eitaa logo
سیره علما و شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
5 فایل
کانالهای دیگرما @agha_tanha_nist @javane_hezbollahi ارتباط باما @Atash_be_ekhtiaar تبادل وتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/3123773444C713bafe6dd سیره علما و شهداء در سروش👇 sapp.ir/sire_o_sh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🌸امام خمینی(ره): ما باید از همه طبقات ملت تشکر کنیم که این پیروزی تا اینجا به واسطه وحدت کلمه بوده است، وحدت کلمه رمز پیروزی است... 📅 دهه فجر انقلاب اسلامی خجسته باد 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
✳️ برادرها، نماز فراموش نشود! 🔻 ستون گردان حبیب، لحظه‌به‌لحظه به ارتفاعات «علی گره‌زد» نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. برادر محسن [وزوایی] هم‌چنان‌که پیشاپیش ستون حرکت می‌کرد، با رسیدن نیروها به بالای تپه‌ای کوچک، ناگهان متوقف شد. نگاهی به آسمان انداخت و بعد رو به نیروها فریاد زد: « ، نماز! برادرها، نماز را فراموش نکنند.» با این نهیب، ستون حبیب می‌رفت تا از حرکت بایستد که برادر محسن فریاد زد: «نایستید، بدوید! نماز را به‌دورو می‌خوانیم. هر کس به پشت سر نفر جلویی دست تیمم بزند! نماز را به‌دورو بخوانید.» همان‌طور که داشتم به جلو می‌رفتم، مشغول به نماز شدم. عجب نمازی بود! به‌راستی نجوای عشق بود... 📚 برگرفته از کتاب | بیست روایت شفاهی از زندگی 📖 ص ۱۱۶ ❤️ 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
✳️ شماها دیگه کی هستید! 🔻 در گیلانغرب چوپانی بود به نام شاهین که گوسفندهایش را در تپه‌های مابین ما و عراقی‌ها می‌چرخاند. آدم خوبی بود. ابراهیم حسابی با شاهین عیاق شد. مدتی بعد به مراتع دیگری رفت. چیزی از رفتنش نگذشته بود که ابرام گفت دلم هوای شاهین رو کرده. رفتیم ببینیمش. 🔸 همین‌طور که نشسته بودیم، دیدیم شاهین بلند شد و رفت. پشت سرش هم ابرام رفت. یکدفعه صدای ابرام و شاهین ما را متوجه آن‌ها کرد. شاهین می‌گفت: «من باید این حیوون رو بزنم زمین!» ابرام هم می‌گفت: «به مولا اگه بذارم!» بلند شدیم ببینیم چه خبر است. دیدیم شاهین یه میش از بین گله جدا کرده تا سرش را ببرد و برای ما کباب کند اما ابرام مانعش شده و اجازه نمی‌دهد. ده دقیقه، یک ربع این‌ها با هم بکش نکش داشتند. بالاخره شاهین کوتاه آمد. وقتی آمد و نشست، گفت: «همین جایی که شما الان نشستید، قبل از استوار ژاندارمری می‌اومد و تقاضای گوسفند می‌کرد. من هم مجبور بودم براش گوسفند بکشم. یک دفعه که من گوسفند کوچکی براش جدا کردم، قبول نکرد. خودش بلند شد رفت یک میش بزرگ سوا کرد و گفت اینو بکش. گوسفند رو کشتم، گوشتش را خرد کردم، گذاشت لای پوستش و برد و به اندازه‌ی یک آبگوشت هم برای ما نگذاشت. حالا موندم که شماها دیگه کی هستید! اون استوار نامرد ژاندارمری چطور رفتار می‌کرد، شماها چطور!» 📚 از کتاب | روایت زندگی و خاطرات | ج۱ 📖 صفحات ۹۵ تا ۹۷ ❤️ 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹شهــید علــۍ ماهانـــۍ: را ڪه انتخاب ڪردی دیگـــر مال خودت نیستی اگر قـــرار است درد بڪشی بڪـش ولی و ناله نڪن اگر آه و ناله ڪردی متعلق به دردی نه راه. 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
اوايل بهمن بود. با هماهنگي انجام شده، مسئوليت يکي از تيمهاي حفاظت حضرت "امام(ره)" به ما سپرده شد. گروه ما در روز دوازده بهمن در انتهاي خيابان آزادي (منتهي به فرودگاه) به صورت مسلحانه مستقر شد.صحنه ورود خودرو "حضرت امام(ره)" را فراموش نميکنم. پروانه وار به دور شمع وجودي "حضرت امام(ره)" ميچرخيد.  بلافاصلــه پس از عبور اتومبيل ، بچه ها را جمع کرديم. همراه به سمت "بهشت زهرا(سلام‌الله‌علیها)" رفتيم. 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
💌 روضه که تمام شد، غیبش زد...🤔 خیلی گشتیم تا متوجه شدیم رفته است سراغ شستن سرویس‌های بهداشتی. نگذاشت کسی کمکش کند. می‌گفت: افتخارم این است خادم روضه‌ی (سلام الله علیها) باشم. 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای پیرمردی که با آیت اللّه بهلول طی الارض کرد را از زبان خودش بشنوید 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
میرزا‌ اسماعیل‌ : چشمت‌ که اسیر دنیا‌ باشد، اگر‌ ا‌ز دنیا‌ دست‌ بردارد آقا را‌ می بیند! خلاصه نگو‌ آقا غایب است، تو‌ نمی بینی! ‎‎ 🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ 🔸زمینه سازی ظهور=قدمی برداریم 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
ما هر وقت گرفتار می شویم میگوییم خـــدا... وقتی هم که کاری نداریم خدا را صدا بزنیم هروقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی ما آیی چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 تاثیر بر روح و روان انسان 🌹شهید مطهری: اگر انسان بر مسير گناه اصرار و لجاج بورزد و گناهان را به طور مکرر انجام دهد اینها روح انسان را پلید میکند و ایمان در قلب چنین آدمی نماند. 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹وقتی در بیمارستان به دنیا آمد، تقویم را که نگاه کردیم، روز (ع) بود. اسمش را گذاشتیم محمد هادی. 🌹بعدها خودش هم عاشق امام هادی شد تا جایی که در راه دفاع از حرم آن بزرگوار در حوالی سامرا به شهادت رسید. "شهید محمد هادی ذوالفقاری" ✍کتاب پسرک فلافل فروش 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
چشمهای شما زادگاه خورشید است نگاهمان که می‌کنید صبح در دیدگانمان حلول می‌کند روشن می‌شویم نور می گیریم و در تقویم باغچه خیالمان روزی دیگر رقم می‌خورد. دلاتـــــون شھـــــدایـــــے 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🕊: این انقلاب، آنقدر تلاطم و سختی دارد ڪه یڪ روزی شهدا آرزو می‌ڪنند زندہ شوند و برای دفاع از انقلاب دوبارہ شهید شوند...! 🇮🇷 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🔰 | 🔻 سعی کنید سکوت شما بیشتر از حرف زدن باشد. هر حرفی که میخواهید بزنید، فکر کنید که آیا ضرورت دارد یا نه؟؟ بی دلیل حرف نزنید که خیلی از صحبت های ما به گناه و دروغ و...ختم می شود. 🌷 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
آیت الله حسن زاده آملی: عزیزان بدانید دو چیز باعث می شود که قلب بمیرد و روح تاریک شود و نفس انسان سرکش گردد: ۱- پر خوری ۲- پر حرفی 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
یکی چشمش👀 را برای خدا می دهد... اما من و تو، می توانیم برای خدا، چشممان را کنترل کنیم...؟!😑😑🤔 ‼️‼️‼️‼️ 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
