١٠ 🇵🇸
#غزه_نوشت
#دردهای_واقعی
جمعه ١٠ آذر ١۴٠٢
▫️ناباوری
حزباللهی اکنون دلگرفته است.
چیزی آن را خشنود نمیکند.
چیزی او را دلگرم نمیکند.
شاید نگوید(که حتی به زبان هم میآورد) ولی در دل او این است که :
"ای بابا! این هم شکست میخورد.
دشمنان ما خیلی پیچیده و چیرهدست عمل میکنند.
همهاش دارند آنها پیش میافتند.
ما واقعاً کارهایمان بهدردنخور است.
ما ... "
چرا؟
آیا واقعاً کارهای ما به درد نخور است؟
پس چرا دارد کارمان پیش می رود؟
به نظر می رسد یک مشکل روحی یا یک مشکل فکری برای ما پیش آمده است.
حتماً همین است.
البته ما هم در رویه هایمان باید تغییراتی بدهیم(اشکالاتی داریم که در جای خود باید دربارۀ آنها هم سخن بگوییم)، ولی حتماً جبهۀ انقلاب دچار یک انفعال و خودناباوری است. بدی ماجرا این است که این را تا سطح «انقلاب اسلامی» بالا می کشد و از خود یأس و کرختی و بیرمقی نشان میدهد.
اولاً ما نیازمند بازگرداندن روحیۀ «شکرگزاری» به بافت عاطفی و اخلاقی خویش هستیم. ما نکتههای مثبت را نهایت این است که میدانیم نه مینوشیم. و واقعاً و از صمیم دل رو به خدا نمیکنیم که از او با جوشش دل تشکر کنیم.
در ثانی، ما نیازمند سپردن کارها به خدا هستیم. فطرت انسان علامه است. لذا دل ما بهتر از ما میداند که ما قابل اعتماد نیستیم. فرزندان امام خمینی در هر سطح و ردهای که بودند اول و وسط و آخر کار، همه را به خدا می سپردند و به همین جهت شاد و خرسند بودند و طمأنینه و اطمینانشان بسیار زیاد بود.
ما به راحتی این خصلت توحیدی را کنار زدهایم و از دلمردگی داریم میمیریم ولی دست بردار نیستیم.
پس اینجا هم یک درمان مهم، ایمان به خدا و توکل بر او است.
اینها را در نماز و قرآن و مسجد و مجالس اهل بیت و دعاهای پدران و مادران خود و پدران و مادران شهدا و صلۀ رحم و سر زدن به اهل قبور و دعای یتیمان و ... می توان به دست آورد. نگاهی به زندگی خود بیاندازیم. نکند اینها را کم کردهایم.
سبک زندگی ما باید ایمانزا باشد.
وقتی دل مرده به داستان غزه نگاه میکند، همواره آمادۀ بیان یک جمله است :
"ای بابا! ..."
✍️ محمدرضا فلاح
✓