eitaa logo
شوخ طبعي ها و حكايات طلبگي
296 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
840 ویدیو
61 فایل
فی الواقع خداوند اِند لطافت اِند بخشش اند بی خیال شدن اند چشم پوشی و اِند رفاقت است مقایسه دزد لذت هاست. مقایسه یعنی به رسمیت نشناختن تفاوت های شخصیتی و هوشی و جنسیتی و تربیتی و... قنبر امام علی (ع) غم‌‌بر است .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از زندگي آرام
از خانواده تا خدا، «همسرداری ناب» دکتر هادی بهرامی احسان، استاد دانشگاه تهران، https://aalimoshaver.com/contents/?p=703 سلامت معنوی و معنوی سالم https://aalimoshaver.com/contents/?p=709 https://www.aparat.com/aalimoshaver
دروغ من و هشدار پدرانه وقتی از دانشگاه انصرف دادم و خواستم وارد حوزه بشوم. آن موقع حوزه پذیرش نداشت ناچار شدم چند ماهی در حوزه شهرم باشم تا زمان امتحان کتبی و مصاحبه فرا رسد. وقتی در امتحان کتبی قبول شدم خواستم خودم را برای مصاحبه آماده می کردم که شنیدم اگر در مصاحبه بفهمند که مشغول تحصیل در شهرستان بوده اید رد می شوید. بنابراین موقع مصاحبه وقتی پرسیدند قبلا درس حوزه خوندید از شدت علاقه به تحصیل در حوزه قم گفتم نه. وقتی منزل آمدم موضوع را به پدرم گفت: با ناراحتی گفت چه قدر بد. اساس کار خودت را نباید بر دروغ می گذاشتی. 😔 ☝️درس اخلاق عملی افراد متدین غیرحوزوی بسیار مفید است چون آنها در متن زندگی روزمره و با آمیختن با مردم کوچه و بازار که بسیاری مقید نیستند خود را حفظ کرده اند. ✍️
هدایت شده از تمدن
تسبیح سردار شهید سلیمانی در دست کیست؟ حجت الاسلام رضا علی کرمی می گوید قبل از شهادت شهید سلیمانی به محضر ایشان رسیدم درباره تأثیر کار فرهنگی مباحثی مطرح شد من نمونه ای از تاثیر کار فرهنگی برای ایشان گفتم که خیلی خوشحال شد به ایشان گفتم طلبه ای را می شناسم که برای تحصیل به آمریکا رفته بود که مدرک دکترای خودش را در دانشگاه هوستون اخذ کرد ایشان در کنار تحصیل فعالیت های تبلیغی و فرهنگی نیز داشت و برای مدت 10 سال سنگر امامت جمعه شهر هوستون نیز به عهده داشت ایشان در این مدت یک مدرسه اسلامی تاسیس کرده بود که هم اکنون بیش از 400 دانشجو در آن تحصیل می کنند این طلبه خدوم با حضور در زندان های آمریکا توانست صدها نفر از زندانیان را به آیین اسلام هدایت کند. هم اکنون از شهر هوستون 25 نفر طلبه در قم در حال تحصیل هستند. شهید سلیمانی زمانی که این گزارش را شنید بسیار خوشحال شد تسبیحی که در دستش بود به من داد و گفت سلام مرا به ایشان برسانید و این تسبیح را به رسم تشکر به ایشان بدهید. من منتظر فرصتی بودم که این امانت را برسانم که ناگهان خبر شهادت سردار سلیمانی را دریافت کردم بعد از شهادت این امانت را به آن طلبه فاضل تقدیم کردم. می دانید آن طلبه فاضل چه کسی بود؟ جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر سقای بی ریا. http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f
روحانی ای کوشا با قلمی بسیار روان و هوش هیجانی بالا .مهدی خدامیان آرانی متن بالا مقدمه کتاب نوشته ایشان است دانلود کتب ها رایگان http://www.nabnak.ir
آرزوی یک معلم صبح یک روز نوبهاری بود روزی از روزهای اول سال بچه ها در کلاس جنگل سبز جمع بودند دور هم خوشحال بچه ها گرم گفت و گو بودند باز هم در کلاس غوغا بود هر یکی برگ کوچکی در دست باز انگار زنگ انشا بود تا معلم ز گرد راه رسید گفت با چهره ای پر از خنده باز موضوع تازه ای داریم « آرزوی شما در آینده » شبنم از روی برگ گل برخاست گفت: « می خواهم آفتاب شوم ذره ذره به آسمان بروم ابر باشم ، دوباره آب شوم » دانه آرام بر زمین غلتید رفت و انشای کوچکش را خواند گفت : «باغی بزرگ خواهم شد تا ابد سبزِ سبز خواهم ماند » غنچه هم گفت: « گرچه دلتنگم مثل لبخند باز خواهم شد با نسیم بهار و بلبل باغ گرم راز ونیاز خواهم شد » جوجه گنجشک گفت: « می خواهم فارغ از سنگِ بچه ها باشم روی هر شاخه جیک جیک کنم در دل آسمان رها باشم » جوجه ی کوچک پرستو گفت : « کاش با باد رهسپار شوم تا افق های دور کوچ کنم باز پیغمبر بهار شوم » جوجه های کبوتران گفتند : « کاش می شد کنار هم باشیم توی گل دسته های یک گنبد روز و شب زایر حرم باشیم » زنگ تفریح را که زنجره زد باز هم در کلاس غوغا شد هر یک از بچه ها به سویی رفت و معلم دوباره تنها شد با خودش زیر لب چنین می گفت : « آرزوهای تان چه رنگین است! کاش روزی به کام خود برسید! بچه ها آرزوی من این است ! » پی نوشت: دکتر قیصر امین پور 🙏🌸✍️
دو نكته تربيتي ادب گر ثروت و قدرت و جمالت باشد ور جاه و جلال حسب حالت باشد چون نیست ادب در تو به گفتار و عمل پس جمله فضائلت وبالت باشد حسن خلق خلق نیکو ثروتی باشد عظیم دشمنان را می کند یار حمیم[1] هر که از خلق حسن شد بهره مند نیمی از عقل و خرد را شد سهیم 1. یکدل پی نوشت: شاعر: سيده نسيم طباطبايي
✳️ کلینیک روانشناسی زندگی به رنگ خدا برگزار می‌کند ✅ وبینار «تاثیر سبک تربیتی والدین بر انحرافات جنسی فرزندان» 🗓 یکشنبه ۹ آبان‌ماه ⏰ ۱۸ كارشناس: حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر رضا مهکام، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) 💰میزان سرمایه گذاری شما: ۲۰ هزارتومان ✅ برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر با شماره‌های زیر تماس بگیرید ☎️ 025-32911800 📱 09935939765 @brangekhodair ✅ کانال حجت الاسلام آقای دکتر رضا مهکام 🔰 @mahkam_reza 🔷 طرح سؤال از دكتر مهكام👇 🔰 @mahkam_reza1 🔶 رزومه علمی آقای دكتر مهكام 🌐 https://asatid.iki.ac.ir/?prof=1835 🌐 کانال و سايت مؤسسه امام خمینی(ره) 🔰 @iki_ac_ir 🔰 https://iki.ac.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گروه آموزشی نبراس: آموزش زبان عربی جهت سفرهای زیارتی، کار، تجارت، و... nebras.arabic https://www.instagram.com/p/CVlReYFDq7k/
هدایت شده از زندگي آرام
همسرگزینی و منابع خودیار.pdf
3.22M
کتاب: همسرگزینی و منابع خودیار منابع خودیار( کتاب، نرم افزار، کانال، سایت و...) ✍️ به کوشش: م ح قدیری همراه نمودار و آدرس سایت و پیج و.. 🌺🌸✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از زندگي آرام
شوخ طبعی و درس زندگی.pdf
1.52M
شوخ طبعی و درس زندگی تعارض زناشویی هنر استفاده از شوخی شوخ طبعی و سبک های آن جراحی بینی جراحی جهان بینی و.. ✍️😂🏠🕌
یوسف را نجاب بده سخنرانی را دعوت کردند. رفت منبر و داستان حضرت یوسف را با آب تاب گفت؛ چون فکر می کرد شب های دیگر هم مراسم ادامه دارد. سخن وقتی تمام شد که قارداش های یوسف او را ته چاه انداختند. الغرض منبر تمام شد و مردم برای ادامه سخنرانی او را دعوت نکردند به هر دلیلی که بود. شما خوش بین باش و بگو مشکلی از طرف سخنران نبود. سخنران چند روزی صبر کرد و بعد که دید خبری نشد خودش بین مردم حاضر شد و گفت آمده ام بلکه حضرت یوسف را از ته چاه دربیاورم بیچاره از جلسه قبل تا الان اون ته مانده است.😄 داستان مشاوره های تک جلسه ای یا ناتمام ( از سوی مشاور یا مراجع) خود حکایتی شبیه به آنچه بیان شد دارد. همان گونه که سخنران باید برآورد کند بحثش را باید در چند جلسه مطرح کندتا شبهه ای برجای نگذارد روان شناس نیز لازم است برآورد دقیقی کند تا یوسف روان در کف چاه بی کس و بی یاور تنها نماند. برخی چهره برخی مردم داد می زند حاج آقا هرچی داری همین امشب بگو و قال قضیه را بکن. بسیاری از مُراجعان نیز با زبان بی زبان داد می زنند که همین ی بارم که آمده راه را اشتباه آمده ام یا کی میره این همه راه را. یا بدبختی من از بی پولی بدتر نیست چطور این همه هزینه بدم آی عالم خوب بشم یا نه.🥴 مشاوری که برای کسی که دلش خون است از والدینش و آنها را عامل بدبختی می داند، بحث تله ها و طرحواره ها را مطرح می کند وقتی بفهمد که بسیاری از زخم های عاطفی اش مامان و باباست چه خواهد شد؟ بعد این فرد زخمی همچون ماری زخم خورده به منزل بر می گردد. در حالی که هر لحظه به آنها نگاه می کند و آنها را مسبب بدبختی خود می داند. پس هشیارتر باشیم 🎙🗣م ح قدیری، یادداشت های یک روان نشناس 😉 باقی بقایتان
اختلاف نظر فقها؟! روان شناس🧐: حاج آقا معلوم است در بین مراجع و فقها چه می گذرد؟! هر مرجع تقلیدی نظرهای مخصوص خودش را داره؟!! حاج آقا👳‍♂️: شما این اختلاف نظرها را در روان شناسی ندارید؟ ی نمونه بسیار جزیی مثلا برای فاصله سنی در ازدواج روان شناسان مشهور اتفاق نظر دارند؟ در فقه هم مثل روان شناسی و بقیه علوم بزرگان در اصولی با هم اتفاق نظر دارند و در فروعاتی اختلاف نظر. روان شناس🤔 حاج آقا😉 من 👌 تو 🌸 . @shokhi_talabegi
برای خود هم بگوییم! در محفلی مردم را همی موعظه کردندی و گفتندی ای مردم خوب و با صفا و دیندار. اگر چنانچه طفل شما روی فرشتان ادرار کردندی. طفل معصوم را هرگز نزدندی. فرش همی رفو شود و با تازه جایگزین همی شود ولی زخم عاطفی دردش با تریاک ناب کرمون هم تسکین نیافتندی. و به قول جفری یانگ طرحواره تنیبه شکل گرفتندی. پس با خونسردی تمام آن قسمت فرش را ببرید و دور بیندازید (آجرکم الله فی الدارین) هر چند قالی کرمان یا تبریز باشندی. جلسه وعظ تمام همی شد و ملا خسته و کوفته به سمت خانه روانه همی گشتی. القصه وارد خانه که گشتندی چشمانش سیاه رفتندی و گویی سقف بر سرش آمدندی. بله او دیدندی که قسمتی از فرش بریده شده است. زن ملا که خشم را در زبان بدن و وجنات او دیدن کردندی دو دست بالا بردندی و خواهشمندانه همی گفت قربون روت داد نزن دندی توضیح خواهم دادندی. ملا با اشارتی تند گفت: بنال. زن گفتندی: درس پس همی دهم استاد فرزانه. این نکته کاربردی را از تو همی شنفتم امروز، وقتی که بر فراز منبر همی گفتندی. ملا فریاد همی کشید و عمامه گوشه ای پرتاب کرد و دو دست بر سر گذاشت و زانوی غم در بغل فشرد و هق هق کنان همی گفت: ای زن نادان اینها را برای مردم همی گفتمی. حکایت برخی از روحانیون و از جهتی بسیار شبیه این قصه بودندی. از این جهت که قرار نیست خودشان هم به مطالب نابی که همی گویندی عمل کردندی. آنها را فقط برای مردم گفتندی آخ قربون برم خدا رو ی بوم دو هوا رو پ ن: ملایی که یار و بال دین است نصرالدین است و آن «یحمل اسفاری» که بار و وبال دین است خصم الدین. م ح قدیری، یادداشت های یک روان نشناس😉 🧐✍️