#خاطرات انتخاباتی
پسرک دست پیرزن را گرفته بود. نفس های پیرزن به شمارش افتاده بود. پسرک با اعتراض گفت: خانم جان آخر چه واجب بود حالا شما رای نمی دادید هیچ اتفاقی نمی افتاد. پیرزن به بالای پله ها رسید دست خود را از دست پسرک رها کرد. با عتاب گفت : ننه تنها کاریه که می تونم برای کشورم انجام بدم. من به خون شهدا مدیونم. بعدم تو شعبه با صدای بلند گفت: ننه کجا باید رای بدم...
ومن چقدر به حالش غبطه خوردم..
#دلنوشته های طراوت
#کانون_ایثار_شهادت_رضوی_اصفهان
#یک تصویر یک دلنوشته
خوشا به حال شهدا
خوشا به حال بعضی شهدا
اصلا خوشا به حال سردار
حاج علی را می گویم او که نمی شناختمش یا بهتر بگویم نمی شناختیمش. خبر شهادت شان دلم را یکباره فرو ریخت. راستش او باید شهید می شد. رقص خون در برابر معبود بی همتا. بی انصافی بود با عمری مجاهدت و جهاد بی وقفه در بستر بمیرد. و چه زیبا که به دست شقی ترین افراد به شهادت رسید. و باز هم شهادتش جمع را بیدار و جمع دیگری را شور عاشقی بخشید.
اینجا جایگاه ابدی حاج علی و مامن ما جاماندگان است. وقتی فهمیدم عبای رهبرم پیکر مطهرت را مزین کرد. به عزیز بودنت بیشتر پی بردم.
اشک امانم نمی دهد. این اشک فراق است . اشک شوق است اشک ...
#دلنوشته های طراوت
#کانون_ایثار_شهادت_رضوی_اصفهان
3.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در چشمهایش پر از مقاومت است....🇵🇸
حال زمین خوب نیست
حال آسمان خوب نیست
پس حال دلمان هم خوب نیست.
واین سکوت در برابر ظلمی عظیم را هیچ توجیهی نیست.
#دلنوشته های طراوت
#کانون_ایثار_شهادت_رضوی_اصفهان