طلاب #سیاه_پوست تبعیض ذهن را گرفتار تحریف و حساسیت می کند و سلامت روان را به خطر می اندازد. بیشتر مراقب باشیم از مرز انسانیت فاصله نگیریم. بین طلاب خارجی، سیاه پوست فرانسوی و افریقایی و.... هستند خیلی حساس اند حتی احساس می کردند استادت در کلاس در نگاهش به سیاه پوستان نگاه کمی می کنه یکی از دوستان خدماتی می گفت داشتم در مراسمی ساندیس تقسیم می کردم به ی سیاه پوست که رسید تمام شد. رفتم آورم مثلا اگر قبلی انگور بود این گلاس بود طعمش اون خیلی دلگیر شد و بعد به ما خبر رسید که گفتند حتی در توزیع تفاوت قائل می شوید. طلاب خارجی 😉می گفتند: به ما بگید طلاب غیر ایرانی نگید طلاب خارجی. نیز ببینید👇👇 https://eitaa.com/shokhi_talabegi/586

نظر شما چیه؟ من که کاملا با نظرشون موافقم. خیلی دقیق و بجا بود 😂😁😁😉

فرشته ای که روی شونه سمت راستم نشسته امروز بهم گفت ... داداش حداقل یه صلوات بفرست ببینم خودکارم کار میکنه یا نه😐😂

یارو ۱۸سال از ازدواجش میگذشته و بچه نداشته ازش میپرسن چرا بچه دار نمیشین؟؟؟؟ میگه چون دکتر ها میگن کسایی که نسبت فامیلی نزدیک دارن بچه هاشون ناقص میشن….. میپرسن مگه نسبت فامیلی تو و زنت چیه؟ میگه زن و شوهریم دیگه از این نسبت نزدیک تر؟😁😁

پسر بچه A little boy There once was a little boy who had a bad temper. His father gave him a bag of nails and told him that every time he lost his temper, he must hammer a nail into the back of the fence. The first day, the boy had driven 37 nails into the fence. Over the next few weeks, as he learned to control his anger, the number of nails hammered daily gradually dwindled down. He discovered it was easier to hold his temper than to drive those nails into the fence. Finally the day came when the boy didn’t lose his temper at all. He told his father about it and the father suggested that the boy now pull out one nail for each day that he was able to hold his temper. The days passed and the boy was finally able to tell his father that all the nails were gone. The father took his son by the hand and led him to the fence. He said, “You have done well, my son, but look at the holes in the fence. The fence will never be the same. When you say things in anger, they leave a scar just like this one. You can put a knife in a man and draw it out. It won’t matter how many times you say I’m sorry the wound is still there. A verbal wound is as bad as a physical one.” زمانی ،پسربچه ای بود که خلاق تندی داشت. پدرش به او کیفی پر از میخ داد و گفت هرگاه اخلاقت تند شد،باید میخی را به دیوار فروکند. روز اول پسربچه،37 میخ وارد دیوارکرد.در طول هفته های بعد،وقتی یادگرفت بر رفتارش کنترل کند،تعداد میخ هایی که به دیوار میکوبید به تدریج کمتر شد. او فهمید که کنترل رفتار، از کوبیدن میخ به دیوار آسانتر است. سرانجام روزی رسید که پسر رفتارش را به کلی کنترل کرد. این موضوع را به پدرش گفت و پدر پیشنهاد کرد اکنون هر روزی که رفتارش را کنترل کند، میخی را بیرون بکشد.روزها گذشت و پسرک سرانجام به پدرش گفت که تمام میخ ها را بیرون کشیده.پدر دست پسرش را گرفت و سمت دیوار برد.پدر گفت: تو خوب شده ای اما به این سوراخهای دیوار نگاه کن.دیوار شبیه اولش نیست.وقتی چیزی را با #عصبانیت بیان می کنی،آنها سوراخی مثل این ایجاد می کنند. تو میتوانی فردی را چاقو بزنی و آنرا دربیاوری . مهم نیست که چقدر از این کار، اظهار تاسف کنی.آن #جراحت همچنان باقی می ماند.ایجاد یک زخم بیانی(رفتار بد)،به بدی یک زخم و جراحت فیزیکی است. 🌸☝️

