eitaa logo
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
568 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
77 فایل
برای نخبهای ایرانی برای موندن و نترسیدن برای شهیدای افغانی برای حفظ خاک اجدادی🇮🇷 به عشق قاسم سلیمانی💔 من افتخار دارم به دختری که #چادرش تو سختی ها باهاشه من افتخاردارم به #ایران به سرزمین #شیران به بیشه ی #دلیران خـღـادم و تبـღـادل : shohda1617@
مشاهده در ایتا
دانلود
·· | بٰا شُــهَدٰا ٰتا شـَهٰادت ْ| ··❤
#در_حوالـےعطــریــاس #قسمت_چهل_و_دوم . دختر خشگل عاطفه تو بغلم بود، دستای کوچیکش رو تو دستام گرفتم
.. هوای عالی ای بود، یه هوای خنک بهاری، شونه به شونه ی عباس قدم میزدم و نفس عمیق می کشیدم، دلم میخواست حس کنم این یاس رو از نزدیک، حجم این همه خوشبختی کنار من غیر قابل باور بود ... دلم می خواست چیزی ازش بپرسم تا حرف بزنه، دلم نمی خواست این لحظه های باهم بودن و که نمی دونستم تا کی هست رو به آسونی از دست بدم .. بی هوا صداش زدم: عباس! نگاهش رو بهم دوخت که سریع گفتم: آقای عباس لبخندی رو لبش نشست بعد کمی مکث گفتم: یه چیزی بپرسم؟؟ - بفرمایین کمی مِن مِن کنان گفتم: یه سوالی خیلی وقته ذهنمو درگیر کرده - خب کمی فکر کردم و بعد مکثی طولانی گفتم: هیچی!! با تعجب نگاهم کرد و گفت: پشیمون شدین؟ هیچی نگفتم، دو دل بودم از پرسیدنش .. سکوتم رو که دید اشاره کرد رو نیمکتی بشینیم.. بعد نشستن گفت: بپرسین سوالتونو؟ بالاخره دلمو زدم به دریا و پرسیدم: چیشد که قبول کردین همه چیز رو، چرا با خونوادتون مخالفتی نکردین بدون هیچ فکری خیره به روبروش گفت: نمیدونم نگاهش کردم نور ماه کمی صورتشو روشن کرده بود پرسیدم: چبو نمیدونید؟!! در حالی که نگاهش هنوز هم به روبرو بود گفت: میشه از این بحث خارج شیم، امشب حالم زیاد خوب نیست دیگه چیزی نپرسیدم، حالت خوب نبود پس چرا منو کشوندی اینجا آخه!!😒 کمی به سکوت گذشت که گفت: دلم خیلی تنگ شده بازم چیزی نگفتم و به نیم رخ نیمه روشنش خیره شدم - نمی پرسین برای کی؟! شونه هامو بالا انداختم و با دلخوری گفتم: من دیگه سوال نمی پرسم نگاهم کرد، باهمون چشمای سیاهش، اینبار من نگاهمو ا زش گرفتم که گفت: ناراحتتون کردم؟! سرم همچنان پایین بود، من ناراحت شده بودم، از دست عباس؟؟؟ مگه میشد!!!! 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس بامــــاهمـــراه باشــید🌹 ♥️•°‌‌‌‌|‌ⓙⓞⓘⓝ↓ @shohda_shadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر قلب نازنین پسر فاطمه ❤️ سلام بر شهیدان دشت کربلا سلام_بر_شهدا ◽️روزت را با سلام و توسل برشهیدان بیمہ ڪن، باور ڪن شهدا زنده اند و دست گیرند عجیب.. ◽️فقط کافے اسٺ بخواهے... #ســــــلامــ #صبحتون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــی @shohda_shadat
#السـلام‌علیڪ‌یا‌ابا‌عبدالله‌الحسین‌ع‌ • باز‌هم‌فاصله‌ها‌بغض‌گلوگیر‌شده‌ست • اݪسلام‌اے‌شه‌بۍ‌یار‌و‌قتیل‌العبرات‌‌‌... #صبحم‌به‌نامتان‌ارباب‌خوبم♥️😔💚 @shohda_shadat
#اباعبدالله♥️✨ فقط از #درس الفبا ؛ ح ُ س ِ ی ن ؛ را #بلدیم ... أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاَْمیر♥️ رَفیقی حُسیْنٌ و نِعمَ الّْرَفیق♥️ @shohda_shadat
‍ ‌ ‌ 🌹به گل احمر دیقه زهرا صلوات✨ 🌹به صفا بخش دل سید بطحا صلوات✨ 🌹به نکو مظهر حریت و ایمان و شرف✨ 🌹به حسین بن علی شافع فردا صلوات✨ 🌹الّلهُمَّ ✨🌹 🌹صلّ✨🌹 🌹علْی ✨🌹 🌹محَمَّدٍ ✨🌹 🌹وآلَ ✨🌹 🌹محَمَّدٍ✨🌹 🌹وعَجِّل✨🌹 🌹 فرَجَهُم✨🌹 🌹صلوات🌹 @shohda_shadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️ اینو هرطور شده گوش کنید.. برابر است با صد کتاب و صد فیلم.. همین الان ببینید..👍 @shohda_shadat
محمد پارسا سه ساله با لحن بچه گانه و با عصبانیت و ناراحتی میگفت : مامان نذار شوهرت بره، گناه داره، میره شهید میشه.❗️ ایوب فقط میخندید. 😃 نیایش بعد از رفتن پدرش جیغ میزد و گریه میکرد و به من میگفت: بابا اگر شهید بشه تقصیر توئه ، من رفتن بابام رو از چشم تو میبینم، همه بابا دارن من ندارم.😭 حالا بعد از شهادت پدرشون می گویند: دلم برای بابام میسوزه که تیر به سرش زدن 😔. ایوب میگفت: مریم جان، من میدانم شهید میشوم  عکس و فیلم از من زیاد بگیر، بچه‌ها بزرگ شدند پدرشان را ببینند. 😭 روزهای آخر  شهید زنده صدایش میکردم😢. موقع رفتن گفتم: ایوب جان وصیتنامه ننوشتی، گفت: نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود🌿 فقط من را ببخش که نتوانستم مهریه ات را کامل بدهم. ☝️  عکس های حضرت آقا و سید حسن نصرالله را قبل از رفتن خرید و گفت: اینها تمام سرمایه من هستند ، وقتی نگاه به عکس آقا میکنم انرژی میگیرم😍 ، و همه آن عکسها را با خودش به سوریه برد. شهید مدافع حرم ایوب رحیم پور 🌹 راوی همسر شهید  @shohda_shadat
#خاطره حاج همت دفترچه کوچکی داشت🍃 که در آن چیزهای مختلفی نوشته بود. یک قسمت این دفتر، مخصوص نام دوستان #شهید🌹 او بود. اسم شخص را نوشته بود و در مقابلش هم، منطقه عملیاتی که در آن شهید شده بود.❤️ یکی، دو ماه قبل از شهادتش، در اسلام‌آباد این دفترچه را دیدم. نام سیزده نفر در آن ثبت شده بود🌷🌷 و جای نفر چهاردهم، یک خط تیره کشیده شده بود. پرسیدم: «این چهاردهمی ‌کیه؟ چرا ننوشته‌ای؟» گفت: «این را دیگر تو باید دعا کنی!»😔❤️ @shohda_shadat
9.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پســت_پـایـــانـی 🕙سـاعـت عـاشقـے 💠دعـــــاے فـــرج💠 ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم @shohda_shadat