eitaa logo
سیره علما و شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
5 فایل
کانالهای دیگرما @agha_tanha_nist @javane_hezbollahi ارتباط باما @Atash_be_ekhtiaar تبادل وتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/3123773444C713bafe6dd سیره علما و شهداء در سروش👇 sapp.ir/sire_o_sh
مشاهده در ایتا
دانلود
|شهید مهدی قاضی خانی ✍️ کمک کردن ▫️همیشه می‌گفت با کمک کردن به تو از گناهام کم می‌شه. گاهی که جر و بحثی بینمون می‌شد، سکوت می‌کردم تا حرفاشو بزنه و عصبانیتش بخوابه... بعدش از خونه می‌زد بیرون و واسم پیام عاشقونه می‌فرستاد یا اینکه از شیرینی فروشی محل شیرینی می‌خرید و یه شاخه گل هم می‌گذاشت روش و می‌آورد برام... خیلی اهل شوخی بود. گاهی وقت‌ها جلو عمه‌اش منو می‌بوسید. مادرش می‌گفت: این کارا چیه! خجالت بکش. عمه‌ات نشسته! می‌گفت: مگه چیه مادر من؟ باید همه بفهمن من زنمو دوست دارم. همه اون چه که تو زندگیم اهمیت پیدا می‌کرد، وابسته به رضایت و خوشحالی مهدی بود؛ یعنی واسه من همه چیز با اون تعریف می‎شد. مهدی مثل یه دریا بود. 📚 راوی: همسر شهید مدافع حرم 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
چہ زیبا گفت این شیر مرد: یادمون باشه! که هرچی برای خُدا کوچیکی و افتادگی کنیم•• خدا در نظر دیگران بزرگمون میکنه... 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
❇️حاج آقا (ره): 🍃هـــر ڪارے میخــواهے ڪُن امـا این ‌را بدان ڪه این‌‌ عمل تو را خدا پیغـمبر و مومنین مےبینند! ‌ 👌حیا ڪن‌ ڪه یڪ ‌وقت نڪند عمـل زشــتت‌ را ببرند نشـان آقا‌ رســول الله (ص) بـــدهند. 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
نمی‌شناسیمتون! اما در این قاب تصویر، نگاه‌تان خیلی آشنا است! اینقدر که دل ‌تنگتان می‌شویم. کاش شرمنده نگاه آشنایتان نباشیم.. 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌺از قافله های شهدا جاماندیم رفتند رفیقان و چه تنها ماندیم افسوس که در زمانه دلتنگی مجروح شدیم اسیر دنیا ماندیم🌸 سلام برشهدا🖐 🌸شبتون شهدایی🕊 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
خاطره از حمید آقا❣ یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون که بحث تقلب در امتحانات وسط کشیده شد من گفتم دانشگاه اگه تقلب نکنی اصلا نمیشه....حمید آقا سریع گفتن نباید تقلب کنید مخصوصا تو دانشگاه حتی اگه رد بشی چون تاثیر مدرک روی حقوقتون میاد و حقوقت از نظر شرعی مشکل پیدا میکنه... خودش میگفت بعضی وقتا ماموریت بودم و نرسیدم درس بخونم ولی تقلب نکردم و رد شدم ولی پیش خدا مدیون نشدم.....و دوباره درس رو برداشتم و فرصت کردم بخونم و نمره خوب هم آوردم😔واقعا اون لحظه به نوع بینش حمید جان و تفکرش غبطه خوردم که اینقدر مراقب اعمال و ایمانش هست و مالش پاک پاک هست..... خوشابحالت رفیق نابم 🌹شهید حمید سیاهکالی مرادی 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
یادموں‌باشه یک روز‌جوونایی، از‌چشمای خوشگلشون‌گذشتن… تا‌ امـرۅز‌‌ مـــا ، چشمامون‌غرق‌خـدا‌باشه👌 نه غرق‌گناه … 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید حمید باکری ✍️ دفتر اشکالات ▫️دفتری که قرار گذاشته بودیم اشکالاتِ هم را در آن بنویسیم، تقریبا همیشه با ایرادات من پُر می‌شد. حمید می‌گفت: تو به من بی‌توجهی! چرا اشکالات مرا نمی‌نویسی؟ گوشه چشمی نگاهش کردم و گفتم تو فقط یک اشکال داری! دست‌هایت خیلی بلند است. تقریباً غیر استاندارد است. من هر چه برایت می‌دوزم، آستین‌هایش کوتاه می‌آید. حمید مثل همیشه خندید. برایم جالب بود و لذت بخش که او به ریزترین کارهای من مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن، کتاب خواندن و... دقت می‌کرد. 📚 کتاب نیمه پنهان ماه 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید رشید اسدی لک‌لر ✍️ شما مریض بودی ▫️همسرم، عزیزم! می‌خواهم مرا حلال کنی. آن موقع که بنده به جبهه می‌آمدم، شما مریض بودی و بنده نتوانستم پیش شما بمانم؛ یعنی وظیفه شرعی بود که به جبهه بیایم. خلاصه امیدوارم خداوند بزرگ به شما شفا عنایت فرماید و مرا ببخشید که نتوانستم برای شما همسر خوبی باشم. 📚 قسمتی از وصیت‌نامه شهید رشید اسدی لک‌لر 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌷☀️🌷 ✍مڪتب عاشـــورا بـــــردوقسم است ... حسینی ... زینبی... وچہ دشـــوار است بودن ، پس ازیڪ حماسہ حسینے .. السلام_علی_قلب_زینب_صبور شهید 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انسان چون رو دوست دارد خیال میکند که هر کاری میکند برای خداست ... اگر رسیدی به اونجایی که... 🎙امام خمینی ره پیشنهاد دانلود 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این راهکار توصیه شده توسط آیت الله مصباح یزدی (ره) را فقط یک هفته امتحان کنیم... 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید حسن شوکت‌پور ✍️ خجالت ▫️تا اومدم دست به کار بشم سفره رو انداخته بود. یه پارچ آب، دو تا لیوان و دو تا پیش‌دستی گذاشته بود سر سفره. نشسته بود تا با هم غذا رو شروع کنیم. وقتی غذا تموم شد گفت: الهی صد مرتبه شکر، دستت درد نکنه خانوم. تا تو سفره رو جمع کنی منم ظرف‌ها رو می‌شورم. گفتم: خجالتم نده، شما خسته‌ای، تازه از منطقه اومدی. تا استراحت کنی ظرف‌ها هم تموم شده. نگاهی بهم انداخت و گفت: خدا کسی رو خجالت بده که می‌خواد خانومش و خجالت بده. منم سرم رو انداختم پایین و مشغول کار شدم. 📚 فلش کارت مهر و ماه، مؤسسه مطاف عشق 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید سید مجتبی هاشمی ✍️ صحنه دیدنی ▫️اوایـل ازدواجمـون بـود. بـرا خریـد بـا سـید مجتبـی رفتیم بازارچـه. بیـن راه بـا پدر و مادر آقا سـید برخورد کردیم سـید مجتبـی بـه محـض اینکـه پـدر و مـادرش رو دیـد، در نهایـت تواضـع و فروتنی خم شـد؛ روی زمیـن زانـو زد و پاهای والدینشو بوسـید. ایـن صحنـه برا من بسیار دیدنی بـود. آقـا سـید بـا اون هیکل تنومنـد و قامـت رشـید، در مقابـل والدینـش اینطـور فروتن بـود و احتـرام آنهـا را تـا حـد بالایـی نگـه مـی‌داشـت... 📚 سالنامه یاران ناب ۱۳۹۳ به نقل از همسر شهید 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید حسن آبشناسان ✍️ گل‌های عاشقی ▫️جمعه‌ها با دوستاش می‌رفت کوهنوردی. یک بار نشد که دست خالی برگرده. همیشه برام گل‌های وحشی زیبا با بوته‌های طلایی می‌آورد. معلوم بود که از میون صدها شاخه و بوته به زحمت چیده شدند. بعد از شهادتش رفتم اتاق فرماندهی تا وسایلش رو ببینم و جمع کنم. دیدم گوشه اتاقش یه بوته خار طلایی گذاشته که تازه بود. جریانش رو پرسیدم، گفت: از ارتفاعات لولان عراق آورده بود. شک نداشتم که برای من آورده بود. 📚 کتاب نیمه پنهان ماه، جلد ۱۲، صفحه ۳۰ 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
