⚡️اعتراف یزید لعین به غاصب بودن عمر بن خطاب
✍️ علامه حلی رضوان الله علیه از بلاذری نقل کرده است:
«وَ رَوَى الْبَلَاذُرِيُّ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ كَتَبَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتِ الْمُصِيبَةُ وَ حَدَثَ فِي الْإِسْلَامِ حَدَثٌ عَظِيمٌ وَ لَا يَوْمَ كَيَوْمِ قَتْلِ الْحُسَيْنِ. فَكَتَبَ إِلَيْهِ يَزِيدُ أَمَّا بَعْدُ يَا أَحْمَقُ فَإِنَّا جِئْنَا إِلَى بُيُوتٍ مُجَدَّدَةٍ وَ فُرُشٍ مُمَهَّدَةٍ وَ وِسَادَةٍ مُنَضَّدَةٍ فَقَاتَلْنَا عَنْهَا فَإِنْ يَكُنِ الْحَقُّ لَنَا فَعَنْ حَقِّنَا قَاتَلْنَا وَ إِنْ كَانَ الْحَقُّ لِغَيْرِنَا فَأَبُوكَ أَوَّلُ مَنْ سَنَّ هَذَا وَ اسْتَأْثَرَ بِالْحَقِّ عَلَى أَهْلِه.»
وقتی حضرت حسین بن علی (علیهما السلام) به شهادت رسید، عبد الله بن عمر به یزید بن معاویه نامهای نوشت که: «پیشامدی عظیم و مصیبتی مهم و حادثهای بزرگ در اسلام اتفاق افتاده است و هیچ روزی مثل روز حسین نخواهد بود.»
یزید نیز در پاسخ او چنین نوشت: «ای احمق! ما به خانههایی آراسته با فرشهای آماده و تکیه گاههای فراوان وارد شدهایم و برای رسیدن به اینها (حکومت) جنگیدیم؛ اگر حق با ما باشد، که از حق خود دفاع کردهایم، و اگر حق با دیگران باشد، که پدرت (عمر) اولین کسی بود که این سنت را بنا کرد و حق را با خدعه و نیرنگ از صاحب آن (امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام) غصب کرد!»
📚منابع:
1- نهج الحق و کشف الصدق، تألیف علامه حلی، ص۳۵۶
2- بحارالانوار، تألیف علامه مجلسی، ج۴۵، ص۳۲۸
پس از این به بعد با دقت بخوانید:
«اَللّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّی وَ ابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ العَنِ الثّانِیَ وَالثّالِثَ وَ الرّابِعَ، اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَ الْعَنْ عُبَیْدَاللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَ ابْنَ مَرْجانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ اَبی سُفْیانَ وَ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ.»
🏴⚫️➖▪️➖⚫️🏴
🔶 كانال رسمی مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام در ایتا
╔═.🍃.══════╗
🆔 @Sibtayn
╚══════.🍃.═╝
محور وحدت در کلام رسول الله صلی الله علیه و اله
👳♂️حاکم نیشابوری از عُلمای بزرگ اهل تسنن روایتی با سند صحيح از رسول الله (صلی الله علیه و آله) روایت میکند که حضرت فرمودند:
🌟همانا ستارگان مایه امان ماندن اهل زمین از غرق شدن هستند و 👈👈اهل بیتم نیز مایه در امان ماندن امت من از #اختلاف هستند و اگر قبیله ای از عرب با ایشان مخالفت کند، آن قبیله دچار اختلاف شده و از حزب ابلیس می گردند.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ:
«§النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ مِنَ الْغَرَقِ،
وَأَهْلُ بَيْتِي أَمَانٌ لِأُمَّتِي مِنَ الِاخْتِلَافِ،
فَإِذَا خَالَفَتْهَا قَبِيلَةٌ مِنَ الْعَرَبِ اخْتَلَفُوا فَصَارُوا حِزْبَ إِبْلِيسَ»
هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ
📚المستدرك على الصحيحين : الحاكم، أبو عبد الله ج : 3 ص : 162
@Sibtayn
🔥اولین شکاف در اسلام (به روایت اهل تسنن)
💠 قندوزی حنفی از علمای اهل تسنن آورده است:
[و عن]ابن عمر قال:
كنّا نصلّي مع النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فالتفت إلينا فقال:
أيّها الناس هذا وليّكم بعدي في الدنيا و الآخرة فاحفظوه-يعني عليا-.
