طنین شکست در اسرائیل
هر روز بلند تر می شود
🔹هر چه جلوتر می رویم، صدای اعتراف و اعتراض به شکست در محافل سیاسی اسرائیل بلند تر می شود و نتانیاهو، بیشتر به گوشه رینگ رانده می شود.
🔹صهیونیست ها ضمنا نگرانند، طوفان الاقصی با همه بزرگی و کوبندگی اش، فقط پیش در آمد عملیات بزرگ تر و گسترده تری باشد که اضلاع جبهه مقاومت سالهاست برایش آماده شده و تدارک کرده اند.
🔹آنها می گویند اگر معادله قدرت در مقابل غزه تحت محاصره تا این حد معکوس شده، پس در مقابل برادران بزرگ تر مقاومت، چه کاری از دست شان بر می آید؟!
🔻ایهود اولمرت نخست وزیر اسبق: ممکن است عملیات بسیار بزرگ حماس، عواقب گسترده ای بسیار فراتر از منطقه غزه داشته باشد. کاملاً روشن است که شکست خوردیم. آن هم به دردناکترین و تلخترین شکل ممکن. ادعای ادعای نتانیاهو درباره نابودی حماس و تشکیل خاورمیانه جدید، ناشی از استیصال است؛ نتانیاهو تمام شده و تا رفتنش، فرصت خیلی کوتاهی مانده است.
🔻اسموتریچ وزیر دارایی کابینه نتانیاهو: باید با سری خمیده اعتراف کنیم که شکست خوریم. در اجرای قرارداد نوشته شده با خون و اکنون امضا شده با خون شکست خوردیم.
🔻ایهود باراک نخست وزیر سابق: عملیات طوفان الاقصی، شدیدترین ضربهای است که اسرائیل از زمان تأسیس متحمل میشود. نتانیاهو مسئول بزرگترین شکست تاریخ اسرائیل است و به کابینه توصیه می کنم که در اجرای عملیات زمینی علیه غزه شتابزده عمل نکند.
🔻منوشه امیر سردبیر رادیو اسرائیل: ایران نیروهای مقاومت را در عمق خاورمیانه به گونهای چیده که بتواند اسرائیل را به محاصره دربیاورد. اسرائیل نمیتواند در جبهههای مختلف بجنگد؛ جنگ مزمن، بزرگترین خطر است؛ به همین دلیل حمله زمینی به غزه را عقب انداخته است.
🔻بلومبرگ: ایالات متحده از قطر خواست به حزب الله بگوید که جبهه دومی برای جنگ باز نکند.
🔻هاآرتص: لحظه ای که تصویر سید حسن نصرالله را روی صفحه تلویزیون مشاهده کنیم، آغاز روز قیامت است.
🔻ژنرال بازنشسته آمریکایی: ورود حزب الله به جنگ یعنی بیش از ۱۳۰ هزار فروند موشک که برای به آتش کشیدن شهرهای بزرگ اسرائیل کافی است. دلم می خواهد واقعیت را بگویم، من امیدوارم که بی چون و چرا به طور خصوصی با ایرانیان صحبت کنیم.
@siasikosarieh
🇮🇷
💢گزارش نشریه هیل از جنگ غزه و «هوا»شدن معماری آمریکا در منطقه
🔺نشریه هیل گزارش کرد، دولتهای آمریکا در سه سال گذشته در فکر معماری امنیتی جدیدی برای منطقه بودهاند که در آن رژیم صهیونیستی و کشورهای عرب منطقه، ایران را یک تهدید مشترک ببینند، اما عملیات اخیر حماس نتیجه را کاملا معکوس کرد.
🔺️ نشریه آمریکایی هیل درباره شکست سیاست خارجه واشنگتن در حوزه غرب آسیا و منطقه نوشت، با آغاز عملیات حماس علیه اسرائیل در روز شنبه هفته گذشته، این آرزوی آمریکا نقش بر آب شد و [این مسئله] تا دهههای آینده معماری امنیتی خاورمیانه را شکل خواهد داد.
🔺️ حمله حماس به تنهایی تا حدی بر این تلاش آمریکا تأثیر داشت، اما واکنش کشورهای منطقه هم احتمال تحقق خواست واشنگتن را بیش از پیش کاهش داد.
🔺️ آمریکا تلاش فراوانی برای عادیسازی روابط میان کشوری مانند عربستان با اسرائیل انجام داده بود، اما واکنش عربستان و قطر به طوفان الاقصی نشان داد که تا چه حد میان ریاض و تلآویو اختلاف وجود دارد.
@siasikosarieh
صبح تا شب بمب بریزی بعد از پنجره سر بیارن بیرون این حرکت رو بزنن خیلیه ...
یعنی دشمن شکسته و مقاومت سربلنده
انشالله پیروزی نزدیکه✌️
@siasikosarieh
14.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙حاج حسین یکتا
کمربندها را محکم ببندید
خبری در راه است...
✍️تعجیل کن
بخاطر صدها هزار چشم
ای پاسخ گرامیامن یجیب ها...
خدایا فرج آقامون رو زودتر برسان 🤲
#طوفان_الاقصی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@siasikosarieh
🌷قسمت یازدهم🌷
#اسمتومصطفاست
دویدم داخل اتاق . نفهمیدم آن ها چه گفتند،چه شنیدند و کی رفتند.
حتی برای شام بیرون نیامدم
بعدها از زبان خودت شنیدم که گفتی: (از مامانم پرسیدم: چطور بود؟گفت: والا خودش رو که خوب ندیدیم چون رو گرفته بود، اما خب مادرش رو دیدم. از قدیمم گفتن مادر رو ببین،دختر رو بگیر.)
۲۹ فروردین بود که با پدر و مادرت آمدید. این ده پانزده روز کارم شده بود گریه. نمی توانستم تصمیم بگیرم.
بعضی چیزهایی که درباره ات شنیده بودم نگرانم می کرد:
سربازی نرفته بودی، کار نداشتی، یک ماه هم از من کوچک تر بودی، اما مامانم گفت: (حالا بذار بیان، بعد تصمیم بگیر!)
آمدید با دسته گلی بزرگ و زیبا
رز قرمز و مریم سفید.
از داخل کوچه صدا می آمد. پسرها دسته جمعی دم گرفته بودند: ((از اون بالا میاد یه دسته حوری/ همشون کاکل به سر، گوگوری مگوری.))
صورتم گر گرفته بود. آن ها داشتند برای معلمشان سنگ تمام می گذاشتند و من خیس عرق شده بودم. در آشپزخانه بودم.
سینی را برداشتم و فنجان ها را پر از چای کردم و سجاد را صدا زدم:((داداش بیا ببر.))
سجاد به دست های لرزانم نگاه کرد:((آبجی خاطرت جمع، می شناسمش، پسر خوبیه!))
از داخل اتاق صدای مادرم آمد:((سمیه خانم تشریف بیارین.))
آمدم داخل اتاق . پدرم با پدرت گرم صحبت بود .
سلام کردم و نشستم بی آنکه نگاهت کنم . حرف ها را نمی شنیدم.
فقط یک لحظه نگاهم به تو افتاد.
کت و شلوار مشکی با پیراهن سفید پوشیده بودی.
نمی دانم بعد از چه مدت بزرگترها گفتند بروید در اتاقی دیگر و باهم صحبت کنید.
بلند که شدم ، پاهایم سنگین شده بود و روی زمین کشیده می شد. به اتاقم رفتم و کنج دیوار نشستم.
طوری صورتم را رو به دیوار چرخانده بودم که نتوانی نگاهت را به صورتم بدوزی . آن روز نمی دانستم که تو هم اهل نگاه به صورت نامحرم نیستی. تو گوشه ای نشسته و ساکت بودی و فقط گوشه ای از کت و شلوار سیاه و پیراهن سفیدت را می دیدم. طوری چادر را دور خودم پیچیده بودم که احساس می کردم شاخه و برگ داده و شکوفه های صورتی تمام تنم را پوشانده اند.
احساس خفگی می کردم.صدایت را شنیدم: ((گفته بودین حوزه درس می خونین؟))
_بله!
_چطوره، راضی هستین؟
_حوزه جدید بهتر از حوزه قدیمه. اونا ادبیات نمی خونن و عربی محض می خونن، ولی ما ادبیات می خونیم و این سطح حوزه رو بالا می بره.
یک نفس یک جمله بلند را گفته بودم. یعنی نیاز بود این طور یک نفس حرف بزنم؟! درحالی که پدرم و پدرت آن بیرون نشسته بودند.شرم آور نبود که ما اینجا کنار هم بنشینیم و حرف بزنیم؟
واقعا راجع به من چه فکر می کردند؟از جا بلند شدم: ((من باید برم.))
_کجا؟
از جا بلند شدی: ((اجازه بدین! ببینین من فقط دنبال همسر نمی گردم، اگه می خواستم دنبال همسر بگردم اینجا نبودم. من علاوه بر همسر همسنگر میخوام.))
تو هم جمله ای بلند گفته بودی، ولی من دیگر از اتاق بیرون آمده بودم. رفتم و نشستم پیش مادرم. تو هم رفتی نشستی پیش پدرت.
از پسِ چادر به مامان گفتم: ((بگو که من یه ماه بزرگترم.))
مادرت شنید:((اون بار هم گفتم مسئه مهمی نیست، مهم تفاهمه.))
مامان گفت:((سمیه جان خیلی دوست داره درسش رو بخونه.))
_خب بخونه!این را پدرت گفت.
آهسته گفتم:(( درسمم که تموم بشه، می خوام برم سرکار!))
_چه کاری؟
این تو بودی که این را پرسیدی.
بی آنکه نگاهت کنم گفتم: ((آموزش و پرورش یا سپاه.))
ادامه دارد ...✅🌹
@siasikosarieh