بختیار تهدید میکند هواپیمای حامل امام خمینی رو روی آسمان می زنه
بازاریان تهران با پرداخت یک چک ۲ میلیون دلاری به ایرفرانس هواپیما رو بیمه میکنن
📛 فرق انقلاب خمینی با انقلاب آبکی ززآ اینکه:
مردم برای انقلاب خمینی از جان و مال خودشون گذشتن
ولی تو انقلاب قلابی زن زندگی آزادی، خیلیا برای خودشون کیسه دوخته بودن تا یه پولی به جیب بزنن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من امروز اومدم ولی منوتو دیشب رف
🤣🤣🤣🤣🤣
#فازسنگین
#خمینی_کبیر
هدایت شده از کانون فرهنگی به رنگ آسمان
سرود زیبای جانم ایران ۲ .mp3
8.66M
سرودِ زیبای #جانمایران۲ 🇮🇷
مناسب برای ایام دهه فجر باصدای:
سیدامیرارسلانمیرهاشمینسب
وباجمعخوانیِ:گروهسرودِبهرنگآسمان
برای اطلاع از نحوه برگزاری پویش در کانال اطلاع رسانی،با ما همراه باشید.🤩
•کانون فرهنگی به رنگ آسمان•
┏⊰✾💙☁️⊱━━━━━━┓
@berangasman
┗━━━━━━⊰✾💙☁️⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️من و تو یازدهم بهمن رفت، امام ۱۲ بهمن اومد
کارخودشونه، من و تو هم با جمهوری اسلامی بود🤡
باهم بسته بودن که توی یه شب تاریخی من و تو رو کنسل کنن🤡
#دهه_فجر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴درس اخلاق/جملات ناب
❇️بهترین تقاضا از خدا
🎙آیت الله فروغی
سپاه خانوادههاشون رو گروگان گرفته بود، بهشون گفته بودن اگه ببازین همشون رو میکشیم، طارمی هم برا همین داشت گریه میکرد😐😏
#برععععندازم😏
میدونستید دیشب سردار قاآنی زنگ زده به بشار اسد گفته یه پنالتی رو خراب کنید؟!
منم نمیدونستم، توی یکی از کانالهای براندازی خوندم!
گاوچرانی وارد شهر شد و برای نوشيدن چيزی ، كنار یڪ مهمانخانه ايستاد.
بدبختانه، كسانیكه در آن شهر زندگی میكردند عادت بدی داشتند كه سر به سر غريبهها میگذاشتند.
وقتی او نوشيدنیش را تمام كرد، متوجه شد كه اسبش دزديده شده است.
او به كافه برگشت، و ماهرانه اسلحهاش را درآورد و سمت بالا گرفت و بالای سرش گرفت بدون هيچ نگاهی به سقف يه گلوله شليڪ كرد و خيلی مقتدرانه فرياد زد:
«كداميك از شما اسب من رو دزديده؟!»
كسی پاسخی نداد.
«بسيار خوب، من يك نوشیدنی ديگه ميخورم، و تا وقتی آن را تمام میكنم اسبم برنگردد، كاری را كه در تگزاس انجام دادم انجام میدهم! و اصلن دوست ندارم آن كاری رو كه در تگزاس انجام دادم رو انجام بدم!»
بعضی از افراد خودشان را جمع و جور كردند. آن مرد، بر طبق حرفش، نوشیدنی ديگری نوشيد، بيرون رفت، و اسبش به سرجايش برگشته بود. اسبش را زين كرد و آمادهی حرڪت شد.
كافه چی به آرامی از كافه بيرون آمد و پرسيد: هی رفيق قبل از اينكه بروی بگو، در تگزاس چه اتفاقی افتاد؟
گاوچران برگشت و گفت: مجبور شدم پیاده برم خونه ...!
🔹 قمپز در کردنهای آمریکاییها همینطوریا است 🤣🤣