eitaa logo
کانال سیاسی کوثریه🇮🇷
101 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
208 فایل
《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ》 کانال تبادل اخبار انقلابی ✍ارسال مطالب برای گروه هاومخاطبین بلامانع است. لینک کانال سیاسی کوثریه 👇 @siasikosarieh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️قصّه دلبری ❤️۴۰ مدتی باهم خوش بودیم ،باهم نشستیم از مفاتیح،آداب زیارت کربلا را درآوردیم. دفعه اولم بود میرفتم کربلا.خودش قبلا رفته بود.آنجا خوردن گوشت را مراعات میکرد و نمی‌خورد.بیشتر با ماست و سالاد و برنج و این ها خودش را سیر میکرد.تبرکی ها و سنگ حرم را خریدیم.برخلاف مکه نرفتیم بازار،وقت نداشتیم و حیفمان می‌آمد برای بازار وقت بگذاریم.میگفت:(حاج منصور گفته تو کربلا خرید نکنید .اگه خواستین برین نجف).از طرفی هم میگفت:اکثر این اجناس تهران هم پیدا میشه،چرا بارمون رو سنگین کنیم؟حتی مشهد هم که میرفتیم ،تنها چیزی که دوست داشت بخریم،انگشتر و عطر سیدجواد بود.زرشک و زعفران هم می‌آمد تهران میخرید.همه همّ و غمش این بود تا جایی که بدنمان میکشد،در حرم بمانیم.زیارت نامه بخوانیم و روضه و توسل.سیری نداشت.زمانی که اشکی نداشت،راه می‌افتاد که برویم هتل.هتل هم می‌آمد که تجدید قوا کند برای دوباره رفتن به حرم. در کاروان،رفیقی پیدا کرد لنگه خودش. هم مداح بود هم پاسدار. مداحی و روضه کاروان را دونفری انجام می‌دادند، ولی اهل این نبود که با کاروان و با جمع برود.میخواست دونفری باهم باشیم. میگفت:هرکی کربلا میره ،از صحن امام رضا میره😭 قسمت شد، خادم حرم حضرت عباس ع فیش غذا به ما داد،خوشحال بودیم ،رفتیم مهمان سرای حضرت. 🌸🌸 با خواهرم رفتیم برگه جواب آزمایش را بگیریم،جوابش مثبت بود.میدانستم چقدر منتظر است.ماموریت بود.زنگ که زد بهش گفتم. ذوق کرد،میخندید.وسط صحبت قطع شد.فکر کردم آنتن رفته یا شارژ گوشی اش مشکل کرده.دوباره زنگ زد،گفت:قطع کردم برم نماز شکر بخونم.این قدر شادو شنگول شده بود که نصف حرف هایم را نشنید. انتظارش را می‌کشید در ماموریت های عراق و سوریه لباس نوزاد خریده بود و در حرم‌ تبرک کرده بود به ضریح.در زندگی مراقبم بود ،ولی در دوران بارداری بیشتر.از نه ماه،پنج ماهش نبود و همه آن دوران را خوابیده بودم.دست به سیاه و سفید نمیزدم.از بارداری قبل ترسیده بودم.خیلی لواشک و قره قوروت دوست داشتم.تا اسمش می‌آمد یا هوس میکردم،در دهنم آب جمع میشد .پدرومادرم میگفتند:نخور فشارت میافته.محمد حسین برایم میخرید،داخل اتاق صدایم میزد،بیا باهات کار دارم، لواشک و قره قوروت ها را یواشکی به من می‌داد و باخنده میگفت:زن ما رد باش،باید مثه معتادا بهش جنس برسونیم. نمی‌توانستم زیاد در هیئت ها شرکت کنم .وقتی میدید مراعات میکنم،خوشحال میشد و برایم غذای تبرکی می‌آورد. برای خواندن خیلی از دعاها و چله ها کمکم میکرد.پابه پایم می‌آمد که دوتایی بخوانیم. بعضی را خودش تنها میخواند.زیاد تربت ،به خوردم میداد،به خصوص قبل از سونوگرافی و آزمایش ها.خودش از کربلا آورده بود و میگفت,:،(اصل اصله).اسم‌بچه را ازقبل انتخاب کرده بودیم :امیرحسین،در اصل امیرحسین اسم‌بچه اولمان بود .به پیشنهاد یکی از علمای تهران،گذاشتیم امیرمحمد‌. گفته بود:اسم محمد رو بذارید روش تا به برکت این اسم،خدا نظر کند و شفا بگیره. میگفت:اگه چهارتا پسر داشته باشم، اسم هرچهارتاشون و میذارم حسین. @siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یوم الله ۲۲ بهمن مبارک باد همه می آییم و چهل و پنجمین سالگرد انقلابمان را جشن می گیریم انقلاب اسلامی تولدت مبارک به اطلاع طلاب عزیز می رساند در آستانه یوم الله ۲۲بهمن ان شاءالله وسیله ایاب و ذهاب جهت حضور در مراسم ساعت ۷/۵صبح ۲۲ بهمن،روبروی کوچه شهید خندان آماده اعزام شما به جایگاه می باشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 | شعر طنز "نماز خواندن" در محضر مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای مدظله‌العالی 🍃🌹🍃 ✅ مواظب باشیم اگه خواستیم نماز بخونیم ☝️اینطوری نماز نخونیم😅 | @siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻قطعه ای از شعری که میثم مطیعی در راهپیمایی ۲۲بهمن خواند... 🔹میثم مطیعی در راهپیمایی ۲۲بهمن تهران شعرخوانی سیاسی و اجتماعی داشت. 🇮🇷 @siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 | آقا من اصلاً نظام رو قبول ندارم!.... چرا باید در انتخابات شرکت کنم؟ 🍃🌹🍃 🎙 دکتر رحیم پور ازغدی | @siasikosarieh
⭕️ چهل و پنجمین فجر 🔹همه راهپیمایان به نیابت از رهبرشان آمده بودند... 🔹 انقلاب خمینی ، نسل به نسل جاری است تا صبح ظهور.. @siasikosarieh
اینجا ایرانه اینجا آخونداااا نمیذارن😂 شیخ شوخ @siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 حضور صدها هزار تن از هموطنان تهرانی در راهپیمایی ۲۲ بهمن 🍃🌹🍃 🔸خیابان‌های منتهی به میدان آزادی از صبح امروز حدود ۵ ساعت مملو از جمعیت بود و دوربین‌ها حضور مردم را در پاسداشت ۲۲ بهمن ثبت کردند. | @siasikosarieh
🎥حضور پر شور و میلیونی مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن و چند نکته 1⃣نکته اول:حضور میلیونی و پرشور و گسترده تهرانی‌ها در جشن پیروزی انقلابی اسلامی از میدان امام حسین ع تا میدان آزادی تحقق وعده صادق رهبر انقلاب است که فرمودند در راهپیمایی امسال حضور مردم باشکوه و پر شور خواهد بود.... 2⃣ نکته دوم:دهه فجر امسال شاهد تعطیلی و رخوت و سستی دستگاه های تبلیغی و فرهنگی و مسئول بودیم ،اما مردم پرشورتر از هر سال پای کار انقلاب و ۲۲ بهمن آمدند. این نشان می‌دهد انقلاب اسلامی در جامعه و در بین مردم ریشه عمیق دارد و مردم برای حفظ انقلاب و گرامیداشت و یاد و خاطره سالگرد انقلاب معطل فعالیت چند نهاد مختل و بی خاصیت فرهنگی و تبلیغی نمی مانند... 3⃣ نکته سوم : امسال هم مانند سال گذشته دستگاه تبلیغی دشمن بشدت روی افکار عمومی بمباران تبلیغاتی انجام داد تا مردم را از انقلاب دور کنند اما ۲۲ بهمن امسال نشان داد که باز هم دشمن شکست خورد. 4⃣ نکته چهارم: امسال علی‌رغم تورم و گرانی های کمرشکن و ناتوانی مسئولان در جلب رضایت مردم در مسئله معیشت شاهد حضور گسترده مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن هستیم . این نشان می‌دهد مردم گلایه دارند اما در هر شرایطی پای کار انقلاب خود هستند. @siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️قصّه دلبری ❤️۴۱ با کمک مادرم،داخل ماشین نشستم.راه افتاد.روضه گذاشت،روضه حضرت علی اصغر ع سه تایی تا دم در بیمارستان گریه کردیم برای شیرخواره امام حسین ع. زایمانم در بیمارستان خصوصی بود.لباس مخصوص پوشید آمد داخل اتاق. به نظرم پرسنل بیمارستان فکر میکردند الان گوشه ای می‌نشیند و لام تاکام حرف نمی‌زند.برعکس،روی پایش بند نبود، هی قربان صدقه ام میرفت.برای کادر پزشکی خیلی جالب بود که آدمی مذهبی و این قدر تقلا و جنب و جوش.با گوشی فیلم می‌گرفت. یکی از پرستارها میگفت:کاش میشد از این صحنه ها فیلم بگیری،به بقیه نشون بدی تا یاد بگیرن. قبل از اینکه بچه را بشویند،در گوشش اذان و اقامه گفت.همان جا برایش روضه خواند، وسط اتاق زایمان،جلوی دکتر و پرستارها روضه حضرت علی اصغر ع آنجایی که لالایی میخوانند،بعد هم‌ کام بچه را با تربت امام حسین ع برداشت. اصرار میکرد شب به جای همراه بماند کنارم.مدیر بخش میگفت:شما متوجه نیستین اینجا بخش زنانه؟دکتر را راضی کرده بود با مادرم بماند،اما کادر بیمارستان اجازه ندادند. تا یازده دوازده شب بالای سرم ایستاد .به زور بیرونش کردند.باز صبح سروکله اش پیدا شد. چند بار بهش گفتم؛روز هفتم مستحبه موهای سر بچه رو بتراشیم.راضی نشد.بهش گفتم:نکنه چون خودت درد بی مویی کشیدی،دلت نمیاد؟میگفت:حیفم میاد...امیرحسین سیزده روزه بود که بردیمش هیئت. تولد حضرت زینب ع بود و هوا هم خیلی سرد و هیئت شلوغ.مدام به من میگفت: بچه رو بمال به در و دیوار هیئت. خودش هم آمد بردش قسمت آقایان و مالیده بودش به درو دیوار هیئت..دوبار عقیقه کرد:یک بار یک ماه و نیم بعداز تولدش که عقیقه را ولیمه داد،یکی هم برد حرم حضرت معصومه ع. برای خواندن اذان و اقامه در گوشش ،پیش هرکس که زورمان رسید بردیمش.در یزد رفتیم پیش حاج آقا آیت اللهی و حاج آقا مهدوی نژاد.در تهران هم حاج آقا قاسمیان.حاج منصور ارضی و حاج حسین مردانی.با هم رفتیم منزل حاج آقا آیت اللهی.حرف هایی را که ردوبدل میشد،می‌شنیدم. وقتی اذان و اقامه حاج آقا تمام شد، محمد حسین گفت:دو روز دیگه میرم مأموریت، حاج آقا دعا کنین شهید بشم.هری دلم ریخت.دیدم دستشان را گذاشتند روی سینه محمد حسین و شروع کردند به دعا خواندن.بعد که دعا تمام شد،گفتند:انشاالله خدا شما رو به موقع ببره،مثل شهید صدوقی،مثل شهید دستغیب. داخل ماشین بهش گفتم؛دیدی حاج آقا هم موافق نبودن حالا شهید بشی؟ سری بالا انداخت و گفت:همه این حرفا درست،ولی حرف من اینه:لذتی که علی اکبر امام حسین برد،حبیب نبرد. روزی که می‌خواست برود مأموریت، امیرحسین ۴۷ روزش بود.دل کندن از آن برایش سخت بود.چند قدم میرفت سمت در،برمی‌گشت دوباره نگاهش میکرد و میبوسیدش.وقتی میرفت مأموریت، با عکس های امیرحسین اذیتش میکردم.لحظه به لحظه عکس تازه میفرستادم برایش،میخواستم تحریکش کنم زودتر برگردد.حتی صدای گریه و جیغش را ضبط میکردم و میفرستادم،ذوق می‌کرد.هرچی استیکر بوس داشت می‌فرستاد. دائم می پرسید:چی بهش میدی بخوره؟چی کار میکنه؟وقتی گله میکردم که اینجا تنهایم و بیا،میگفت:برو خداروشکر کن حداقل امیرحسین پیش تو هست،من که هیچ کی پیشم نیست. میگفت:امیرحسین رو ببر تموم هیئت‌هایی که با هم میرفتیم.خیلی یادش میکردم در آوردن و بردن امیرحسین به هیئت، به خصوص موقع برداشتن ساک و وسایلش. هیچ وقت نمیگذاشت هیچ کدام را بردارم،چه یک ساک چه سه تا.به مادرم میگفتم؛ببین چقدر قُدّه.نمیذاره به هیچ کدومش دست بزنم.امیرحسین که آمد، خیلی از وقتم را پر میکرد و گذر ایام خیلی راحت تر بود،البته زیاد که با امیرحسین سروکله میزدم،تازه یاد پدرش می‌افتادم و اوضاع برایم سخت تر میشد. زمان هایی که برای امیرحسین مشکلی پیش می‌آمد، مثلا سرماخوردگی،تب و لرز و همین مریضی های معمولی،حسابی به هم می‌ریختم. هم نگرانی امیرحسین را داشتم و هم نمیخواستم بهش اطلاع بدهم،چون می‌دانستم ذهنش درگیر و از نظر روحی خسته می‌شود. می‌گذاشتم تا بهتر شود،آن موقع میگفتم:امیرحسین سرما خورده بود،حالا خوب شده. @siasikosarieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا