eitaa logo
فروشگاه صریر
90 دنبال‌کننده
157 عکس
1 ویدیو
0 فایل
عرضه کننده انواع کتب دفاع مقدس آدرس : تهران - خیابان انقلاب - بین دوازده فروردین و فخر رازی پلاک ۱۲۶۶ تلفن : ۶۶۹۵۴۱۰۸ ارتباط با ما‌ @defaae_moghaddas 🌐خرید اینترنتی sarirpub.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فروشگاه صریر
🔺️ پاییز آمد خاطرات فخرالسادات موسوی همسر سردار شهید احمد یوسفی ✍ نوشته‌ی گلستان جعفریان 📚 انتشار
را همیشه معرفی کرده‌اند و هروقت حرف از زندگی آن‌ها می‌شود توقع می‌رود یک موجود خیالی، دست‌نیافتنی و از آسمان‌آمده معرفی شود که انگار هیچ‌وقت زندگی عادی و روزمره نداشته است، برای همین تصور جامعه از یک شخص عاری از هر گناه و اشتباه است، درحالی‌که چنین نیست و شهدا هم مثل سایر آدم‌های شهر داشته و در کاملاً معمولی به سر می‌بردند، شاید خیلی‌هایشان حتی اهل یا نبودند و در همین کوچه‌ و زندگی می‌کردند، آرزوهایی داشته‌و اشخاصی بریده از دنیا و مادیات نبوده‌اند. در کتاب به زندگی خصوصی خانم موسوی و ، آشنایی و آن‌ها پرداخته می‌شود، اتفاقی که در کتاب‌های مشابه کمتر رخ می‌دهد. 🔸️بریده‌ای از کتاب پاییز آمد سی و پنج سال میگذرد؛ اما هنوز که می‌آید نمیدانم از آتش مهری که بر جانم انداخته غمگین باشم یا مسرور. به برگهای زیبا و رنگارنگ می‌نگرم؛ با من سخن میگویند: زیبایی مرگ ما از زیبایی زندگی ماست… آری… پاییز برای من بغضی تمام نشدنی دارد. تب و لرزی است که حس آشنایش گرمابخش وجود من است. هنوز و همیشه نگاهم شور دیدنش را می‌ریزد و مرا بر سر دوست داشتنی‌ترین دوراهی ماندن و رفتن رها میکند. اصلا پاییز هار من است، وقتی شکوفه میزند زخم‌های دلم در خزان فصل‌ها… او به من آموخت هر آمدنی رفتنی دارد؛ اما زیبا رفتن کار پاییز است. @shop_sarir
فروشگاه صریر
🔺️جا مانده در سهیل ✍ نوشته‌ی کبری خدابخش دهقی 📚 انتشارات حماسه یاران 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sa
، قصه‌ی صبر است. قصه‌ی و قصه‌ی . در این کتاب زنی را می بینید که پا په پای دل شریکش از به می رسد. بار زندگی را در غربت و تنهایی به دوش می کشد. فرزندانش را می پرواند و با نبودن های همسرش می سازد تا او یار و یاور جبهه های جنگ باشد و همراه و مراد ها. 🔹️گزیده ای از کتاب منتظر بهانه بودم تا مدام روزهایی که با او گذراندم را پیش خودم مرور کنم.هر گوشه ای از خانه که نگاه می کردم، خاطره ای از او در ذهنم مرور می‌شد. بدترین اجبار عالم را باید تحمل می کردم. ناراحت بودم؛ به اندازه فاصله این دنیا تا آن دنیا؛ فاصله ای که هیچ کس تا به حال نتوانسته اندازه اش را بگیرد. @shop_sarir
فروشگاه صریر
🔺️ جلال آباد ✍️نوشته‌ی فاطمه ولی نژاد 📚انتشارات صریر 🌐خرید اینترنتی 👇 https://sarirpub.ir/product
روایت از هشت سال زندگی عاشقانه با جهادگر و شهید مدافع حرم، ؛ شهیدی که از نوجوانی، قدم در مسیر جهاد گذاشت و پس از سال‌ها تلاش در خدمت به مناطق محروم در ایران و دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام در و و تحمل چهل روز ، به تمنای تمام عمرش، شهادت رسید. این داستان که پس از درخواست همسر شهید و به دستور اسلامی نوشته شده، عاشقانه‌ای از خاطرات شهید محمدجلال ملک‌محمدی و به روایت همسر شهید خانم ­_زاده است که در کشاکش داستانی لبریز از و احساس روایت شده است. 🔹️در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: برای رفتن به پای دلم افتاده و من برای ماندنش با زمین‌وزمان می‌جنگیدم. نگاهش دنبال گمشده‌ای دور صورتم می‌چرخید و از لحنش حسرت می‌چکید: «میشه دیگه نگی راضی نیستی؟» انگار حرفی روی سینه‌اش سنگینی می‌کرد که دلش آتش گرفت و خاکستر نفس‌های سوخته اش گوشم را پُر کرد: «می‌بینی چند ساله این سفرة روضه پهن شده؟ هر کی اومد روزی اش رو از این سفره گرفت و رفت... من داره سرم بی­ کلاه می­مونه. اگه الان از این سفره روزی نبرم دیگه هیچ‌وقت نمی­تونم؛ پس بذار برم!» مگر می­شد این حرف­ ها را از زبان عزیزترینم بشنوم و تا مغز استخوانم آتش نگیرد؟ @shop_sarir