eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
540 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
فردا روز افتتاحیه ی نمایشگاه بود . من و سپیده با توجه ب زمان کمی ک داشتیم تو سطح شهر تبلیغ کرده بودیم و پوســ📄ـــتر های تبلیغاتی رو تو جاهایی ک فکر می کردیم بیشتر مورد استقبال واقع بشه از جمله مســ🕌ـــاجد و پایـگاه های بسیج چسبوندیم .😊💪 پیش خودم فکــ🤔ـــر میکردم اگه برادر حسام یکی از این پوسترا رو ببینه کنجکاو میشه بیاد ؟اگ بیاد بهش ثابت میکنم اونهمه ناراحتیم برا گم شدن دوربینم الکی نبوده و ارزششو داشته🙄 در کل دل تو دلم نبود ...😁 تا صبح چشم رو هم نذاشتم ...☹️ اضطراب وحشتناکی وجودمو پر کرده بود . می ترسیدم اون همه زحمت هدر بره و کسی استقبال نکنه . اونقدر ســ⭐️ـــتاره و گــ🐄ـــاو و گوســـ🐏ــفند شمردم تا بلاخره خوابم برد . 😴 صبح با صدای هشدار گوشیم بیدار شدم .🌞🔔 بعد از خوردن یه صبحونه ی مختصر رفتم تا لباسامو بپوشم . یه مانتوی شیری پوشیدم و روسریمم لبنانی بستم . چادرمو کشیدم رو سرم . یه لبخند ملیح تو آیینه ب خودم زدم ...☺️ با خودم فکر میکردم ساده بودن جذابیت خاصی ب صورت آدم میده ....😉 اهل آرایش و خودنمایی نبودم😠 همین صورتمو معصوم جلوه میداد ... 😇 مامان و بابا سرکار بودن و مجبور با تاکســ🚖ـــی برم . 🚦 کنار خیابون ایستادمو دستمو برای تاکسی جلو بردم ...سوار ک شدم آدرس نمایشگاهو گفتم . سرمو ب شیشه تکیه دادم بودمو و به پیاده رو نگاه میکردم . درخـــــ🌲🌳ـــــتای کنار خیابون با بــ☘ـــرگای تازه رشد کرده طراوت خاصی ب فضا داده بودن . تقریبا بعد نیم ساعت سر خیابون فرهنگ سرا بودیم . یه جمعیت نسبتا زیادی جلوی فرهنگ سرا تجمع کرده بودن . چند نفر ک به نظر میرسید خبر نگار باشن با دوربــ📹ـــینای حرفه ای یکم با فاصله ایستاده بودن .... اصلا باورم نمیشد روز اولی این قدر ازمون استقبال کنن.😃 پــ💶ـــوله ماشینو حساب کردم وپیاده شدم . با قدمای تند جلو رفتم . توجهم ب خانومایی ک چندان پوشش مناسبی نداشتن جلب شد...😐 ⚠️ همون لحظه ب فکر فرو رفتم . عشق ب فقط مختص بچه ها نیست . ای کاش اونا هم هدایت بشن . رفتم جلوتر و رو ب مسئول نمایشگاه گفتم : سلام آقا چرا نمیذارین مردم برن تو ⁉️ _ ای بابا خانم مگه نمی بینید هنوز افتتاح نشده ؟ اخــ😠ـــمامو تو هم کشیدمو گفتم : این چه طرز برخورده آقا ؟ مگه اینجا برجــ🏢ـــه یا یه مرکز تاسیساتی مهمه ک میگین افتتاح نشده ؟ نکنه با مردم چنین رفتاری داشتید ؟ _ خانوم تو این شلوغی اعصاب واسه آدم نمیمونه ... فعلا ک منتظر صاحب نمایشگاهیم ... با اخم ادامه دادم : من صاحب نمایشگاهم ( منظورم همون عکاس بود ) با شنیدن این حرفم با ترس دستشــ✋ـــو گذاشت رو سینش و گفت ....😧 ... @shohda_shadat