✅ حکایت عاشقی داستان های کوتاه از شهدای ارتش. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 ♦️مادر شهید #عبدالعلی_امینی‌پور در روایت از فرزندش بیان می‌کند: «در مورد جنگ رفتن شهید در سال 1359 در زمان شروع حمله عراق به ایران او گفت که به مأموریت خواهد رفت. من به او گفتم: "مواظب خودت باش و زیاد درگیر نشو!" او گفت: "من می‌روم تا از ناموس خود و دیگران دفاع کنم و رفت." 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 برگشت شهيد از آمريكا ✍برادر شهید می‌گوید:  🔺سال 1357، سال‎هاي نخست انقلاب بود که برادرم دو سالي بود كه در آمريكا بود، انقلاب كه شد به ايران آمد. از او پرسيدم: تو بايد هشت سال در آمريكا بماني، چرا زود آمدي؟! 🔺گفت: در آمريكا كه بوديم شنيديم كه در ايران انقلاب شده است، تصميم گرفتيم به ايران برگرديم. در آمريكا به ما پيشنهاد شد كه آنجا بمانيم ولي من تصميم داشتم به ايران بياييم و به وطن خود خدمت كنم و اين بود كه به ايران آمدم. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🔺دلرحمی شهید ✍روزي براي ساخت يك اتاق آجرها را برداشتيم كه يك موش و تعداد هفده يا هجده عدد بچه موش از لاي آجرها درآمد. 🔺پدرم مي‌خواست موش‌ها را از بين ببرد كه برادرم نگذاشت و يك حلب روغن آورد و موش و بچه‌هايش را در آن ريخت و به بيابان برد و رها كرد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🔷اولین و تنها کانال معرفی #شهدای_ارتش_جمهوری_اسلامی_ایران ‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┅┅ 🚩کانال شهدایی #شور_شیدایی ✅ https://eitaa.com/joinchat/1741095207C27c8db9def