام شل شد،نعره زدم : اشکااااااااااان عصبی تکونش دادم دیگه صدایی از جانب پاره پارش🕊 نشنیدم د لعنتی بلندشوووو... خیره شدم به با ناباوری و گیجی اطرافو نگاه کردم این بدون الف نداشت ....😭 ... 👈🏻 ڪپی بدون ذڪر منبع ممنوع و پیگرد الهی دارد ⛔️🚫 منبع👇🏻 instagram:basij_shahid_hemat @shohda_shadat