eitaa logo
مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام
1.6هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
30 فایل
تماس با ادمین کانال : @SibtaynAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
📜اسحاق بن راهويه گويد: ✅آن هنگام امام رضا عليه السلام به نيشابور رسيد و قصد عزيمت به سوي مأمون را داشت، راويان حديث نزد ايشان گرد آمدند و گفتند: اين فرزند رسول خدا، اكنون كه عازم سفر هستيد، آيا حديثي براي ما بيان نمي فرماييد تا از شما بهره مند گرديم. ✨حضرت رضا عليه السلام در آن هنگام در هودج نشسته بودند، پس سرشان را بيرون آوردند و فرمودند: از پدرم موسي بن جعفر شنيدم كه فرمود: از پدرم جعفر بن محمد شنيدم كه فرمود: از پدرم محمد بن علي شنيدم كه فرمود: از پدرم علي بن الحسين شنيدم كه فرمود: از پدرم حسين بن علي شنيدم كه فرمود: از پدرم اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام شنيدم كه فرمود: از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: از جبرئيل شنيد كه گفت: از خداي صاحب جلال و شوكت شنيدم كه فرمود: 📌لا اله اله الله دژ من است و كسي كه به دژ من داخل گشت از عذاب من در امان است. امام اين را فرمود و قافله حركت كرد. پس از اندكي سر از هودج بيرون آوردو ما را ندا در داد كه: (اين كلام) شروطي دارد و من از شروط آن هستم. 📗الأمالی (للصدوق) ج۱ ص۲۳۵ @Sibtayn
در کنار روایت سلسله الذهب معروف میان اهل سنت و شیعه روایتی شبیه آن نیز نقل شده است که البته مضمون متفاوتی دارد. شباهت این دو روایت این است که هر دو حدیث قدسی هستند یعنی محتوا و مفهوم آنها از طرف خداوند به قلب حضرت رسول(ص) القا شده‌اند اما مهم‌ترین تفاوت آنها این است که در این روایت با صراحت به ولایت علی ابن ابی طالب علیه السلام اشاره شده است. شیخ صدوق در کتاب امالی ص 235 و عیون اخبار الرضا(علیه السلام) ج 2 ص 136، شعیری (قرن ششم) در کتاب جامع الأخبار ص 14 و حسکانی (وفات ۴۹۰ق) از عالمان اهل تسنن در کتاب شواهد التنزیل ص 170 این روایت را نقل کرده‌اند و محدثان بعد از آنها مکررا این روایت را در کتب خویش آورده‌اند. حاکم حسکانی در شواهد التنزیل این روایت را با سند خود از پسر عمر بن خطاب نقل می کند که : عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى- وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي‌ 📕شواهد التنزيل لقواعد التفضيل: الحاكم الحسكاني ج : 1ص : 170 @Sibtayn
16.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استجابت دعا نزد قبر حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام در کتب عامه حجت الاسلام ابوالقاسمی @Sibtayn
14.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️وقتی همه حقیقت نمایان می‌شود. "حقیقت تمام" به مناسبت سالروز میلاد حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام.💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 رأفت و مهربانی امام رئوف حضرت علی بن موسی الرّضا علیه ‌السلام 🎤 حجت الاسلام معاونیان 🌷☀️☀️♦️☀️☀️🌷 ✅كانال رسمی مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام در ایتا 🆔 @Sibtayn ┗━🍃🌺━━━┛
🗓 تقویم شیعه - 11 ذی القعده 🌹میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨ هـ .ق. ولادت با سعادت حضرت ثامن الحجج،‌ علی بن موسی(علیهما السلام) در مدینه منوره واقع شد. پدر بزرگوار ایشان حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) و مادر عظیم الشأن آن جناب، نجمه(سلام الله علیها) بودند. حضرت نجمه(سلام الله علیها) میفرماید: «هنگامی كه به پسرم علی بن موسی الرضا باردار شدم،‌هیچ گونه احساس سنگینی نكردم؛ وقتی می‌خوابیدم، صدای تسبیح و تهلیل و حمد را از رحم خود می‌شنیدم، هراسان می‌گشتم؛ هنگامی كه بیدار می‌شدم دیگر چیزی نمی‌شنیدم. وقتی حضرت رضا(علیه السلام) به دنیا آمد، یك دستش را بر زمین نهاد، سرش را به سوی آسمان بلند كرد و ‌لبهایش را حركت ‌داد كه گویی سخن می‌گوید؛ در این لحظه پدرش حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام) وارد شد و به من فرمود: ای نجمه! كرامت پروردگارت بر تو گوارا باد! نوزاد را در پارچه سفیدی پیچیدم و به حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) دادم.‌ در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. بعد آب فرات طلبید و كام او را با آن برداشت و سپس او را به من سپرد و فرمود: این كودك را بگیر كه حجت خدا در زمینش می‌باشد». مفضل بن عمر می‌گوید: «به محضر مبارك امام كاظم(علیه السلام) رفتم، دیدم آن حضرت، امام رضا (علیه السلام) را در حالتی كه كودك خردسالی بود به بغل گرفته، می‌بوسد و به سینه‌اش می‌چسباند و خطاب به او می‌فرماید: پدر و مادرم به فدایت! چه قدر خوشبو و زیبا هستی، و برتری تو بردیگران آشكار است». به امام عرض كردم: «فدایت شوم! به گونه‌ای محبت این كودك بر قلبم افتاده كه قلب هیچ كس جز شما ، مانند من سرشار از محبت او نیست». امام فرمود: «ای مفضل! مقام این كودك نزد من، همچون مقام من در نزد پدرم می‌باشد. آنها فرزندانی بودند كه پاكی و فضیلت را از همدیگر گرفته بودند». عرض كردم: «این كودك همان است كه بعد از شما عهده دار و صاحب امر امامت است؟‌» امام فرمود: «آری! ‌كسی كه از او پیروی كند، راه رشد و هدایت می‌پیماید و كسی كه از او نافرمانی كند، به راه كفر می‌رود». منبع : کتاب تقویم شیعه 🌷☀️☀️♦️☀️☀️🌷 ✅كانال رسمی مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام در ایتا 🆔 @Sibtayn ┗━🍃🌺━━━┛
13.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 ➖ شب ولادت امام‌رضا علیه‌السلام، شب‌اول ➖ جلسه حدیث شریف کساء، حسینیه‌ بیت‌الزهراء علیهاالسلام ➖ ق _ ۱۴۰۲ش 🔘 حجت‌الاسلام @Sibtayn
/ انالله و اناالیه راجعون سید ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور کشورمان، در حادثه سقوط بالگرد امروز به شهادت رسید. @Khabar_Fouri
⭕️ چهار تن از علمای ارشد اهل تسنن که به قاطر امام رضا علیه السلام آويزان شدند! ✍️ عجلونی از علمای بزرگ اهل تسنن می‌نويسد: وفي مسند الفردوس لمادخل علي بن موسى الرضا نيسابور بغلة شهباء فخرج علماء البلد في طلبه منهم يحيي بن يحيي و ابن راهويه و احمد بن حرب و محمد بن رافع فتحلقوا بلجام دابة هنگامی كه امام رضا (علیه السلام) سوار بر قاطر وارد نیشابور شد علما به استقبال خارج شدند و يحیی بن يحیی و ابن راهويه و احمد بن حرب و محمد بن رافع به افسار قاطر، امام رضا(علیه السلام) آويزان شدند! 📚 كشف الخفاء ومزيل الالباس، تألیف اسماعيل عجلونی، جلد ۱، صفحه ۳۶ ✅ شرح حال این چهار عالم اهل تسنن : 👤 النَّيْسابوري (۱۴۲- ۲۲۶ ه ۷۵۹- ۸۴۰ م) يحيى بن يحيى بن بكير بن عبد الرحمن، التميمي الحنظليّ، أبو زكريا، النيسابورىّ: إمام في الحديث، ورع، ثقة. كان من سادات أهل زمانه علما و دينا و نسكا و إتقانا. قال ابن حجر العسقلاني. طوَّل الحاكم ترجمته في تاريخه، و قسم الرواة عنه إلى خمس طبقات. و قال ابن راهويه: مات و هو إمام الدنيا! 📚 الاعلام، تألیف زرکلی، جلد ۸ ، صفحه ۱۷۶ 👤 ابن راهْوَيْه (۱۶۱- ۲۳۸ ه ۷۷۸- ۸۵۳ م) إسحاق بن إبراهيم بن مخلد الحنظليّ التميمي المروزي، أبو يعقوب ابن راهويه: عالم خراسان في عصره. من سكان مرو (قاعدة خراسان) و هو أحد كبار الحفاظ. طاف البلاد لجمع الحديث و أخذ عنه الإمام أحمد ابن حنبل و البخاري و مسلم و الترمذي و النسائي و غيرهم. و قيل في سبب تلقيبه «ابن راهويه» إن أباه ولد في طريق مكة فقال أهل مرو: راهويه! أي ولد في الطريق. و كان إسحاق ثقة في الحديث، قال الدارميّ: ساد إسحاق أهل المشرق و المغرب بصدقة. و قال فيه الخطيب البغدادي: اجتمع له الحديث و الفقه و الحفظ و الصدق و الورع و الزهد، و رحل إلى العراق و الحجاز و الشام و اليمن. و له تصانيف، منها «المسند- خ» الجزء الرابع منه، في دار الكتب. استوطن نيسابور و توفي بها. 📚 الاعلام، تألیف زرکلی، جلد ۱ ،صفحه ۲۹۲ 👤 أحمد بن حرب النيسابوري الزّاهد الذي قال فيه يحيى بن يحيى: إن لم يكن من الأبدال فلا أدري من هم؟. رحل و سمع من ابن عيينة و جماعة، و كان صاحب غزو، و جهاد، و مواعظ، و مصنفات، في العلم. 📚 شذرات الذهب، تألیف عبد الحی العکری، جلد ۳، صفحه ۱۵۷ 👤 محمَّد بن رافِع (۰۰۰- ۲۴۵ ه ۰۰۰- ۸۵۹ م) محمد بن رافع بن أبي زيد القشيري بالولاء، أبو عبد الله، النيسابورىّ: زاهد، من ثقات المحدثين. كان شيخ عصره في خراسان. روى عنه البخاري ۱۷ حديثا و مسلم ۳۶۲ حديثا. 📚 الاعلام، تألیف زرکلی، جلد ۶، صفحه ۱۲۴ 🔶 كانال رسمی مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام در ایتا ╔═.🍃.══════╗ 🆔 @Sibtayn ╚══════.🍃.═╝
درگذشت شهادت گونه رئیس جمهور محترم و مردمی جمهوری اسلامی ایران را به مقام معظم رهبری و مردم شریف ایران تسلیت عرض می نماییم
از امام رضا -صلوات الله علیه- روایت شده که ایشان فرمود: همانا در خراسان ناحیه‌ای است که روزگاری محل رفت و آمد فرشتگان خواهد شد و همواره فوجی از آسمان نازل شوند و گروهی بالا روند تا آنگاه که در صور دمیده شود. عرض شد: آن کدامین ناحیه است؟ فرمود: در سرزمین طوس است. به خدا سوگند که آن باغی از باغ‌های بهشت است. هر کس مرا در آنجا زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا -صلی الله علیه و آله- را زیارت کرده باشد، و خدای متعال بابت این زیارت پاداش هزار حجّ نیکو و هزار عمره‌ی مقبول را برایش می‌نویسد و من و پدرانم در روز قیامت شفیعانِ وی خواهیم بود. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص255 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏99، ص31 @Sibtayn
حمدان الديوانى از امام رضا(عليه السّلام)نقل مى‌كند كه فرمود: هر كس مرا با وجود دورى خانه‌ام زيارت كند،روز قيامت در سه جا نزد او مى‌آيم تا اينكه او را از وحشت نجات دهم: 1️⃣هنگامى كه نامه اعمال از راست و چپ پراكنده شود 2️⃣ و نزد صراط‍‌ 3️⃣و نزد ميزان ترازو براى سنجش اعمال. قَالَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ : مَنْ زَارَنِي عَلَى بُعْدِ دَارِي أَتَيْتُهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فِي ثَلاَثِ مَوَاطِنَ حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إِذَا تَطَايَرَتِ اَلْكُتُبُ يَمِيناً وَ شِمَالاً وَ عِنْدَ اَلصِّرَاطِ وَ عِنْدَ اَلْمِيزَانِ . 📙الخصال ج۱ ص۱۶۷ @Sibtayn
15.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◻️ | ➖ جلسه حدیث شریف کساء، حسینیه‌ بیت‌الزهراء علیهاالسلام ➖ ولادت امام‌رضا ۱۴۰۲ش، شب‌چهارم 🔘 حجت‌الاسلام @Sibtayn
35.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شبهه خنده دار علمای وهابی به دلالت آیه مباهله انسان با خودش نمی تواند ازدواج کند حجت الاسلام سید محمد یزدانی @Sibtayn
💎ابی حمزه ثمالی می گوید: از امام محمد باقر علیه السلام در باره این آیات: { عَمَّ یَتَسَاۤءَلُونَ * عَنِ ٱلنَّبَإِ ٱلۡعَظِیمِ * ٱلَّذِی هُمۡ فِیهِ مُخۡتَلِفُونَ } «از چه چیزی پرسش و گفتگو می‌کنند؟! از آن خبر عظیم، که در آن با هم به جدال و اختلاف کلمه برخاستند.» پرسیدم. آن حضرت فرمودند: علی بن ابی طالب علیهما السلام به یارانش می‌فرمود: «به خدا سوگند منم آن خبر بزرگی که همه امت‌ها با زبان خودشان در مورد آن اختلاف کردند و به خدا سوگند خداوند هیچ خبر و هیچ نشانه‌ای بزرگ‌تر از من ندارد». 🔸عَنْ أَبِي حَمْزَةَ اَلثُّمَالِيِّ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى « عَمَّ يَتَسٰاءَلُونَ `عَنِ اَلنَّبَإِ اَلْعَظِيمِ `اَلَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ » 🔹فَقَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ أَنَا وَ اَللَّهِ اَلنَّبَأُ اَلْعَظِيمُ اَلَّذِي اِخْتَلَفَ فِيَّ جَمِيعُ اَلْأُمَمِ بِأَلْسِنَتِهَا وَ اَللَّهِ مَا لِلَّهِ نَبَأٌ أَعْظَمُ مِنِّي وَ لاَ لِلَّهِ آيَةٌ أَعْظَمُ مِنِّي . 📖تفسیر فرات الکوفی، ج ۲، ص ۵۳۳، ح ۶۸۵ @Sibtayn
🔴 تولد شرم‌آور مأمون عباسی ملعون ... در نقل‌های متقدّم اهل تسنن نیز این حکایت آمده است: 🔹 مأمون عباسی ملعون پس از کشتن امین (برادر خود) با زبیده, مادر امین ملاقات کرد و عذرهای فراوان خواست ولی هر چه عذرخواهی می نمود جوابی نمی‌شنید. در این بین متوجه شد که مادر أمین زیر زبان سخنانی می‌گوید ولی معنای آن را متوجه نمی‌شود. 🔸مأمون گفت: مادر! مرا نفرین می‌کنی؟ گفت: نه. ولی مأمون همچنان اصرار ورزید تا بداند مادر أمین چه می‌گوید!؟ تا این که زبیده چنین گفت: من به یاد می‌آورم مطلبی را که تمام مقدّرات تو در کشتن پسرم (حتی به قتل رساندن امام رضا علیه‌السلام توسط وی در آینده) از همان ماجرا رقم می خورد! و آن ماجرا این است: 🔹روزی با پدرت هارون، شطرنج بازی می‌کردیم، به شرط آن که هر کس بُرد، آنچه از فرد بازنده خواست، عملی کند. در این بین پدرت بر من پیروز گردید و شرط عجیب خود را برای گذاشت: هارون گفت: باید دور قصر را برهنه و عریان بگردی! و من هر چه عذر خواستم قبول نکرد و بالاخره خواسته‌ی او را عملی کردم. 🔸پس از آن دوباره شروع به بازی کردیم و این دفعه من بر او غالب آمدم، 📋فأمَرتُهُ أنْ يَذهَبَ إلى المَطبخ، فَيَطَأ أقبَحَ جاريةٍ و أوشَهَها خِلقَةً 🔻او را امر کردم که باید در آشپزخانه قصر با زشت‌ترین و بَدبو‌ترین کنیز، همبستر را بدهی! 🔹پدرت هر چه من را التماس نمود و حتی گفت که خراج یک سال مصر را به من می‌دهد، ولی من قبول نکردم و دست او را گرفتم و بردم میان آشپزخانه، و خوب گشتم و کنیزی بدشکل‌تر و نجس‌تر از مادر تو «مراجل» پیدا نکردم و گفتم باید با این کنیز، همبستر شوی! او اجباراً این عمل را انجام داد و نطفه‌ی تو منعقد شد. 🔸حالا در ذهنم این ماجرا به یاد آمد و داشتم بر زیر لب به خود می‌گفتم: خدا لعنت کند مرا که به فشار و اصرار، سبب قتل پسر خودم شدم! مأمون ملعون هم گفت: آری؛ خدا اصرارکننده را لعنت کند؛ اگر من هم اصرار نمی‌کردم تو این ماجرا را برای من برملا نمی‌کردی! 📚حیاة الحیوان،دمیری، ج۱ ص۱۱۵ 📚نوادر الخلفاء،إتلیدی، ج۱ ص۲۳۵ ✍️ و چه زیبا و دقیق، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: 📋 یَا عَلِیُّ لَا یُبْغِضُکُمْ إِلَّا ثَلَاثَةٌ وَلَدُ زِنًا وَ مُنَافِقٌ وَ مَنْ حَمَلَتْ بِهِ أُمُّهُ وَ هِیَ حَائِضٌ 🔻یاعلی! با شما اهلبیت، دشمنی نمی‌ورزد مگر سه نفر: ولد زنا، منافق و کسی که مادرش در حال حیض به او حامله شده است. 📚علل الشرائع،ص۵۸ @Sibtayn
ام المومنين ام سلمه : شنیدم رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله می‌فرمود: هیچ قومی گرد نیامدند تا درباره فضیلت علی علیه السّلام سخن بگویند مگر اینکه فرشتگان از آسمان پایین آمده و آن‌ها را احاطه کنند، و چون از هم جدا گشتند، آن فرشتگان به آسمان باز گردند. و دیگر فرشتگان خطاب به آنان می‌گویند: از شما بویی به مشام ما می‌رسد که از دیگر فرشتگان آن را استشمام نمی کنیم و رایحه ای خوشبو تر از آن ندیده ایم. که به آن‌ها می‌گویند: نزد قومی بودیم که محمّد و اهل بیت او را یاد می‌کردنداز این رو از عطر آن‌ها به ما تراوش شده از این رو معطّر شدیم، سپس می‌گویند: ما را هم به نزد آن‌ها پایین ببرید، که پاسخ می‌شنوند: پراکنده شدند و هرکدام به خانه‌های خود رفتند. گویند: ما را به محل اجتماع آن‌ها ببرید تا بدان مکان خود را معطّر کنیم. لابن شاذان بِالْإِسْنَادِ یَرْفَعُهُ عَنْ أُمِّ الْمُؤْمِنِینَ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا أَنَّهَا قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ مَا قَوْمٌ اجْتَمَعُوا یَذْکُرُونَ فَضْلَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَّا هَبَطَتْ عَلَیْهِمْ مَلَائِکَةُ السَّمَاءِ حَتَّی تَحُفَّ بِهِمْ فَإِذَا تَفَرَّقُوا عَرَجَتِ الْمَلَائِکَةُ إِلَی السَّمَاءِ فَیَقُولُ لَهُمُ الْمَلَائِکَةُ إِنَّا نَشَمُّ مِنْ رَائِحَتِکُمْ مَا لَا نَشَمُّهُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ فَلَمْ نَرَ رَائِحَةً أَطْیَبَ مِنْهَا فَیَقُولُونَ کُنَّا عِنْدَ قَوْمٍ یَذْکُرُونَ مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ فَعَلِقَ فِینَا مِنْ رِیحِهِمْ فَتَعَطَّرْنَا فَیَقُولُونَ اهْبِطُوا بِنَا إِلَیْهِمْ فَیَقُولُونَ تَفَرَّقُوا وَ مَضَی کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ إِلَی مَنْزِلِهِ فَیَقُولُونَ اهْبِطُوا بِنَا حَتَّی نَتَعَطَّرَ بِذَلِکَ الْمَکَانِ 📗بحارالانوار،ج ۳۸،ص ۱۹۹،ح ۷ @Sibtayn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله وحید خراسانی حفظه الله : وظیفه ما به کرسی نشاندن حق است اما نه با فحش ، با حکمت @Sibtayn
رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم فرمودند: اى على با ترسو مشورت مكن زيرا مورد درآمد و روزى را بر تو تنگ مى‌كند و با بخيل و آزمند به شور منشين به خاطر آنكه تو را از مقصد و هدفت باز مى‌دارد و حريص را مشاور خود قرار مده و زيرا سوء و زشتى عاقبت كار را از نظرت محو كرده و آن را مزيّن مى‌نمايد. اى على بدان كه ترس و بخل و حرص يك غريزه و طبيعت بوده كه جامع آنها سوء ظن مى‌باشد. قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : ▫️يا عَلِيُّ لاَ تُشَاوِرْ جَبَاناً فَإِنَّهُ يُضَيِّقُ عَلَيْكَ اَلْمَخْرَجَ ▫️و لاَ تُشَاوِرِ اَلْبَخِيلَ فَإِنَّهُ يَقْصُرُ بِكَ عَنْ غَايَتِكَ ▫️و لاَ تُشَاوِرْ حَرِيصاً فَإِنَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ شَرَهاً وَ اِعْلَمْ يَا عَلِيُّ أَنَّ اَلْجُبْنَ وَ اَلْبُخْلَ وَ اَلْحِرْصَ غَرِيزَةٌ وَاحِدَةٌ يَجْمَعُهَا سُوءُ اَلظَّنِّ . 📙علل الشرایع ج۲ ص۵۵۹ @sibtayn
کشتن ۶۰ نفر سید توسط حمید بن قحطبه عبیدالله بزاز نیشابوری می‌گوید: من با حمیدبن‌قحطبه طوسی معامله داشتم. روزی برای دیدار او بار سفر بستم. وقتی به آنجا رسیدم، از آمدن من با خبر شد! هنوز لباس سفر بر تن داشتم که مرا احضار کرد. این قضیه در ماه رمضان، وقت نماز ظهر اتفاق افتاد. نزد او رفتم. وی را در اتاقی دیدم که آب از وسط آن می‌گذشت! سلام کردم. حمید تشت و آفتابه‌ای آورد و دست‌هایش را شست. مرا نیز توصیه به شستن دست‌ها نمود. سپس سفرهی غذا را پهن کردند. من فراموش کرده بودم که اکنون ماه رمضان است و من روزه هستم! اما پس از چندی یادم آمد و بلافاصله دست از غذاکشیدم. حمید از من پرسید: چه شد؟ چرا غذا نمی‌خوری؟ پاسخ دادم: ماه رمضان است. من نه بیمارم و نه عذر دیگری دارم تا روزه‌ام را افطار کنم، اما شما چرا روزه نیستید؟! امیر گفت: من علت خاصی برای خوردن روزه‌ام ندارم و از سلامت نیز برخوردارم. سپس چشمانش پر از اشک شد و گریست! پس از آنکه از خوردن فراغت یافت از او پرسیدم: علت گریستن شما چه بود؟ جواب داد: هارون الرشید هنگامی که در طوس بود، در یکی از شب ها مرا خواست. چون به محضر او رفتم، دیدم رو به روی وی شمعی در حال سوختن است و شمشیری آخته نیز دیده میشود و خدمتکار او هم ایستاده بود. هنگامی که در برابر وی قرار گرفتم، سرش را پایین انداخت و دستور داد به خانه ام برگردم. از رسیدنم به منزل چندانی نگذشته بود که مأمور هارون آمد و گفت: خلیفه با تو کار دارد. گفتم: انا لله! می ترسم هارون قصد کشتن مرا داشته باشد. اما چون در برابر وی حاضر شدم، از من پرسید: از امیرالمؤمنین چگونه اطاعت می کنی؟ گفتم: با جان و مال و خانواده و فرزندم. هارون تبسمی کرد و دستور داد برگردم. چون به خانه ام رسیدم باز فرستادهی هارون آمد و گفت: امیر با تو کار دارد. من در پیشگاه هارون حاضر شدم و او در همان حالت گذشته اش نشسته بود. از من پرسید: از امیرالمؤمنین چگونه اطاعت می‌کنی؟ گفتم: با جان و مال و خانواده و فرزند و دین. هارون خندید و سپس به من گفت: این شمشیر را بگیر و آنچه این غلام به تو دستور می دهد، به جای آر! خادم شمشیر را گرفت و به من داد و مرا به حیاطی که در آن قفل بود آورد. در را گشود، ناگهان! در وسط حیاط با چاهی رو به رو شدیم و سه اتاق نیز دیدیم که در همه ی آنها قفل بود. خادم در یکی از اتاق ها را باز کرد. در آن اتاق بیست تن پیر و جوان را که همگی به زنجیر بسته شده و موها و گیسوانشان روی شانه هایشان ریخته بود، دیدم. به من گفت: امیرالمؤمنین تو را به کشتن همه ی اینها فرمان داده است. آنان همه علوی و از نسل علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) بودند. خادم یکی یکی آنان را می آورد و من هم گردن ایشان را با شمشیر می زدم، تا آنکه آخرینشان را نیز گردن زدم! سپس خادم جنازهها و سرهای کشتگان را در آن چاه انداخت. آنگاه، خادم در اتاق دیگری را گشود. در آن اتاق هم بیست نفر علوی از نسل علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) به زنجیر بسته شده بودند. خادم گفت: امیرالمؤمنین فرموده است که اینان را بکشی! بعد یکی یکی آنان را پیش من می آورد و من گردن میزدم و او هم سرها و جنازه های آنان را به چاه می ریخت تا آنکه همه را کشتم. سپس در اتاق سوم را گشود و در آن هم بیست تن از فرزندان علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) با گیسوان و موهای فرو ریخته به زنجیر کشیده شده بودند. خادم گفت: امیر المؤمنین فرموده است که اینان را نیز بکشی. باز به شیوه قبل همه را کشتیم تا این که از آنان تنها پیرمردی باقی مانده بود. آن پیر به من گفت: نفرین بر تو ای بدبخت! روز قیامت هنگامی که تو را نزد جد ما رسول الله (صلی الله علیه و آله) بیاورند تو چه عذری خواهی داشت که شصت تن از فرزندان آن حضرت را که زاده علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) بودند، به قتل رساندی؟ در این هنگام دست‌ها و شانه‌هایم به لرزه افتاد. خادم نگاهی غضبناک به من کرد و مرا اجازه ترک وظیفه نداد! لذا آن پیر را نیز کشتم و خادم جسد او را به چاه افکند! و در مجموع در یک روز جان ۶۰ نفر سید را گرفتم. اکنون با این وصف، روزه و نماز من چه سودی برایم خواهد داشت، حال آنکه در آتش، جاودان خواهم ماند! 📗عيون أخبار الرضا ج ١ ص ١٠٨ 📚بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث ج : 48 ص : 176 @sibtayn
📌پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه وآله میفرمایند: هر جمعه غسل كن، حتّى اگر لازم شود براى تهيّهٔ آب آن، خوراک روزانه‌ات را بفروشى، و گرسنه بمانى؛ زيرا هيچ امر مستحبّى بالاتر از غسل جمعه نيست. 📚بحارالأنوار، ج ۸۱، ص ۱۲۹ 👌وقت غسل جمعه از اذان صبح تا ظهر روز جمعه است، و بهتر است نزدیک ظهر به جا آورده شود؛ اگر تا ظهر انجام ندهد، بهتر است که بدون نیّت ادا و قضا تا غروب جمعه به جا آورد؛ اگر در روز جمعه غسل نکند، مستحب است از صبح شنبه تا غروب قضای آن را به آورد؛ و کسی که می‌ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند، می‌تواند روز پنجشنبه غسل را انجام دهد، بلکه اگر در شب جمعه غسل را به امید آن که مطلوب خداوند عالم است به جا آورد، صحیح است، و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگوید: «اَشهَدُ اَن لاٰ اِلهَ اِلَّا اللّهُ وَحدَهُ لاٰ شَریٖکَ لَهُ، وَ اَشهَدُ اَنَّ مُحَمّدً عَبدُهُ وَ رَسوُلهُ، اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلنٖی مِنَ التَّوّاٰبیٖنَ، وَاجْعَلنٖی مِنَ المُتَطَهِّریٖنَ» @sibtayn
🩸غَش‌کردنِ امام رضا علیه‌السلام با ذکر مصیبتِ «تنهایی و بی‌رمق شدنِ سیدالشهداء علیه‌السلام در صحرای کربلا» جناب «دعبل» گوید: 🔖 وارد بر مولایم عليّ بن موسى الرضا عليهماالسّلام‌ شدم. به محض اینکه نشستم، آن حضرت به من فرمودند: از اشعار تازه‌ای که - در رثای جدّ غریبم - سروده‌ای، برایم بخوان! 🔖 جناب دعبل گوید: من شروع کردم به خواندن این اشعار: 📋 مَدَارِسُ آیَاتٍ خَلَتْ مِنْ تِلَاوَةٍ / وَ مَنْزِلُ وَحْیٍ مُقْفَرُ الْعَرَصاتِ ▪️دیگر کسی مدارس آیات خدا را تلاوت نمی‌کرد. ( کنایه از اینکه مردم آن زمان، دنبال سیدالشهداء علیه‌السلام نبودند.) و جایگاه وحی خدا، در دل صحرا، بی‌خانمان شده بود. 🔖 جناب «دعبل» گوید: ابیاتی را برای آن حضرت خواندم تا رسیدم به این بیت: 📋 إِذَا وُتِرُوا مَدُّوا إِلَی وَاتِرِیهِمْ / أَکُفّاً عَنِ الْأَوْتَارِ مُنْقَبِضَاتٍ ▪️آن گاه که مورد ستم قرار گرفتند و تنها شدند، دست به کمان بردند؛ اما دستانی که بسته و ناتوان از کشیدن کمان بود. 📜 فَبَكىٰ علیه‌السلام حَتّى أُغمِىَ عَلَيه 👈 در اینجا بود که امام رضا علیه‌السلام آنچنان گریستند که دیگر از هوش رفتند. 🔖 خادم آن حضرت با سر به من اشاره کرد که دیگر نخوان! من هم سکوت کردم. ساعتی نگذشت که آن حضرت به هوش آمدند و به من فرمودند: باز هم این ابیات را بخوان! من شروع به خواندن کردم؛ تا که دوباره به همین بیت رسیدم، 📜 فأصابَهُ مِثلُ الّذي أصابَهُ فِي المَرَّةِ الأولىٰ. ▪️پس مجدّدا آن حضرت چنان گریستند که از حال رفته و غش کردند. 🔖 خادم آن حضرت باز اشاره به من نمود که دیگر نخوان و من باز سکوت کردم. ساعتی نگذشت که آن حضرت به هوش آمدند و فرمودند: باز هم برایم این اشعار را بخوان! من شروع کردم به خواندن تا که آن ابیاتی را که سروده بودم، به پایان رساندم. 🔖 در این هنگام، آن حضرت سه بار من فرمودند:«أحسنت»؛ سپس امر نمودند تا ده هزار درهم از سکّه‌هایی که به اسم مبارک آن حضرت، مسکوک شده بود، برایم آوردند؛ 📚 الاغانی،ابوالفرج اصفهانی، ج۲۰ ص۳۱۳ 📚معاهد التنصیص،ابوالفتح، ج۲ ص۱۹۹ 📚 الغدیر، ج۲ ص۳۵۰ 📚اعیان الشیعه،ج۶ ص۴۱۷ ✍️ بر نیزه تکیه دادی، تنها تر از همیشه با چهره خُماری، زیبا تر از همیشه بذر ترانه بارید از ابر خطبه هایش اما زمین دلها، صحرا تر از همیشه سر نیزه ها شنیدند لحن تلاوتش را امّا محل ندادند , امّا تر از همیشه سنگی ز جاهلیّت پرتاب شد به سویت این بار پر گرفتی بالا تر از همیشه پیشانی‌ات ترک خورد آیینه موج برداشت تو قطره قطره گشتی دریا تر از همیشه @Maghaatel @sibtayn
عثمان دو غلام خود را با دویست دینار به نزد ابوذر فرستاد و به آنها گفت: به نزد ابوذر بروید و بگوئید عثمان به شما سلام می‌رساند و می‌گوید که این دویست دینار را برایت فرستاده‌ام تا در وقت حوادث و پیشامدهای روزگار از آن کمک بگیری ابوذر گفت: آیا همین مقدار که برای من فرستاده به هر یک از مسلمانان نیز داده است؟ گفتند: نه ابوذر گفت: من یکی از مسلمانانم و چیزی شامل من می‌شود که شامل همه مسلمانان شود به ابوذر گفتند عثمان می‌گوید: این از قسمت اصلی مال خودم است و سوگند یاد می‌کنم به خدایی که جز او خدایی نیست که مال حرامی با این مال مخلوط نشده است و جز از مال حلال برای تو نفرستاده است ابوذر گفت: من احتیاجی به این مال ندارم امروز را صبح کرده‌ام در حالی که بی نیازترین مردم هستم به ابوذر گفتند: خداوند به تو سلامتی دهد و کار تو را اصلاح کند، در خانه تو چیزی نمی‌بینیم که بتوان از آن بهره‌ای برد ابوذر گفت: در زیر این پالانی که می‌بینید دو قرص نان جو هست که چند روز بر آنها گذشته است. پس با این دینارها چه کنم؟ نه بخدا سوگند که نمی‌گیرم به یقین که من بی نیاز شدم با ولایت علی بن أبی طالب علیه السلام و خاندان او که هدایت کننده و هدایت یافته هستند و به قضای الهی راضی‌اند، و خداوند نیز از آنها خشنود است، و مردم را بحق هدایت می‌کنند و با عدالت در میان مردم رفتار می‌کنند همچنین از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود: زشت است پیرمرد دروغ بگوید پس این مال را به او برگردانید و به او بگویید که من احتیاجی به آن و هرآنچه نزد اوست ندارم تا اینکه پروردگار خود را ملاقات کنم و او میان من و او حکم کند