eitaa logo
|⛅️ شمـالِ‌ایتـا 🥀🌱'🌧🌱|
679 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
6 فایل
صمیمۍ، باصداقت، ساده هستم✨ جماعت ! من شمالےزادھ هستم🌸! ‌ ‌‌گوشۍ دستمہ! الو؟📞.. - https://abzarek.ir/service-p/msg/970539 ‌ ‌حیف نیست از بوۍ بارون بگذرۍ؟🌧(: بمون هم‌وطن❤!
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊☘💐🦋❤️🦋💐☘🕊 ❤️ دلم میخواهد یک روز صبح، که چشم  باز کردم از لا به لای  ندبه ها بیرون آمده باشی کنارمان باشی، عطر آرامشت را به جهان بپاشی پایان تمام انتظار ها و نگاههایی که به  تو دوخته شد.. و قاصدکهایی که پای  بوس  قامتت شده اند. بیا؛ تا تمام دلتنگی هایمان حل شود در حضورت. و با نگاهت تمام بغض هایی که در دل ریشه دوانیده را بخشکانی. ای امیر دلها بیا و دلمان را، احساسمان را زیر و رو کن. جز  نور وجودت، همه  را بیرون بریز. 🌼 مهدی جان؛ طلوع کن، و همه ی هق هق هایمان را حسرت هایمان را نبودن های شما نداشتن های شما را به خاطرات  دیروزمان  بسپار... امید که  فردایمان روشن به نور مهدویت شود..🤲🦋💐
اگه بعد از هر لبخندی خداروشکر نمی‌کنیم، حق هم نداریم بعد از هر اَشکی گله‌مند باشیم :)
چندبار به آقامحمد گفتم ؛ برای خودمون کفن بخریم و ببریم حرم امام حسین برای طواف . ولی ایشون هی طفره میرفت! بعد چند بار که اصرار کردم ناراحت شد و گفت: دوتاکفن میخوای ببری پیش بی کفن!💔 [-شهید مدافع حرم محمد بلباسی]
🍃🍃🌸 خرمالو های نارنجی ؛🧡🍂! 🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃
|⛅️ شمـالِ‌ایتـا 🥀🌱'🌧🌱|
🍃🍃🌸 خرمالو های نارنجی ؛🧡🍂! 🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃
وای خدا من عاشق خرمالو‌ام😍😍😍😍 مگه میوه از این خوشمزه‌تر هم داریم؟
بعدازظهرتون بخیر اهالی شمال ایتا😎
Mehdi Rasooli - Ye Kami Harf Bezan (320).mp3
9.23M
🎧 نماهنگ_فاطمیه 🥀🍀🥀 🎼 یکمی حرف بزن 🎤 # مهدی_رسولی 🥀 فاطمیه ماه خون ماه غم است فاطمیه یک محرم ماتم است 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*┅═✧❁﷽❁✧═┅* 🌱سلام، به همراه تعدادی از دوستان، به صورت خانوادگی به فضای سبزی در خارج از شهر رفته بودیم، 🌳 فرشها را که پهن کردیم، آقایون روی یکی از فرشها نشستند و طبق معمول، مشغول کارشناسی مسائل اقتصادی و سیاسی کشور شدند و ما خانمها هم روی یکی دیگر از فرشها دور هم نشستیم و همانطور که مشغول درست کردن سالاد بودیم و مقدمات ناهار را آماده می کردیم، از در و دیوار و هر چیزی که به ذهنمان می رسید، ایده و نظر می دادیم. در همین موقع با صدای بلندِ آهنگی، از جا پریدیم، به اطرافمان نگاهی انداختیم تا اینکه منبع صدا را پیدا کردیم، آن آهنگ متعلق به سیستمِ صوتیِ بی‌نقصِ یک ماشینی بود که دورتر از ما کنار درختی متوقف شد و از داخل آن تعدادی از پسرهای جوانِ پر شر و شوری، پیاده شدند و در حال خندیدن و شوخی کردن، وسایلشان را از صندوق عقبِ ماشین بیرون می آوردند. زمزمه های خانمها هم شروع شد که بهتر است از اینجا برویم، همسر من از جایش بلند شد و به سمت آن ماشین رفت، یکی از خانمها بلافاصله به من گفت : « چرا نشستی؟ سریع برو جلوی شوهرت رو بگیر» گفتم:« برای دعوا که نمی رود فقط به آنها تذکر می دهد» یکی دیگر از خانمها هم با نگرانی گفت : « برای آنها که تذکر و دعوا فرقی نمی‌کند، ممکنه چاقویی یا قمه‌ای داشته باشند، خیلی خطرناکه» با تعجب گفتم : « چرا این اتفاق ساده رو جنایی می‌کنید؟ امر به معروف واجبه و من در این مواقع بجای اینکه جلوی شوهرم رو بگیرم، مشوقِ او هم هستم» نگاه بقیه هم نشان می داد که اُمیدی به نتیجه‌ی کار همسرم ندارند و حتی با نگرانی منتظر اتفاق ناخوشایندی هستند، اما مدت کمی بعد، صدای موزیک قطع شد و همه با چشمهای گشاد شده از تعجب، به آن صحنه‌ی دور از انتظار که دست دادن و خداحافظی همسرم با آن جوانان بود، خیره شده بودند و او با همان آرامشی که رفته بود، گام برمی داشت و به ما نزدیک می شد. وقتی روی فرش کنار آقایون نشست، یکی از آنها که زودتر از بقیه از شوک درآمده بود، پرسید : « به آنها چه گفتی که اینقدر زود قانع شدند و آهنگ را قطع کردند؟» با لبخندی که لبهایش را زینت داده بود و مرواریدهای سفید دندانش را به نمایش می گذاشت، گفت : « آهنگ رو که قطع نکردند فقط صدایش را پایین آوردند تا ما اذیت نشویم» یکی دیگر از آنها پرسید : « خب همین هم دور از انتظار ما بود چگونه حاضر شدند که صدای موزیک را کم کنند؟» همسرم جواب داد : « فقط گفتم که برای رفع خستگی یک هفته کار کردن و کسب آرامش و شارژ مجدد بدن، به اینجا آمده ایم، اما این صدای بلند سیستم صوتی شما، مانع است، الان حتی اگر شما مداحی را هم با صدای بلند می گذاشتید، مزاحم آسایش ما بود، لطفا مراعات حال ما را هم بکنید. 🌿با شنیدن این حرف، همه سکوت کردند شاید با خودشان فکر می‌کردند که چرا اینقدر در ذهنشان، این واجب فراموش شده را، سخت تصور می کنند در حالی که اگه بلد باشیم چطور امر به معروف کنیم در بیشتر مواقع به آسانیِ آب خوردن است.
هدایت شده از شُمالےها
یکی از اهالی مهربان شمال ایتا😎💬 سلااااام ظهر جمعتون بخیر.. دیگه ادامه رمان ملجاء رو نمیذارین؟؟ 🍃🌸🍃 و من سلام مهربان، عاقبتمون بخیر ان‌شاء‌الله بله اتفاقا برنامه داریم که ادامه‌ی رمانو بذاریم فقط نویسنده جان، باید دست بجنبونه (کمی درساش سنگین شده)