ابن عمر می گوید :
همراه پیامبر صلی الله علیه و اله نماز می خواندیم که پیامبر صلی الله علیه و اله برگشت و خطاب به ما فرمود :
ای مردم : پس از من علی ولی شماست در دنیا و اخرت پس او را مراقبت کنید
[و عن]جابر رفعه:
أوّل ثلمة في الاسلام مخالفة علي.
💠رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: اولین شکاف در اسلام مخالفت با علی بن ابی طالب (علیهما السلام) است.
📖ينابيع المودة لذو القربى : القندوزي، سليمان بن ابراهيم ج : 2 ص : 313
@Sibtayn
عبدالله بن زبير براي اخذ بيعت از بني هاشم و در راس آنان علي بن الحسين عليهماالسلام جمع مزبور را تهديد به قتل و سوزاندن كرد و بدين منظور همگان را در نقطه اي گرد آورده و تهديد كرد كه اگر بيعت نكنيد همگي طعمه آتش خواهيد شد.
سرانجام بني هاشم با كمكهاي بي دريغ مختار ثقفي از حبس آزاد شدند، زيرا ابن زبير از قوه و قدرت مختار آگاه بود.
بعدها كه آبها از آسياب افتاد و عبدالله بن زبير به دست حجاج بن يوسف ثقفي كشته شد، مردم برادر عبدالله، عروه بن زبير را نكوهش مي كردند و مي گفتند:
برادرت چه تصميم غير صحيحي گرفته بود، زيراميخواست همه ي بني هاشم را كه در شعب ابي طالب جمع كرده بود بسوزاند.
او در پاسخ گفت: هدف او از اين كار، توحيد كلمه بود.
او مي خواست ميان مسلمانان اختلاف راه پيدا نكند و همگي در اطاعت يك نفر قرار گرفته و سخن آنان باشد.
همچنان كه عمر بن خطاب اين كار را با بني هاشم انجام داد، آنگاه كه از بيعت ابی بكر سرباز زدند، او در كنار خانه ي آنان هيزم آماده كرد و خانه را بر سر آنان آتش زد.
📙مروج الذهب 3/ 276، منشورات دانشگاه لبنان؛ 3/ 77، چاپ دار أندلس.
@Sibtayn
❗️چرا #حجاب من آره، #چشم_چرانی مردها نه؟
یکی از دوستان تعریف می کرد
چند وقت پیش برای خرید مایحتاج خانه به بازار رفته بودم. هوش و حواسم حسابی به این جمع شده بود که چه جوری بین مثلث لیست خرید خانه و قیمتها و باقیمانده ناچیز کارت بانکی تعادل بر قرار کنم که خانمی حدود سی ساله البته با حجابی که البته مورد پسند مذهبیها نبود کنارم ایستاد و گفت: ببخشید حاج آقا انتقادی از شما روحانیون داشتم، گفتم: بفرمائید درخدمتم، انتقاد شما را میشنوم.
گفت: میشه بفرمائید چرا اینقدر به حجاب ما خانهما گیر میدید و هیچ ایرادی به مردان هوس ران و چشم چران ندارید که با دریدگی و مزاحمتهای کلامی و بالاترش برای خانمهایی مثل من مزاحمت ایجاد میکنند؟
گفتم: ببخشید، منظورتون از خانهمهایی مثل من، چیه؟ ویژگی خاصی مد نظرتون هست؟
گفت: یعنی مثل من چادری نیست و برای لباس پوشیدن راحته و به خودش سخت نمیگره؟
گفتم: حالا میتونم از شما سوالی بپرسم؟
گفت: بفرمائید.
گفتم: شما چرا از بین این همه جمعیت حاضر در بازار مستقیم اومدید سراغ من و این مطالب را به من گفتید؟
گفت: خب معلومه لباس روحانیت پوشیدید و هرکسی سوأل و مطلب مرتبطی با دین داشته باشه سراغ شما میاد.
گفتم: حالا با همین منطقی که فرمودید؛ یعنی لباس من پیام خاصی برای شما داشت و بر اساس پیام لباس من به سراغ من اومدید، فکر نمیکنید نوع پوشش و لباس شما برا آن دسته از مردان هوسران هم پیامی داره که شما را برای آزار کلامی و حرکتی انتخاب میکنن و سراغ کسایی دیگه نمیرن؟
دیدم حسابی رفت توی فکر و سبک و سنگین کردن حرفهای من که ادامه دادم؛
خواهرم، چه بخواهیم و چه نخواهیم، نوع پوشش من و شما در فضای عمومی قضاوت افراد را بدنبال داره و بر اساس آن رفتار وگفتارمتفاوتی را برای برخورد ما انتخاب میکنند. خود من بارها به جوانهایی تذکر دادم که چرا سر مسیر ناموس مردم قرار گرفته و مزاحمت ایجاد میکنید؟
و جواب شنیدم که حاجی، مزاحمت؛ اگه خود این خانوما طالبش نبودن، اینجوری توی خیابون نمیاومدند.
بنده خدا بعد از کمی تأمل گفت: هرچند طوق تقصیر را برگرداندید و گردن خودم انداختید ولی روی حرفتون فکر میکنم، تا حالا از این زاویه به مسئله نگاه نکرده بودم.
@Sibtayn
عمربن الخطاب و زنده به گور کردن دخترانش [مصادر اهل سنت]
یکی از مسائلی که حتی فکر کردن به آن بدن انسان را می لرزاند، اعمال اعراب جاهلیت است که دختران خود را به بهانه ها و دلایل سخیف زنده به گور می کردند، یکی از کسانی که در زمان جاهلیت دخترانش را زنده به گور کرده عمر بن الخطاب است
طبرانی در کتاب "المعجم الکبیر" و بزار در مسندش می نویسند:
حَدَّثَنَا عَبْدَانُ بْنُ أَحْمَدَ، ثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مَهْدِیٍّ الْأُبُلِّیُّ، ثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَنَا إِسْرَائِیلُ، ثَنَا سِمَاکُ بْنُ حَرْبٍ، قَالَ: سَمِعْتَ النُّعْمَانَ بْنَ بَشِیرٍ، یَقُولُ: سَمِعْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ، یَقُولُ وَسُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ {وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ} قَالَ: جَاءَ قَیْسُ بْنُ عَاصِمٍ إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: إِنِّی وَأَدَتُ ثَمَانِیَ بَنَاتٍ لِی فِی الْجَاهِلِیَّةِ، قَالَ: «أَعْتِقْ عَنْ کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهَا رَقَبَةً» ، قُلْتُ: إِنِّی صَاحِبُ إِبِلٍ، قَالَ: «اهْدِ إِنْ شِئْتَ عَنْ کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ بَدَنَةً»
نعمان بن بشیر مىگوید: که از عمر بن الخطاب در باره تفسیر آیه «وإذا الموؤودة سئلت» شنیدم که مىگفت: قیس بن عاصم نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: من در زمان جاهلیت هشت دختر خود را زنده به گور کردم، چه کار کنم؟ آن حضرت فرمود: براى هر کدام از آنها یک بنده آزاد کن، من (عمر) گفتم: من چوپان شتر بودم،
آن حضرت فرمود: اگر خواستى براى هر کدام از آنها یک شتر اهداء کن
المعجم الکبیر.ج18 ص337.ط مکتبة ابن تیمیة
@Sibtayn
9.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عمر بن خطاب هم در زمان جاهلیت دخترانش را زنده به گور می کرد
شنقیطی نیز در کتاب "اضواء البیان" چنین می نویسد:
وقد جاءَ عن عمرَ رضی الله عنه قولُه : أمرانِ فی الجاهلیةِ. أحدُهما: یُبْکِیْنِی والآخرُ یُضْحِکُنِی .أما الذی یبکینی: فقد ذَهبتُ بابنةٍ لی لِوَأْدِها، فکنتُ أحفَرُ لها الحفرةَ وتَنْفُضُ الترابَ عن لِحْیَتِی وهی لا تدری ماذا أریدُ لها ، فإذا تَذَکّرتُ ذلک بَکَیْتُ. والأخرى: کنت أصْنَعُ إلهًا من التمرِ أضَعُهُ عند رأسی یَحْرُسُنِی لَیلاً ، فإذا أصْبَحْتُ مُعَافًى أکلتُه، فإذا تَذَکرت ذلک ضَحِکْتُ من نَفْسِی
این سخن از عمر نقل شده است که: دو خاطره از دوران جاهلیت دارم که یکى از آنها مرا گریه و دیگرى به خنده مىآورد، اما آن خاطرهاى که مرا به گریه درمىآورد این است که: من رفتم تا دختر خودم را زنده به گور کنم، من براى او گودال مىکندم، ولى او خاکها را از ریشم پاک می کرد، در حالى که نمىدانست من چه قصدى براى او دارم، وقتى این خاطره را به یاد مىآورم گریه مىکنم. اما دیگری: من خدایی از خرما مىساختم(اشاره به بت پرستی)، شبها آن را بالاى سر خود مىگذاشتم تا از من محافظت کند، وقتى صبح مىشد و گرسنه مىشدم، آن را مىخوردم، وقتى این خاطره را به یاد مىآورم، به خودم مىخندم
📙اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن.ج9 ص63.ط دار عالم الفوائد
@Sibtayn
☘️امام زين العابدين عليه السلام :
بينوا آدمى! هر روز سه مصيبت به او مى رسد و حتى از يكى از آنها پند نمى گيرد كه اگر پند مى گرفت، سختيها و كار دنيا بر او آسان مى شد:
1️⃣مصيبت نخست روزى است كه از عمر او كم مى شود. در صورتى كه اگر از مال او چيزى كم گردد، اندوهگين مى شود حال آن كه درهم (مال) جايگزين دارد اما عمر از دست رفته جبران نمى شود
2️⃣مصيبت دوم اين است كه روزيش را به طور كامل دريافت مى كند كه اگر از راه حلال باشد بايد حساب پس دهد و اگر از راه حرام باشد كيفر مى بيند
▫️مصيبت سوم از اينها بزرگتر است.
▪️عرض شد: آن چيست؟
3️⃣فرمود: هيچ روزى را به شب نمى رساند مگر اين كه يك منزل به آخرت نزديك شده است، اما نمى داند به سوى بهشت يا به سوى آتش ؟!
☘️جاءَ رَجُلٌ إِلَى عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ يَشْكُو إِلَيْهِ حَالَهُ
فَقَالَ عليه السلام : مِسْكِينٌ اِبْنُ آدَمَ لَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ ثَلاَثُ مَصَائِبَ لاَ يَعْتَبِرُ بِوَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ وَ لَوِ اِعْتَبَرَ لَهَانَتْ عَلَيْهِ اَلْمَصَائِبُ وَ أَمْرُ اَلدُّنْيَا
1️⃣فأَمَّا اَلْمُصِيبَةُ اَلْأُولَى فَالْيَوْمُ اَلَّذِي يَنْقُصُ مِنْ عُمُرِهِ قَالَ وَ إِنْ نَالَهُ نُقْصَانٌ فِي مَالِهِ اِغْتَمَّ بِهِ وَ اَلدِّرْهَمُ يَخْلُفُ عَنْهُ وَ اَلْعُمُرُ لاَ يَرُدُّهُ
2️⃣و اَلثَّانِيَةُ إِنَّهُ يَسْتَوْفِي رِزْقَهُ فَإِنْ كَانَ حَلاَلاً حُوسِبَ عَلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ حَرَاماً عُوقِبَ عَلَيْهِ
▫️قالَ وَ اَلثَّالِثَةُ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِك
▪️قيلَ وَ مَا هِيَ
3️⃣ قالَ مَا مِنْ يَوْمٍ يُمْسِي إِلاَّ وَ قَدْ دَنَا مِنَ اَلْآخِرَةِ رَحْلَةً لاَ يَدْرِي عَلَى اَلْجَنَّةِ أَمْ عَلَى اَلنَّارِ .
📗الإختصاص ج۱ ص۳۴۲
📙بحار الأنوار ج۷۵ ص۱۶۰
@sibtayn
مناقب و فضائل متخلف دوم
عُمَر دستش را در مقعد شتر داخل می کرد و می گفت :
👈می ترسم در مورد تو از من سؤال شود.
👈این روایت را ابن سعد نقل کرده و راویان سندش ثقه و مورد اعتماد هستند.
👈متن عربی : عن سالم بن عبدالله أن عمر بن الخطاب کان یدخل یده فی دبر البعیر ویقول إنی لخائف أن أسأل عما بك
📚کتاب مناقب امیرالمؤمنین عُمَر بن الخطاب، تألیف ابن جوزی، صفحه ٩۵
@sibtayn
آرزوی عجیب عمر بن خطاب
💎عن الضحاک قال: قال عمر: یا لیتنی کنت کبش أهلی سمنونی ما بدا لهم، حتى إذا کنت أسمن ما أکون زارهم بعض من یحبون فجعلوا بعضی شواء وبعضی قدیدا ثم أکلونی فأخرجونی عذرة ولم أکن بشرا ( هناد حل، هب)
از عمر بن خطاب روایت است که گفت:
ای کاش من قوچ خانواده ام بودم و آنقدر مرا می پروراندند که چاق ترین قوچان می شدم ؛ آن گاه هر کس را دوست می داشتند به دیدارشان می آمد پس مقداری از مرا می پختند و مقدار دیگری را سرخ می کردند ؛ سپس مرا می خوردند و از آن ها به شکل نجاست خارج می شدم و بشر نبودم !!!
📖کنز العمال، ج ۱۲، ص ۶۱۹
@Sibtayn