باید دست به دست هم بدهیم، تا مطلب روشن شود!
زمانی سؤالی از علم منطق داشتم. روز پنجشنبهای به درِ منزلِ حضرت علاّمه طباطبایی رفته، در زدم. ايشان آمدند. سؤالم را مطرح کردم و ايشان جوابی دادند. بنده اشکال را تکرار کردم، فرمودند:
الآن مستحضر نيستم، روز يکشنبه بيایید!
بنده روز يکشنبه رفتم و در زدم؛ ايشان آمدند و فرمودند:
من گفتم روز شنبه بيایید!
عرض کردم: من "يکشنبه" شنيدم، و الاّ دوست داشتم زودتر خدمتتان برسم.
ايشان رفتند و برگهای آوردند که جواب در آن بود. وقتی میخواستند برگه را به بنده بدهند، فرمودند:
بايد دست به دستِ هم بدهيم تا مطلب روشن بشود!
اين ناچيز گويد:
اين نحوه اخلاق و رفتار و بزرگواری و کرامت ـ که عالِم بزرگی به طلبهای مبتدی بگويد:
بايد دست به دستِ هم بدهيم تا مطلب روشن بشود ـ در کجا میتوان سراغ گرفت؟!
و با اين سخن، مقدار زيادی از بادهايی که در سرِ ما بود، بيرون رفت.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
اقیانوس علم و معرفت، ص۳۷-۳۶، محمد کریم پارسا، نشر دانشگاه علامه طباطبایی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
با این آلودگیها از اولیا هستیم؟!
حضرت علاّمه طباطبایی وقتی خدمتشان میرسيديم و تنها بودند، عموماً لبخندی میزدند که تمام غم و غصّههای انسان برطرف میشد.
روزی در اتاق پذيرايی منزلشان به خدمتشان شرفياب شدم و در مقابلِ هم نشستيم؛ آنروز لبخندی نزدند و فرمودند:
سؤالاتتان را جمع و جور کنيد!
عرض کردم:
روزی که میخنديد، ما از شما میترسيم؛ امروز که نخنديديد چه به حال ما میشود!
ايشان لبخندی زدند و فرمودند:
کمی کسالت دارم.
عرض کردم: مگر دعا نمیکنيد؟
فرمودند: بله!
عرض کردم:
پس ديگر چی؟
فرمودند: چطور؟
عرض کردم:
مگر از اولياء نيستيد؟[مگر نگفتهاند دعای اولياء ردّ نمیشود].
فرمودند:
با اين آلودگیها از اولیا هستیم؟!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
اقیانوس علم و معرفت، ص۳۶-۳۵ محمد کریم پارسا، نشر دانشگاه علامه طباطبایی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
من از شما گداترم!
در مشهد روزی خدمت علامۀ طباطبائی رفتم و در وسط اتاقشان عرض کردم:
آمدهام برای گدايی!
فرمودند:
من از شما گداترم!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
اقیانوس علم و معرفت، ص۳۴، محمد کریم پارسا، نشر دانشگاه علامه طباطبایی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
ما همه بندگان خدا هستیم!
روزی به حضرت علاّمه طباطبایی عرض کردم:
بنده، عبدِ شما هستم!
فرمودند:
شما عبدِ خدا هستيد، من هم عبدِ خدا هستم!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
اقیانوس علم و معرفت، ص۳۴، محمد کریم پارسا، نشر دانشگاه علامه طباطبایی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
اطلاعات فراوان ایشان، همگان را مبهوت میکند!
عدهای از اربابِ اطلاعاتِ ادبی در اتاق جلسهای داشتند. میبینند در حیاط یک روحانی پیدا شد، قدری ناراحت میشوند که ما جلسه ادبی داریم و الان این آخوند آن را مجلس روضه خواهد کرد. او را یعنی آية الله میرزا عبدالله مجتهدی تبریزی را نمیشناختند.
در آن جلسه یکی از حضار راجع به روزنامه و تاریخچه آن اظهار اطلاعات میکند که مثلا روزنامه از کی تأسیس شد و بعد به آية الله میرزا عبدالله میگویند:
شما هم چیزی بگویید.
ایشان با اینکه معمولا تظاهر نمیکردند، شروع میکنند تاریخچه و اقسام مختلف روزنامه را میگویند که در دنیا چه جور بود، اولش به چه شکل بود، بعد ماهیانه شد، بعد همه روزه چاپ شد. اولین شخص چه کسی بود و یک تاریخچه مفصلی را بیان میکنند که همگی بهتشان میزند که این آقا این چیزها را از کجا میدانند!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
درنگستان، ص۶۴۷، سید کاظم ارفع، به نقل از آیت الله العظمی سبحانی، نشر پیام عدالت.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
وجود، شریف هست ولی نازنین نیست!
يک دفعه در خيابان خدمت حضرت علاّمه طباطبایی رسيدم، و يک دفعه هم نزديک منزلشان خدمت ايشان رسيدم، و عرض کردم:
خدا وجود شريفِ نازنينتان را حفظ کند!
هر دو دفعه فرمودند:
وجود، شريف هست، امّا نازنين نيست!
اين ناچيز میگويد:
وجه فرمايش ايشان اين است که «وجود» از آنِ خداوند است و متّصف به صفات واجب است، اما «نازنينبودن» از صفات ممکن است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
اقیانوس علم و معرفت، ص۱۷، محمد کریم پارسا، نشر دانشگاه علامه طباطبایی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
فلسفه یک فلس در دین، نقش ندارد!
آیت الله سید محمود دهسرخی، میفرمودند:
در نجف در درس آقا شیخ صدرا بادکوبهای- استاد فلسفه- شرکت میکردم.
از ایشان پرسیدم:
آیا ایشان موافق فلسفه بودند؟ فرمودند: خیر، آقا شیخ صدرا بادکوبهای فرمودند:
فلسفه، یک فلس در دین نقش ندارد!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال حوزه علمیه در ایتا، نقل خاطره از حسن طالبیان شریف، ۱۴۰۱/۱۱/۲۲
https://eitaa.com/sirefarzanegan
باید رفت!
شيخ بزرگوار حقائقشناس [آیة الله بهجت] درباره آسيد حسين بادکوبهای- استاد فلسفه- به اين ناچيز فرمودند:
ایشان يک پارچه ذکر خدا و يک پارچه سکوت بودند. تا سؤال نمیکردند حرف نمیزدند. با آن تعبّدات و آداب!
يک هفته پيش از آنکه [از دنيا] بروند، در بازار [او را] ديدم، احوالپرسی کردم، گفتند:
بايد رفت!
و نيز شيخ بزرگوار حقائقشناس فرمودند:
[مرحوم سيد حسين بادکوبهای] ذاکر، خيلی کمحرف، متعبّد، متأدّب بودند.
اين همه درس بگويد و بخواند، و نگويد درس خواندم. آنقدر بیزبان، بیحرف و همش مشغول ذکر بودند.
آسيد حسين غير درس کأنّما زبان نداشت، سکوتِ محض، سکوتِ سکوت بودند!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
اقیانوس علم و معرفت، ص ۱۸۶-۱۸۵، محمد کریم پارسا، نشر دانشگاه علامه طباطبایی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
بهترینِ اهل فلسفه بود!
از شيخ بزرگوار آية الله آشيخ مجتبی لنکرانی دربارۀ آسيد حسين بادکوبی- استاد فلسفه در نجف- پرسیدم، فرمودند:
خيرُ فلسفیٍّ [یعنی بهترینِ اهل فلسفه بود].
زيارت عاشورايش ترک نمیشد.
[و در تدريس] هر جايی که گوشهای میخورد از جبر، «و قيل ليس عالماً بذاته» خدا را [مقصودشان است]، میگفت:
کفر است، مبادا عقيده پيدا کنيد! بر مظانّ خودش رد میکرد.
[کسی] مستقيم مثل او نبود.
پدرم خمس به او میداد. سيّد صحيح النسب بود.
اگر کسی مثلاً اشکال میکرد و يک چيزی چرند میگفت، صورتش سرخ میشد از غضب، بعد میگفت:
«أستغفر الله ربّي و أتوب إليه».
هيچ وقت دروغی، چيزی، ابداً از او نشنیدیم. سنين عديدهای پيشش بوديم.
غالباً صَمت خيلی داشت. وقتی کسی سؤالی میپرسيد، به اندازۀ ضرورت میگفت.
تهجّدش تمام نمیشد. حرمش ترک نمیشد. زيارت عاشورايش ترک نمیشد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
اقیانوس علم و معرفت، ص ۱۸۷، محمد کریم پارسا، نشر دانشگاه علامه طباطبایی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
به آقای شاهرودی مراجعه کنید!
خدا رحمت کند آیت الله العظمی محمد تقی آملی را، که عیار فقهی او با مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی نزد اهل تحقیق روشن است.
یک وقت از استادم آیتالله سید ابراهیم میرباقری رضوان الله تعالی علیه
شنیدم که فرمودند:
وقتی به ایشان مراجعه کردم جهت پرسش در امر تقلید، مرا به آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی ارجاع دادند. این قدر حرمت نگه میداشتند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
، کانال حوزه علمیه قم در ایتا، ۱۴۰۱/۱۱/۳۰، تراب نعل ابی تراب.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
اجازه ندادند، دستشان را ببوسم!
مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی رودباری در رشت به بنده فرمودند:
به قم برگشتید، دست استادم آیت الله العظمی میرزا جعفر سبحانی را از طرف من ببوسید!
