نگاهش مثل خورشیدی که فکر صبح در سر داشت
#آرایه_های_ادبی
تشبیه گسترده
تشخیص و استعاره مکنیه
کنایه
#شعر
«محمد شریف»
@simorgh1001
به تماشا ز بهشتِ رخ او قانع باش
که گل و میوه این باغ به چیدن نرسد
#شعر صائب
#وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
#مفهوم قانعبودن
#آرایه_های_ادبی
#تشبیه
#استعاره
#کنایه
#مراعات
@simorgh1001
#انگیزشی
بزرگترین اعتیاد ما آدمها حرف زدن از مشکلاتمونه.
بشکنید این عادت رو!
از خوشی ها حرف بزنید.
@simorgh1001
ای عشــــق! ای تبلـــــور آن آرزوی سبــــــز
برخیز و چون سکوت، دلم را خطاب کن
#وزن مستفعلن مفاعلن مستفعلن فعل
ای عشق#تشخیص
آرزوی سبز#حس_آمیزی
مصرع دوم#تشخیص #متناقض_نما
#شعر
«سلمان هراتی»
@simorgh1001
#داستان_کوتاه
چنان شنودم که مردی به سحرگاه به تاریکی از خانه بیرون آمد، تا به گرمابه رود؛ در راه دوستی از آن خویش بدید. گفت: موافقت کنی با من تا به گرمابه رویم؟ دوست گفت: تا به در گرمابه با تو همراهی کنم، لیکن در گرمابه نتوانم آمد، که شغلی دارم. تا به نزدیک گرمابه با وی برفت، بسر دو راهی رسیدند و این دوست پیش از آنک دوست را خبر دهد بازگشت و به راهی دیگر برفت؛ اتفاق را طراری از پس این مرد همیآمد، تا به گرمابه رود، به طراری خویش؛ از قضا این مرد بازنگریست طرار را دید و هنوز تاریک بود، پنداشت که آن دوست اوست، صد دینار در آستین داشت، بر دستارچه بسته از آستین بیرون کرد و بدان طرار داد و گفت: ای برادر، این امانت است، بگیر تا من از گرمابه برآیم به من بازدهی. طرار زر از وی بستاند و هم آنجا مقام کرد، تا وی از گرمابه آمد روشن شده بود، جامه پوشید و راست برفت، طرار او را بازخواند و گفت: ای جوانمرد، زر خویش بازستان و پس برو، که امروز من از شغل خویش بازماندم از جهت امانت تو، مرد گفت: این امانت چیست و تو چه بودی؟ طرار گفت: من مردی طرارم و تو این زر به من دادی تا از گرمابه برآيی، مرد گفت: اگر طراری چرا زر من نبردی؟ طرار گفت: اگر به صناعت خویش بردمی اگر این هزار دینار بودی نه اندیشیدمی از تو و یک جو باز ندادمی، ولیکن تو به زینهار به من سپردی و در جوانمردی نباشد که به زینهار به من آمدی، من بر تو ناجوانمردی کردمی شرط مروت نبودی.
📚 «قابوس نامه عنصرالمعالی» 🍃
💠باب بیست و دوم در امانت نگاه داشتن
@simorgh1001
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست
#شعر
#سعدی
@simorgh1001