eitaa logo
کانال سیاسی کوثریه🇮🇷
94 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
215 فایل
《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ》 کانال تبادل اخبار انقلابی ✍ارسال مطالب برای گروه هاومخاطبین بلامانع است. لینک کانال سیاسی کوثریه 👇 @siasikosarieh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹 آن زمان کالسکه یک کالای مدرن بود که حالا وارد خانه ی ما شده بود؛ کالایی که برای ما در ردیف اسباب بازیها قرار داشت. یک روز تصمیم گرفتیم حمید را توی کالسکه بگذاریم و با احمد و علی، چهار نفری میهمان آبجی فاطمه شویم روپوش مدرسه را عوض کردیم و لباس میهمانی پوشیدیم و کالسکه را راه انداختیم برای اینکه مدت بیشتری کالسکه دستمان باشد مسیرمان را عوض کردیم و از راه نخلستان رفتیم. کالسکه را نوبتی میراندیم بعضی وقتها دنده چهار میزدیم و یادمان می رفت حمید داخل کالسکه است. ناگهان در حالی که احمد را می راند؛ چند تا از بچه های نخلستان ،پابرهنه با چوب و چماق به ما حمله ور شدند. من و علی را از پشت گرفتند و سخت زدند ما هم کتک میخوردیم و هم کتک می زدیم اما زور آنها بیشتر از ما بود. راستش بیشتر کتک خوردیم چون غافلگیر شده بودیم احمد که فکر می کرد پشت یک کامیون نشسته، متوجه دعوا نشده بود و با سرعت کالسکه را میراند اما یکی از آنها یک سنگ برداشت و سر احمد را نشانه گرفت یکباره احمد متوجه شد ما دو تا خونین و مالین گوشه ای افتاده ایم و آنها هم به سمت خودش می دوند. چند نفری افتادند به جان احمد و آخر کار کفش و کیف ما را هم به عنوان کالای تزئینی برداشتند و رفتند. من فیلمهای گانگستری را دیده بودم. اما آن صحنه از آن فیلم ها دیدنی تر بود. آن روز به چشم دیدم که چطور چند بچه می توانند راهزن شوند کاروان کوچک ما با تنها وسیله ی نقلیه مان که کالسکه ی حمید بود مورد دستبرد واقع شد یکی از آنها کالسکه را از دست احمد کشید و فرار کرد حمید توی کالسکه بود و ما با همه ی درماندگی می دویدیم تا او را پس بگیریم. گرچه خیلی از ما دور شده بودند و امیدی نداشتیم که به آنها برسیم اما چیزی نگذشت که حمید را مثل یک بقچه از کالسکه بلند کرده و روی زمین پرت کردند و با کالسکه ای که سبک تر شده بود با سرعت هر چه تمام تر دویدند و دور شدند. @siasikosarieh