eitaa logo
کانال سیاسی کوثریه🇮🇷
103 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
208 فایل
《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ》 کانال تبادل اخبار انقلابی ✍ارسال مطالب برای گروه هاومخاطبین بلامانع است. لینک کانال سیاسی کوثریه 👇 @siasikosarieh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹 با این حال حق با مادرم بود که انتظار داشته باشد آن سال روپوش مدرسه ام را که بلوز چهارخانه ی سفید و آبی همراه با کت و دامن شش ترک بود خودم بدوزم لااقل باید دوخت یکیشان را به خوبی یاد می گرفتم. زری هم به عنوان شاگرد نغمه خانم هر روز به آرایشگاه می رفت و مزد می گرفت و به جای ننه بندانداز به او زری خانم می گفتند. با تعدادی از بچه های مدرسه گروه روزنامه دیواری را تشکیل داده بودیم و گروهی دیگر که به جمع ما اضافه شده بودند دو روز در هفته به کلاس های خانم حاصلی که در مسجد مهدی موعود برگزار می شد می رفتیم. اما همه در یک گروه نبودیم؛ بعضی در کلاس تجوید و روخوانی و بعضی در کلاس تفسیر و بعضی در درس احکام شرکت می کردند. همه چادرهای گل باقالی و رنگارنگ می پوشیدیم فقط خانم حاصلی چادرش مشکی بود مش رجب سرایدار مسجد پیرمردی مهربان و با اخلاق بود که فقط گاهی که دخترها بلند بلند می خندیدند و چادرهای نازک را ناشیانه سر می انداختند زیر لب میگفت دخترها حیا کنید اینجا خانه ی خداست. اما هیچ کس به هیچ دلیلی از آمدن به این کلاسها منع نمی شد. سال ۱۳۵۵ دوباره موسم مهر و مدرسه و معلم و مشق و کتاب آغاز شد. کلاس سوم راهنمایی یکی از بهترین سالهای دانش آموزی ام بود. نسبت به بچه هایی که تازه از فضای دبستان جدا شده بودند و ما آنها را بچه می دانستیم و کلاس دومی ها که مثل برزخیان بین زمین و آسمان معلق بودند و توی لاک خودشان فرورفته بودند احساس سروری و دانایی می کردیم. سرپرست گروه بودن اعتماد به نفس و جرأت و جسارت مرا بالا برده بود. آرزوهای بزرگ داشتم و فکرهای بزرگ تر همه چیز را در کتاب می دیدم. میخواستم دانش و آگاهی بچه ها بالا برود احساس می کردم همه ی کمبودها و نداشتنها زیر سر نادانی است ... @siasikosarieh