گفتم:
چشم! اما مگر ایشان میرزا هستند؟ فرمودند؛ بله!
در محضر آیت الله العظمی سبحانی فرموده مرحوم آیت الله رودباری را گفتم، ایشان دستشان را زیر عبا بردند ولی من شانه آقا را نیابتا بوسیدم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال حوزه علمیه قم در ایتا، نقل خاطره از آقای محمد علی نجفی، ۱۴۰۱/۱۱/۲۰
https://eitaa.com/sirefarzanegan
این اشعار را حفظ کنید!
یک وقتی مرحوم آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی امر فرمودند یادداشتهای ایشان را - که در اوّل برخی آثار محدّثان و نویسندگان عامه، حدود هفتاد سال قبل، زمان مطالعه نوشته بودند- جمعآوری و آن را با عنوان (فضائل العتره الطاهره علیهمالسلام) منتشر کنیم.
در خلال این کار، روزی در حال مقابله روایات در محضر معظّم له، به اشعار مفاخره امیرالمومنین علی بن ابی طالب ارواحنا لهما الفداء رسیدیم که از عالم مشهور اهل سنّت، بیهقی نقل شده بود: بر همه دوستداران علی، حفظ این اشعار واجب است تا بدانند مفاخر علی در اسلام چیست.
همان جا آقا فرمودند:
بر ما هم لازم است این اشعار بسیار پر معنا را که از لسان دُرّربار و گهرافشان امیرالمؤمنین علیهالصلاه و السلام بیان شده است حفظ کنیم.
ایشان آن ابیات آسمانی را به سرعت حفظ فرمودند و به حقیر و اطرافیان توصیه به حفظ آن اشعار نغز و روحبخش کردند و تا مدّتی که آن یادداشتها روی میزشان بود به افرادی هم که خدمتشان میرسیدند، توصیه میکردند آن را بخوانند و به خاطر بسپارند.
از باب تبرّک و تیمّن و نیز جهت عمل به توصیه آن مرجع ولایی و خادم دربار ملائکپاسبان علوی، این ابیات را طبق نقل آن کتاب، ذیلاً یادآور میشویم؛ باشد که از صهبای ولایت یعسوب الدین امیر المؤمنین علیهالسلام، جانهای تشنه خویش، در دنیا و آخرت سیراب سازیم:
مُحَمَّدٌ النَّبِيُّ أَخِي وَ صِهْرِي
وَ حَمْزَةُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ عَمِّي
وَ جَعْفَرٌ الَّذِي يُضْحِي وَ يُمْسِي
يَطِيرُ مَعَ الْمَلَائِكَةِ ابْنُ أُمِّي
وَ بِنْتُ مُحَمَّدٍ سَكَنِي وَ عِرْسِي
مَشُوبٌ لَحْمُهَا بِدَمِي وَ لَحْمِي
وَ سِبْطَا أَحْمَدَ وَلَدَايَ مِنْهَا
فَمَنْ مِنْكُمْ لَهُ سَهْمٌ كَسَهْمِي؟
سَبَقْتُكُم إِلَى الْإِسْلَامِ طُرّاً
غُلَاماً مَا بَلَغْتُ أَوَانَ حُلْمِي
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
محضرِ آفتاب- نکوداشت مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی حاج آقا لطف الله صافی گلپایگانی- محسن اکبری شاهرودی
https://eitaa.com/sirefarzanegan
هر بیشه گمان مبر که خالی ست!
مرحوم آیت الله عبدالکریم حق شناس تهرانی بیمار میشوند. همراه با دوستان به مطب یکی از پزشکان تهران مراجعه میکنند. پس از معالجه پزشک و نوشتن نسخه، وقتی از در مطب خارج میشوند، طبیب به خانمی که حق الزحمه پزشک را میگیرد به زبان فرانسوی میگوید:
فراموش نکن که از آقا پول طبابت را بگیری!
آیت الله حق شناس که به زبان فرانسه مسلط بودند، در پاسخ میگویند:
در بدو ورود پول شما را پرداخت کردهایم!
اینجا پزشک شرمنده میشود و فوراً داخل اتاق شده و در را میبندد!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
درنگستان، ص۶۴۷، سید کاظم ارفع، نشر پیام عدالت.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
کلید سعادت در مراقبه است!
مکرّر اندر مکرّر علامه طباطبایی را در خیابان و یا صحن مطهّر و غیر این جاها ملاقات میکردم، از خدمتشان استمداد و کمک میخواستم، میفرمودند:
کلید سعادت در مراقبه است.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
اقیانوس علم و معرفت، ص ۲۶۹، محمد کریم پارسا، نشر دانشگاه علامه طباطبایی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
شما مامور به رفع نیاز ایشان هستید، نه نوع نیاز ایشان!
در سالهای توفیق بهرمندی از افاضات و نفّس قدسی آیه الله بهاالدینی- عطرالله مرقده- به بوی سیگارِ ویژهِ آقا که نصف از آن را قبل از نماز مغرب، والباقی را بعد از اقامه نماز میکشیدند، اعتیاد پیدا کرده بودیم.
روزی سایل معتادی در جماعت بر این وارد، و تقاصای کمک کرد. ایشان کمکی کردند.
کسی اعتراض کرد و گفت:
ایشان اعتیاد دارد!
فرمودند:
شما مامور به رفع نیاز ایشان هستید، چکار به نوع نیازش دارید، البته سفارش دیگری هم فرمودند که از عرضش معذورم!
کانال تاریخ حوزه علمیه قم در ایتا، الف، ۱۴۰۱/۱۱/۲۰
https://eitaa.com/sirefarzanegan
خوشحالیم که شما به عنوان مرجع، رساله دهید!
خاطرم هست که در یکی از دیدارها با مرحوم آیت الله العظمی علوی گرگانی، از احوال و فعالیتهایشان پرسیدم، ایشان فرمودند:
من دیگر به دادگاه عالی نمیآیم. پرسیدم: چرا؟ فرمودند:
من رساله عملیهام آماده شده و خدمت آیتالله العظمی گلپایگانی دادهام و ایشان تأیید کرده و فرمودهاند:
خیلی خوب است، ما خوشحالیم که شما به عنوان مرجعیت شروع کنید و رساله بدهید!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
آیت علم و عمل- یادنامه مرحوم آیت الله العظمی سید محمد علی علوی گرگانی- به کوشش سید حسین کشفی، نشر فقیه اهل بیت، گفتگو با سید اصغر ناظم زاده.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
بگذارید مردم بیایند!
ویژگی دیگر مرحوم آیت الله العظمی علوی گرگانی، مردمی بودن حتی در روزهای دشوار کرونایی بود. در این دوره، اغلب مردم از رفتوآمد به مکانهای مختلف خودداری میکردند، اما ایشان با مردم بودند و به آنها اجازه میدادند که به محضرشان رفتوآمد داشته باشند.
تنها در این اواخر بود که آقازادگانشان به خاطر بیم از کرونا، ایشان را به اتاقی در بالای دفتر منتقل کرده بودند. ایشان حتی در آنجا هم میفرمودند:
بگذارید مردم بیایند و با آنها باشیم!
غرض اینکه برای ایشان، مردم در اولویت بودند و آسایش و راحت آنها را، بر هر چیز مقدم میداشتند. هر مسئولی هم که میآمد و با ایشان ملاقات میکرد، اولین حرف ایشان به او، مراعات حقوق مردم و رسیدگی به مشکلات آنان بود.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
.آیت علم و عمل- یادنامه مرحوم آیت الله العظمی سید محمد علی علوی گرگانی- به کوشش سید حسین کشفی، نشر فقیه اهل بیت، گفتگو با محمد حسن انصاری قمی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
این شمع را به من بدهید تا برایتان نگه دارم!
مرحوم والد ما- مرحوم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی- تعریف میکردند که:
۱۰- ۱۵ سال قبل خواب دیدم که استادم آیت الله بروجردی شمعی در دست گرفته بودند در حالی که ناراحت بودند، پرسیدم:
آقا چرا ناراحتید؟ فرمودند: میترسم این شمعی که روشن کردهام، خاموش بشود. عرض کردم:
این شمع را به من بدهید تا برایتان نگهدارم!
و همینطور هم شد. ایشان آثار علمای بزرگ و آیتالله العظمی بروجردی را حفظ کردند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایکنا، ۱۴۰۱/۱۱/۲۰، حسن صافی گلپایگانی- فرزند معظم له-
https://eitaa.com/sirefarzanegan
چون با کتاب و ادعیه و قرآن مانوس بودند، افسرده نشدند!
مرحوم والد- آیت الله العظمی صافی گلپایگانی- حتی در دوره کرونا بیمار نشدند و ناراحتی پیدا نکردند و مدت مدیدی هم در اواخر، در منزل بودند و بیرون نمیرفتند، ولی افسرده نشدند.
علتش این بود که با کتاب و قرآن و ادعیه مانوس بودند.
تا دم آخر که حالشان خراب شد، در حال مطالعه کتاب بودند و به ما هم سفارش میکردند که مطالعه داشته باشید و وقتی طلبه یا غیر طلبه از کنار ایشان رد میشد و کتابی در دست داشتند، فورا کتاب را میگرفتند تا ببینند محتوای آن چیست.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایکنا، ۱۴۰۱/۱۱/۲۰، حسن صافی گلپایگانی- فرزند معظم له-
https://eitaa.com/sirefarzanegan