به هرکجای زندگی مصطفی که نگاه میکنم یک درس بزرگ به من میدهد غاده همسر و لبنانی میگوید:مصطفی درست مثل یک بچه دست مرا گرفت و قدم قدم مرا به اسلام آورد... برخورد مصطفی طوری بود که او چادری و شد! غاده میگوید وقتی مصطفی به من آمد مادرم به او گفت:شما نمیتوانید با او کنید او دختری است که وقتی از خواب بیدار شده،تا برود و مسواک بزند تختش مرتب و لیوان حاضر بوده...شماهم که نمیتوانید برایش مستخدم بگیرید وقتی که مصطفی این‌ها شنید گفت:درست است که نمیتوانم برایش مستخدم بگیرم اما قول میدهم تا زنده ام تختش را مرتب و قهوه‌اش را آماده کنم و تا قبل از شهادت اینطور بود!!! ظرفیت وجودی شهید چمران آنقدر بزرگ بود که خود را لحظه‌ای برتر از غاده ندید درس چمران فقط برای همجنس های من نیست... درس است حالا میتوانی درک کنی جمله مصطفی را: وقتی عقل عاشق شود عشق عاقل میشود و آنگاه شهید میشوی... 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹شهید غلامعلی پیچک: خدا کند که حکومت سرنگون گردد، اما منحرف نگردد، چون انحراف، خیانت به خون شهداست. بگذارید بگویند حکومت دیگری هم به جز حکومت علی (ع) بود به نام خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد، ما از سرنگونی نمی‌هراسیم بلکه از انحراف میترسیم. 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
دوست داشت گمنام باشد می‌گفت: « آی نمی‌دونی چه لذتی داره آدم برای خدا تکه‌تکه بشه و هیچی ازش باقی نَمونه که کسی بشناسدش! » در جزیره‌مجنون به آرزویش رسید. فرمانده گردان مالک اشتر لشکر ۲۷ حضرت‌رسول ﷺ ●شهادت: ۴ اسفند ۶۲ عملیات‌خیبر 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️دو تا پاش قطع شده بود ک در حال مرگ فریاد میزد؛ فلانی "یا حسین" رو حال کردی.... 🔺امام خامنه ای: امروز زنده نگه داشتن یا شهدا ( ) کمتر از شهادت نیست 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
: 💠 منظور از فقط شستن ظرف و... نیست. البته این‌ها هم کمک است ولی بیشتر کمک است. کمک و فکری است. 💠مرد باید ضرورت‌های زن را درک کند، احساسات او را بفهمد و نسبت به حال او نباشد. 📕مطلع عشق، صفحه۸۰و۸۱ 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 کسی که نسبت به گذشته خودش متنبه شد، چه باید بکند؟ / سلیقه‌ای عمل نکردن! 🔹 آیت‌الله مجتبی تهرانی (ره) 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید عباس دانشگر ✍️ عزیزم دوستت دارم ▫️فاطمه جان، عزیزم دوستت دارم، دعا می‌کنم امتحاناتت را به خوبی پشت سر بگذاری و حالت هر روز از دیروز بهتر باشد؛ من هم به یادت خواهم بود. امیدوارم فاصله جسم‌هایمان، قلب‌هایمان را به هم نزدیک‌تر سازد تا بتوانیم ظرفیت عاشق شدن را پیدا کنیم، شنیدی می‌گویند: زنده بودن، فاصله گهواره تا گور است و زندگی کردن، فاصله زمین تا آسمان... امیدوارم هر روز آسمانی‌تر شوی؛ تو هم مرا دعا کن، خداوند قلب‌هایمان را به رنگ خود در آورد و پاکمان کند. 📚 آخرین دست نوشته شهید مدافع حرم، عباس دانشگر خطاب به همسرش 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹|شهید دکتر مجید شهریاری ✍️ عروسی در سلف سرویس ▫️سالن عروسی ما سلف سرویس دانشگاه بود. وقتی که ازدواج کردیم به خوابگاه دانشجویی رفتیم. دکتر گفت: می‌خواهی خانه بگیرم؟ گفتم: نه؛ خوابگاه خوب است. آقای دکتر صالحی استاد ما بود. ایشان با خانم‌شان، آقای دکتر غفرانی هم با خانم‌شان، مهمان ما بودند. یک سفره کوچک انداختیم. دو تا پتو و دو تا پشتی داشتیم. با افتخار از این دو استاد بزرگوار پذیرایی کردیم. بعد هم دوتایی نشستیم راجع به مسائل هسته‌ای صحبت کردیم. کامپیوتر را روی میز کوچکی که قدیم‌ها زیر چرخ خیاطی می‌گذاشتند، گذاشته بودیم. پسر دکتر عباسی قرار بود به خانه ما بیاید. دکتر به او گفته بود اگر می‌آیی، یک صندلی هم برای خودت بیاور. 📚 راوی: همسر شهید دانشمند دکتر مجید شهریاری 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh