eitaa logo
شوخ طبعي‌ها و حكايات طلبگي
322 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
70 فایل
عضو انجمن معتادان گمنام (هههخخ) فی الواقع خداوند اِندلطافت اِند بخشش اند بی‌خیال شدن اند چشم‌پوشی و اِند رفاقت است
مشاهده در ایتا
دانلود
الان این حکایت به مناسبتی تو ذهنم جرقه زد نتونستم نگم حیفس(به قول اصفهانی های شیرین زبون) در کلاس مکالمه عربی به شکل فوق برنامه و خود جوش شرکت می کردیم. طلبه ای بود که استاد ما بود و پیر پسر شده بود. اهل فضل، کمال و خوش تیپ بود و به زبان عربی محاوره ای تسلط خوبی داشت. به دوستم گفتم رفتی تو نخ استاد یا نه ؟ گفت: که چی؟ گفتم ناقلا سفت و سخت دنبال انتخاب همسره. دوستم گفت: یعنی چه؟ چطور؟ گفتم خوب دقت کن او وقتی می خواهد درس قبل را مرور کند از چندتا بچه های تبریزی سئوال های ریزتری می پرسه ظاهراً شنیده دختران کد بانو هستند. کلاس که شروع شد، رفتم تو کار استاد! استاد: سلام علیکم، قبل الشروع لنراجع الدروس الماضیه ( قبل از شروع درس دیروز را مرور کنیم) استاد نگاهی به یکی از افراد کلاس کرد و تو دلش گفت خودشه امروز وقت شکاره _ الاخ.....انت. اجب لی، من أین انت؟ (برادر....تو به من جواب بده. اهل کجایی؟) _ کم لک اخ؟ (برادر داری؟) _ و کم لک اخت؟ (چندتا خواهر داری؟) _ هل اختکم الکبیره متزوجه ام لا؟ قل بسرعه ( بدون مکث بگو آیا خواهر بزرگت کرده یانه؟) _ هل لها مدارج فی العلم ام لا ؟ قل بسرعه (زود جواب بده وقت نداریم خواهرت تحصیل کرده است یانه؟) سئوالات جزیی سبب من و دوستم شد به گونه ای که استاد نتوانست ادامه دهد و من که نتوانستم خودم را کنترل کنم با سرعت از کلاس دویدم بیرون. 😜😜😁😁😂😂😉 ✍️منبع: شوخ طبعي هاي طلبگي، نشر جمال