این #اشک دیده من است و #خون دل شماست #یتیم #پیر_زن #پروین_اعتصامی 😔

#اقتصاد_عرفانی و #عرفان_اقتصادی بین #اصفهانی_های حسابگر و #مقتصد (نه خسیس)، معروف است كه وقتی می‌خواستند پل بزرگ و تاریخی خواجو را بسازند، براي درخواست كمك مالي مي‌روند سراغ جناب #خواجو سرمایه‌دار بزرگ شهر مي روند. هنوز سخن را شروع نکرده، مي‌ينند خواجو به شاگردش میگوید چرا چوب کبریت را که با ان چراغ را روشن کردی دور انداختی؟ مي شد برای چراغ بعدی استفاده کرد. وقتی اين دقت عجيب را از جناب خواجه مي‌بينند،‌ با خودشان مي‌گويند از اين مرد خيري به كسي نمي‌رسد! اما حتماً مي‌دانيد كه پل خواجو همان‌طور كه از اسمش پيداست، با كمك او ساخته مي‌شود. خواجو در تعجب ميهمانانش مي‌گويد: اگر ثروت بسيار دارم،‌ از سر همین اسراف گریزی‌ها،حساب‌وکتاب‌هاست. فرد اخلاق‌مدار نیز مثل همين تاجر موفق، اهل حساب‌وکتاب دفتری روزانه است. شيخ‌ حسنعلي #نخودكي، عارف مشهور كه اتفاقاً او هم اصفهاني است، در مسائل معنوي بسيار مقتصد و حسابگر بود. وقتي از ايشان مي‌پرسند چگونه به این مقامات رسیدی؟ در پاسخ مي‌گويد: من اهل حساب‌وکتاب بودم. نورانیتی را که از عبادات و اعمال خوبم به دست می‌آوردم، ولخرجی نداشتم اقتصاد در مال اقتصاد در وقت اقتصاد در گوهر وجود و.. ✍️ر.ك م ح قدیری، نرم افزار صدهزاران دام و دانه(فضاي سايبري: زهرها وپادزهرهاي اخلاقي و تربيتي)؛ نیر ر.ک: ماهنامه خانه خوبان، ش89 ✍️🌸

🎥 يک شبی که هزار شب شد! 🔹مبتلاشدن ۴۰ نفر به ویروس کرونا در يک مراسم عروسی @Farsna

💠 چرا رهبر انقلاب برخی افراد را عزل نمی‌کنند و یا برخی را منصوب می‌کنند؟! ♦️این داستان تاریخی، برخورد رهبر انقلاب را با سیاستمداران بخوبی توضیح میدهد!! #حتما_حتما_بشنوید 🆔 @farhangimoasese @farhangimoaseseAdmin : ارتباط با ادمين

ازدواج نیم دین را حفظ می کنه بقیه دین را تلاش کنیم با وام و قرض حفظ کنیم 😉 البته اگر شرط نکنن قبلش پول سپرده داشته باشیم قم #بانک_رفاه دنبال دو میلیون وام بودم. ضامن را هم قبل عید بردم. گفتند بعد از عید واریز می کنیم. بعد از عید گفتن هنوز اعتبار مشخص نشده کشش دادن و بعد گفتن اون وام مال سال قبل بوده تازه می فهمم چرا آیت الله جوادی گفتن برخی #دیوث_اقتصادی و برخی دیوث سیاسی هستند غیرت = غیرزدایی از مال، وطن، ناموس دیوث یعنی بی غیرت 😂😁💘💞

یکی از خدمات خدمتگذار خدوم و زحمت کش مردم ♦️ویلای محقر #طبری حالا تصور کنید شرایط جانبازی که در اتاقی سه در چهار و بدون پنجره سالها روی تخت خوابیده و پاهاش به خاطر عفونت قطع شده است و سالیان متمادی زن و فرزندانش درگیر مراقبت و رسیدگی به نظافت و بهداشتش هستند #دیوثان_اقتصادی 🌸رئیسی ممنون🌸 🌸

❌تعامل با فقرا روزی پسری از خانواده نسبتا مرفه، متوجه شد مادرش از همسایه فقیر خود نمک خواست متعجب به مادرش گفت که دیروز کیسه ای بزرگ نمک برایت خریدم، برای چه از همسایه نمک طلب می کنی؟ مادر گفت: پسرم، همسایه فقیر ما، همیشه از ما چیزهایی طلب میکند، دوست داشتم از آنها چیز ساده ای بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد، درحالی که هیچ نیازی به آن ندارم، ولی دوست داشتم وانمود کنم که من نیز به آنها محتاجم، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد، و شرمنده نشوند... 🕯شهادت پيشواي صادقان و پرهيزكاران تسليت باد🕯

🔔 گزارشی از چگونگی پذیرش طلاب دانشجو در قم ◻️ پذیرش طلاب دانشجو همه ساله توسط مرکز مدیریت حوزه علمیه انجام می‌شد و امسال به مدرسه علمیه #معصومیه واگذار شده است؛ لذا امسال مدرسه معصومیه مأموریت مصاحبه و سنجش طلاب دانشگاهی را برعهده دارد و داوطلبان دانشگاهی، باید جهت پذیرش به پایگاه masoumieh.ir مستقر در مدرسه مراجعه کنند. ◻️ ثبت‌نام با توجه به شرایط بهداشتی امسال، تا چهارم مرداد ماه تمدید شده است. ◻️ بعضی از داوطلبان هستند که مشکلات مربوط به صدور مدرک و دفاعیه پایان‌نامه را دارند، با مرکز مدیریت و #کمیسیون‌_پذیرش مکاتبه می‌کنند و درخواست آنان در کمیسیون پذیرش بررسی می‌شود. مصاحبه با افراد معرفی شده از کمیسیون ممکن است بعد از اتمام دوره رسمی مصاحبه ها، انجام می شود و مادامی که دوره میثاق شروع نشده این امر ادامه دارد... hawzahnews.com/news/905494

سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل بیرون نمی‌توان کرد حتی به روزگاران

مناظره دکتر رفیعی و حاج آقا #آقامیری (1) ♦️شیوه نقد و مناظره علمی ♦️خلود در جهنم / شفاعت / رجا/ خوف /.. ♦️تمثیل ترک اعتیاد ♦️اتفاقی میمون و مبارک بدون توهین ♦️استقبال باورنکردنی مردم ♦️دعوت به مناظره از سوی دکتر رفیعی بوده ♦️تواضع و احترام دکتر رفیعی در مناظره آقامیری را ضربه فنی کرد. 🕌زمان: روز شهادت امام صادق( ع) استاد مناظره 🌸☝️

مناظره دکتر رفیعی و حاج آقا #آقامیری (2) ♦️شیوه نقد و مناظره علمی ♦️خلود در جهنم / شفاعت / رجا/ خوف /.. ♦️تمثیل ترک اعتیاد ♦️اتفاقی میمون و مبارک بدون توهین ♦️استقبال باورنکردنی مردم ♦️دعوت به مناظره از سوی دکتر رفیعی بوده زمان: روز شهادت امام صادق( ع) استاد مناظره 🌸☝️ 🌸👇👇👇👇 https://www.aparat.com/v/YZP75?playlist=367474

#شکر_داشته_ها ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﺳﻦ ٧٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ بینایی خود را از دست داد. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﺩارو، ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻋﻤﻞ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﺩﺍﺩ و ﻣﺮﺩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩ ... ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺧﺺ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ بیمارستان ، برگ تسویه حساب ﺭﺍ به پیرمرد ﺩﺍﺩن تا هزینه ی جراحی را بپردازد . پیرﻣﺮﺩ همینکه برگه را گرفت ؛ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔتن ﻣﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺨﻔﯿﻒ ﺑﺪﻫﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻔتن ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺭﺍ ﻗﺴﻄﯽ بگیریم ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﺷﺪﯾﺪﺗﺮ ﺷﺪ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪنﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ تو را ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ نمیتوانی هزینه را ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯼ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺑﻠﮑﻪ ﺍﯾﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ٧٠ ﺳﺎﻝ به من ﻧﻌﻤﺖ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ برگه تسویه حسابی ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩ . ﭼﻘﺪﺭ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ به ﻣﺎ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ داده ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﺪ جز اینکه با او باشیم ... ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺎ ﻗﺪﺭ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺷﮑﺮﺵ ﺭﺍ به جا نمی آوریم ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺭﺍ از دست بدهیم ... #روان_شناسی_مثبت_نگر 🌸🕌☝️

#ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ؛ منوط به ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﮑﻦ! و #ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ؛ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﻮجیه ﻧﮑﻦ! ﻣﺸﮏ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ، ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ ، ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕـﺮﻡ ﺑﺎ ﮐﯽ ﺍﻡ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮐﯽ ﺍﻡ... ﻭ ﺍﯾﻦ يعنى رسيدن به آرامشى بى انتها.. 🌸👌

