📝 #دلنوشته
دلم آشوب بود و...
نوای "أَمَّنْ يُّجِيبُ"ذکر لبهام...
پریشونیمو که دیدی گفتی:
"نبینم عشقم بیقرار باشه...💕"
گفتم:"نمیدونم چِمِه..."
.
#دلم_یه_جوریه...
#ولی_پر_از_صبوریه...
#چقد_شهید_دارن...
#میارن_از_تو_سوریه...
.
سرتو انداختی پایین...
میدیدم قطرات اشک تو...
اشکایی از جنس حسرت که چون قطره های بارون...
میرختن رو گلای بی جون قالی...
در حالی که با انگشتت با گلا ور میرفتی گفتی:
.
#منم_باید_برم...
#تا_که_سرم_براش_بره...
#نذارم_هیچ_حرومی_تا...
#به_طرف_حرم_بره...
.
قلبم پاره شد....💔
چشام ابری شدن و صحن گونه هام خیس بارون...
"تو رو خدااا بگو فقط یه شوخی بود...😭
"من بی تومییمیرم،میفهمی...؟!💔"
با دلتنگي شادي و شايان بدون تو چي كار كنم؟
نميتونم..
علي نميتونم.
با دستای مهربونت اشکامو پاک کردی و گفتی:
خدا بکشه منو که اشک تو در آوردم...❤
بادست کشید روی سرم منو اروم می کردی...❤
"عزیز دلم...❤...آروم باش دلبرکم...💕
مواظب شادي و شايانم باش..
درد و بلات به جونم...❤"
در حالی که سرم رو شونه هات بود با هق هق گفتم:
.
#من_ندارم_در_فراقت_صبر_آقا_زوریه...؟😭
.
سعی میکردی قانعم کنی ولی...
مگه این دل عاشق...❤
این حرفا حالیش بود...؟!
با اشک التماس گفتم:
.
#تو_رو_به_جون_خاطرات_خوبمون_بمون…
#بیا_به_جرم_عاشقی_منو_بکش_نرو…
.
جواب اشک و خواهشم و با نوازش و دلداری میدادی...❤
چی شد که رضایت دادم به رفتنت...نمیدونم...💔
و حالا...
من موندم و لقب پر افتخاری...
که از تو بهم رسیده...
❤...همسر شهید مدافع حرم...❤
#شهید_مدافع_حرم_تکاورعلی_جوکار
🍃🌺 @shohda_shadat
#رمان_مسافر_عاشق❤️
#قسمت_چهـلویڪم
لباسـت را عوض میکنے و ڪنارم روے تخـت می نشینی
سڪوت خستہ کننده ات حوصلہ ام را سر میبرد
تلفـنت را از جیب لباست در میاورے و قسمـت موسیقے را می آورے مداحے را میگذارے و روے تخـت دراز میکشے
#مــنو_یکم_ببین
#سینہ_زنےمـو_هم_ببین
دلم میگیرد بہ صورتت نگاه میکنم سنگینے نگاهم را حس میکنی و رویت را به سمتم میکنے زیر لب همـراه مداحے میخوانی
#منم_باید_برم
#آره_برم_سرم_بره...
بہ آرامی میپرسم : یعنے واقعا فقط چهار روز دیگہ مونده؟!
نمی شنوے و میگویی : چی؟!
بغض میکنم میخواستم دوباره بپرسم اما میترسیدم از روے صدایم بفــهمے
مڪثے میکنم و بغـضم را فرو میدهم دوباره میـپرسم : محمد
بہ چهره ام نگاه میکنے و ادامہ میدهم : وقتـے رفتے...مـن چیکار کنم؟!
از جـایت بلند میـشوے و میـگویے : بہ اون بالایے توڪل کن!
_وقتے دلم برات تنگ شد؟اون موقـع چے؟
صـورتت را جـلو مے آورے و بہ چشـمانم نگاه میکنے... وقتے رویم را بالا می آورم یڪدفعه خنده ات میگیـرد و میـگویی : نگاش کن!شبیہ بچہ هایی شدے کہ مامانشونو گم کـردن
لبـخند تلخے میزنم و جـواب میدهم : آخہ...تو مــادرمے...خواهرے...برادرمے...همسـرمے...دوستمـے...تو همہ کسمے محمــد بدون تو من هیـچکیـو ندارم...
لبـخندت خشـک میشود و پاسخ میدهے : اشتبـاه نکن!حـتے اگہ منو هم نداشتہ باشے...یکیو دارے کہ همیشہ حواسش بہ توئہ...همیـشہ...
نـویسنده : خادم الشهـــــــــ💚ـــدا
💌 @M_khademshohada
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
♥️•°|ⓙⓞⓘⓝ↓
@shohda_shadat