#رمان_عقیق
#قسمت_دویست_شصتم
این دلبرروحانی آرام و خسته!
دوباره نگاهش میکنم...کتاب که قرائت نمیکرد اما سر به زیر با گوشی دردستانش ور میرفت!خوب
منِ آیه داشتم اعتراف میکردم غلط نکنم!
_شرم و حیایش مال اهل آسمان است
او یک فرشته روی خاک این زمین است
روی سرش عمامه ی مشکی است یعنی
مرد است!از نسل امیرالمومنین است
عمامه مشکی عجیب به او می آید!آقاسید ترش میکند....
سعی میکنم خوش خط تر بنویس:
_احساس من از جنس عشقی آسمانی است
(جای برادر چهر ه ای معصوم دارد)!!!
هرچند میخندد ولی طبق روایات
درقلب خود اوحالتی مغموم دارد!
اعتراف میکنم تا به حال درعمرم اینقدر با خود بی رودروایستی حرف نزده بودم!
_من درخیالم پیش او خوشبخت هستم
یک زندگی ساده و پاک و صمیمی
در یک محله پشت حوزه خانه داریم
یک خانه با معماری خوب و قدیمی
نگاهش میکنم و لبخند زنان لب میگزم!
_دنیای پاک زندگی در حجره ها را
من چند وقتی می شود که دوست دارم
#ادامه_دارد.
نویسنده: #نیل2
🌸•°|ⓙⓞⓘⓝ↓
@shohda_shadat