در عملیات بیت المقدس با پاتک دشمن چند تن از بچه های رزمنده شهید شده بودند شاپور که به اردبیل برگشت آماج تهمت های برخی از بستگان شهدا قرار گرفت هر روز موج این اتهام ها بالا می گرفت و خبرهای ناگوار به گوش وی میرسید اما صبورانه تحمل میکرد یک روز در حیاط پادگان سپاه پدر یکی از شهیدان که از مرگ پسرش سخت بی قرار و اندوهگین بود با شاپور برخورد کرد . شاپور با خنده ها و لبخندهای همیشگی سعی در ارام کردن او داشت . درد دل شاپور را در ان لحظه دردناک کمتر کسی درک میکرد. شاید به جرات میتوان گفت غم او کمتر از غم پدر شهید نبود. پدر که پادگان را ترک کرد. شاپور خلوتی داشت زانوان را در آغوش گرفته و با هق هق گریه میکرد. پرسیدم چرا به او توضیح ندادی ؟ ودر مقابل تهمت هایش سکوت کردی ؟ گفت : عزیزش از دست رفته چنان که حتی ذره غباری از لباس فرزندش به دستش نرسیده حق دارد شاید در روز قیامت همین پدر شفیع من باشد. سخن که به اینجا رسید از من خواست که تنهاش بزارم تا خلوتی داشته باشه .. راوی : دوست شهید 📙راهیان علقمه، اثر گروه شهید هادی 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
❣ عجب صفایی دارد… کارهای خود را با یاد و نام خداوند و معصومین و شهدا شروع کنید. امید رهبر بعد از خدا به شما است سلام همه شما را به شهداء و امام می رسانم. ای پاهایم چه وقت ایستادن است، سبقت ، پیشه کنید که دنیا با همه مظاهرش میدان مسابقه است ، مسابقه انسانیت و محبت. مبادا از هر بادی مانند خسی از جا کنده شوید. استوار باشید مثل کوه و صبور باشید که خداوند به شما قوت خواهد داد.  🌹 📙برگرفته از کتاب راهیان علقمه. اثر گروه شهید هادی 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم چند دقیقه قبل از شهادت شهیدان رستگاری و اسلامی فرد، که در ۱۳ بهمن ۱۳۶۵به شهادت رسیدند. چهرها بر اثر چند روز درگیری بادشمن زیر انفجار توپ و خمپاره سیاه شده و ذره ای ترس، منت، طلبکاری ندارند، این همه آرامش از کجاست؟ 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
دمی باشهدا... 🌷ﺷﻬﯿﺪﺣﺴﯿﻨﻌﻠﯽ ﺍﮐﺒﺮﯼ🌷 ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻧﺎﻡ ﻋﻄﺮ ﺭﻭ ﮐﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺳﺮ ﺑﺎﻻ‌ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﺷﻬﯿﺪ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺗﻮﯼ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ : ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻋﻄﺮ ﻧﺰﺩﻡ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻣﻌﻄﺮ ﺑﺸﻢ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﯾﺎ ﺍﺑﺎ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ✋✋ ❣❣جانم به فدایت یا حسین❣❣ 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
🌹حساب پس انداز برایش باز کردم. دو سال گذشت. یکروز به بانک رفت.موقع برگشتن از بانک در حالی که دفترچۀ پسانداز دستش بود وارد خانه شد و گفت : یادته دو سال پیش برام پول گذاشتی بانک ؟ گفتم: آره! چه طور مگه گفت : حسابم رو بستم گفتم : چرا؟ گفت : چهارده تومن اومده روش. از کارمند بانک پرسیدم مقداری که اضـافه چیه ؟ گفت : سود پولته بهـش گفتم : دوست ندارم پولی که به خاطرش زحمت نکشیدم و عرق نریختم وارد زندگی ام بشه. "شهید رشید جعفری " ✍کتاب :پسران گلبانو؛راوی پدر شهید 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
مقام معـظم رهـبرۍ : ✍« از ماه برای تقویت معنـویت خـود استفاده ڪنید.» 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh