eitaa logo
ناگفته‌های‌یه‌دهه‌هشتادی:)
344 دنبال‌کننده
717 عکس
152 ویدیو
0 فایل
در پایان آن چه که درباره خودم میتوانم بگویم این است: در دلم...فریاد بود در نگاهم اشک درگلویم بغض «اما بلند تر از همه میخندیدم»🖤😄 کپی؟ حلالت! میخوای همسایه شیم؟ @perspoolisie شروع مون؟ ۱۴٠۳/۶/۱٠
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی "آرامشت" خیلی مهم‌تر از ثابت کردنِ منظورته..
مواظب باشید تو شلوغیای دور و برتون، آدمِ روزای تنهاییتونو گم نکنید
بر این اصل زندگی کُن بودنشان زیباست و نبودنشان ضرری ندارد....!
وقتی بهت فکر میکنم همینقدر اکلیلی میشم....:)
- تعریف من از عشق همان بود که گفتم عقلی که نمیخواست سر ِعقل بیاید :) -
هیزما رو که دیدم یاد یه چیزی افتادم ولی این هیزم کجا اون هیزم کجا اینا برا حب امیرالمومنین هیزم آوردن اونا برا بغض...
سکوت و اشک و احیا و علی بود کبودی‎ها و غم‎ها و علی بود به روی دوش یک تابوت اما شب تشییع زهرا و علی بود
ممنون میشم عزیزانی که میتونن و موقعیتشو دارن امشب برای عموی بنده نماز اول قبر بخونن حسن فرزند علی
مادرم رو کجا میبرند؟ گمونم برای شفا میبرند
ما،در‌دوجهان‌دل‌به‌توبستیم محبان‌تو‌هستیم🖤
هدایت شده از عقیله
میگفت روضه امام حسن جگر پاره پاره و تشت خونی نیست، روضه امام حسن روضه کوچه و سیلی و مادره💔
بر اولی و دومی و سومی تا قیامت لعنت
بردشمن مادرم لعنت
ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود
💔💔 ڪم ڪم فضٰاے عَرش‎•ڪه تاریڪ مےشود وقٺـِ غروبـِ •فاطمـہ نزدیڪ مےشود😭 🥀 💔 🖤
دادیم به حکاک عقیق دل و گفتیم حک کن به عقیق دل ما حضرت زهرا 🥀 💔 ◼️
میگفت فردای شهادت بانو مقداد داشت تو کوچه ها راه میرفت عمر اومد گفت مقداد بریم که باید دختر پیامبرو تشییع کنم مقداد خندید و گفت :دیشب علی دختر پیامبرو تشییع کرد عمر با خشم زد تو صورت مقداد مقداد پیرمرد بود!!! چندین قدم رفت عقب شروع کرد به گریه کردن عمر برگشت گفت ببین علی دلشو به کیا خوش کرده مقداد گفت من از درد سیلی گریه نمیکنم بهم بگو فاطمه رو هم همینجوری زدی؟(:💔
بسوز ای شمِع غم امشب، بساطِ غم مهیا است بسوز امّا تو با حسرت، شبِ هجرانِ زهرا است بسوز ای شمعِ غم امشب، علی با گل وداع دارد علی را درد زهرا وُ ، عدو را درد دنیا است شهادت حضرت زهرا تسلیت باد🖤
هدایت شده از عقیله
Mehdi Rasouli - Salat Feragh.mp3
4.91M
خدا دیگه تمومه کار حیدر... الله اکبر!
سه تا الهی به رقیه لطف میکنید.؟
بعد تو علی تنها دارد غم دنیای بی زهرا را...
هدایت شده از آلاء🌱 !
حسن به مادر گفت _مادر، اینهمه برای دیگران دعا کردی، یک دعا هم برای خودت بکن.. گفت: میخوای برای خودم دعا کنم؟برو همه رو جمع کن.. حسنش با شوق که مادر میخواد برای خودش دعا کنه رفت همه رو دور بستر مادر جمع کرد علی، حسین، زینب ، ام کلثوم... گفتن مادر مستجاب الدعوه ست، اگر برای خودش دعا کند حتما شفا میگیرد...💔 مادر به سختی توی بستر نشست گفت: _ همه دست هاتون ُ بگیرید بالا میخوام دعا کنم.. تا همه دست هاشون گرفتن بالا زهرا گفت : اللهم عجل الوفاتی(((((:💔 اینجاست که میگه: اگه زهرا، عجل وفاتی ُ نمیخوندی... اگه یه چند روز دیگه میموندی، ۱۹ سالت میشد عزیزم💔:)