سکانس #عربی_حرف زدن خنجری و زهره #سریال سالهای دور از خانه قسمت پنجم https://eitaa.com/shokhi_talabegi 😁😉😜

کانال شوخ طبعی ها و حکایات طلبگی https://eitaa.com/shokhi_talabegi فهرست مطالب کتاب و مقدمه👇👇👇👇👇 https://b2n.ir/create.php 😜 😁😉

کانال شوخ طبعی ها و حکایات طلبگی https://eitaa.com/shokhi_talabegi 😁😉😜

روش نقد (نقدی بر #ختنه_کردن_خرس) کتاب شوخ طبعی ها حاصل فیش برداری سالیان سال بود و بعد هم بیش از هزار ساعت وقت برایش گذاشتم و نوشتم. بعد از چاپ برای فروش یک نسخه را به بخش فرهنگی موسسه ای دادم. گفتند کتاب را ارزیابی می کنیم و بعد جواب می دهیم. یکی دو هفته گذشت تماس گرفتم با توپ پر گفت: این چه کتابی است. شما در صفحه فلان زیر عنوان « #ختنه_کردن_خرس» مطالبی نوشته اید که وهن به اسلام است و ابزار رسانه های ضد انقلاب. گفتم: بزرگوار با دقت همان مطلب را بخوانید، اولا نقد عملکرد بد یک #مسلمان_ناشی چه ربطی به اسلام دارد؟! ثانیا لااقل بگویید این 230 صفحه این نکته مثبت را هم دارد. شما جامعه شناس هستید روش نقدتان ایراد دارد. از من که گذشت در آینده دقت بفرمایید. اما مطلب مبلغان مسیحی و عرفان های نوظهور خیلی حساب شده کار می کنند. اگر در تبلیغ دقت نکنیم و از روان شناسی کمک نگیریم داستان زیر اتفاق می افتد: یک روز یک #کشیش مسیحی‌، #راهب بودایی، و #مسلمان_ناشی تصمیم می گیرندببینند فعالیت تبلیغی کدم بهتر است. به همین منظور، تصمیم می گیرند که هر کدام به یک جنگل بروند، "خرسی" پیدا کنند و سعی‌ کنند آن را دین خودشان دعوت کنند..بعد از مدتی‌، دور هم جمع میشوند و از تجربه شان صحبت می کنند. اول از همه کشیش شروع به صحبت کرد :"وقتی‌ خرس رو دیدم، براش چند آیه از کتاب مقدس درباره قدرت صلح، کمک و مهربانی به دیگران خواندم و به او آب مقدس پاشیدم. خرس آن قدر شیفته و مبهوت شد که قراره هفتهٔ دیگه غسل تعمید و اولین مراسم تشرفش برگزار بشه". راهب گفت: "من خرسی رو کنار یک جوی آب توی جنگل دیدم.براش مقداری از کلمات آسمانی بودای بزرگ موعظه کردم. براش از قدرت ریاضت،تمرکز و قانون کارما صحبت کردم. خرس آنقدر علاقه مند شده بود که به من اجازه داد براش یک اسم مذهبی‌-بودایی انتخاب کنم ". پس از آن، هر دو به مسلمان ناشی نگاه کردند. از سر تا پا توی گچ و باند بود. با آه و ناله گفت:"... الان که فکر می‌کنم، میبینم که شاید نباید کارم رو با"ختنه کردن" شروع می‌کردم. 😉😂😁😜 ♦️ناگفته نماند که کتاب را قبل از ویراستاری به اساتید متعددی دادم بی رحمانه نقد کنند و از دکتر ارزانی مسؤول ارشاد اصفهان خواستم قبل از مجوز گرفتن خودشان هم با عنایت و نقادی ببینید . ✍️م ح قدیری، شوخ طبعی های طلبگی، ص228 نسخه دیجیتال و رایگان سایت کتابخانه قائمیه اصفهان 🌷دانلود و مطالعه ( در انواع و اقسام فورمت ها: جاوا، پی دی اف، اندروید و..) 👇👇👇 https://b2n.ir/w28029 🌸✍️ 🌸🌸

توصیف آیت الله مشکینی از امام خمینی و گله امام خمینی از ایشان هر دو از اساتید وارسته اخلاق هستند و بین مردم و علما جایگاه معنوی و قلبی دارند. 🌸