eitaa logo
سیره فرزانگان
1.2هزار دنبال‌کننده
295 عکس
145 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مگر می‌شود امام مسئولیت شورای انقلاب را به دست یک غیرانقلابی بسپارد؟! من از خود مرحوم پدرم- آیت الله شهید مطهری- شنيدم که گفتند: در تهيه اسلحه برای ترور منصور دخيل بودم. بعدا يکی از قضاتی که به پرونده ترور منصور رسيدگی می‌کرد به ايشان پيغام داد که من حق استادی را در مورد شما به جا آوردم و نام شما را از پرونده حذف کردم و شما را از اعدام نجات دادم! آن فرد در دانشکده الهيات، شاگرد شهيد مطهری بوده است. نکته ديگر اين است که مگر می‌شود که حضرت امام پس از مبارزات طولانی و فداکاريهای ملت و در نهايت پيروزی انقلاب اسلامی، مسئوليت تشکيل شورای انقلاب را به فردی غير انقلابی بسپارد؟! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری ایسنا، گفتگو با محمد مطهری- فرزند استاد شهید مطهری- ۱۳۸۹/۲/۱۲ https://eitaa.com/sirefarzanegan
دیشب ما گریه کردیم! ما خانواده شهيد مطهری معمولا در سالگرد ايشان خدمت حضرت امام می‌رسيديم. يادم هست يک بار اولين جمله‌ای که امام در بدو ورود ما فرمودند اين بود: «ديشب ما گريه کرديم». اشاره حضرت امام به فيلم بازسازی شده از صحنه ترور ايشان بود که شب قبل از تلويزيون پخش شده بود. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری ایسنا، گفتگو با محمد مطهری- فرزند استاد شهید مطهری- ۱۳۸۹/۲/۱۲ https://eitaa.com/sirefarzanegan
من برای نوه‌ام گریه نمی‌کنم، برای مطهری گریه می‌کنم! میان مرحوم علامه طباطبایی و پدر- آیت الله شهید مطهری- رابطه عاطفی عجيبی برقرار بود. شهيد محمد حسن قدوسی- فرزند شهيد بزرگوار آیت الله قدوسی و نوه مرحوم علامه طباطبایی- در ۱۶ ديماه ۵۹ يعنی حدود بيست‌ماه پس از شهادت استاد به فيض شهادت نائل آمد. در ايام شهادت محمد حسن، والده ما به خانه شهيد قدوسی رفتند و مرحوم علامه هم آنجا بودند. والده نقل می‌کردند: وقتی خدمت مرحوم علامه رسيدم، ايشان در حال اشک ريختن بودند. وقتی مرا ديدند گفتند: خانم مطهری! من برای محمد حسن گريه نمی‌کنم، برای مطهری گريه می‌کنم! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری ایسنا، گفتگو با محمد مطهری- فرزند استاد شهید مطهری- ۱۳۸۹/۲/۱۲ https://eitaa.com/sirefarzanegan
اگر دوست داری نماز شب بخوانی، برایت از رودخانه آب آورده‌ام! به اتفاق مرحوم پدر- آیت الله شهید مطهری- برای حدود دو ماه در تابستان سال ۵۷ به روستایی به نام شهرستانک رفتيم. روستای مصفایی بود، ولی نه آب داشت و نه برق، رودی کوچک از نزديکی محل اقامت ما رد می‌شد. شب‌ها برای طی مسير بايد چراغ همراه می‌برديم. ايشان آن جا يکسره مشغول کار بودند و کتاب «نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخير» را در همان جا نوشتند. برای مدتی تنها من- که کلاس اول راهنمایی را تمام کرده بودم- و همشيره کوچک همراه ایشان بوديم. متاثر از حس و حالی که ايشان در نمازها داشتند، ابراز علاقه ‌کرديم که نماز شب بخوانيم. يادم نمی‌رود لحظاتی که ايشان را بالای سر خود می‌ديدم که نشسته بودند و با محبت خاصی می‌گفتند: محمد جان! اگر دوست داری نماز شب بخوانی، برایت از رودخانه، آب آورده‌ام! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری ایسنا، گفتگو با محمد مطهری- فرزند استاد شهید مطهری- ۱۳۸۹/۲/۱۲ https://eitaa.com/sirefarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هزار طایفه آمد، هزار مکتب رفت و ماند شیعه که « قال الامام صادق (ع) » داشت.
دعا کن از من اثرات و ثمرات خوبی باقی بماند! همسر شهید مطهری می‌گوید: تازه ازدواج کرده بودیم. یک روز مشغول نماز بودم که آقای مطهری به منزل آمدند. نمازم که تمام شد، ایشان خطاب به من گفتند: حالا که رو به قبله و در سجاده نماز نشسته‌ای، از خدا بخواه دعایی که می‌گویم در حقمان مستجاب شود. دعا کن که از من «اثرات» و «ثمرات» خوبی به جا بماند. از ایشان پرسیدم منظورتان چیست؟ پاسخ دادند: قصد دارم در آینده کتاب بنویسم، از خدا بخواه این اثرات به گونه‌ای نباشد که بعد از مرگم آرزو کنم، برگردم تا بتوانم جبران کنم. در مورد ثمرات هم دعا کن که خداوند فرزندان و نسل شایسته و صالح به ما عطا فرماید! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: انیس مطهر- مجموعه‌ای از خاطرات و سروده‌های خانم عالیه روحانی همسر شهید مطهری- کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در تلگرام، ایتا و سروش. https://eitaa.com/sirefarzanegan
هنگام شنیدن سرود شهید مطهری دست‌شان می‌لرزید! مرحوم حجت‌الاسلام سید احمد خمینی: دفعه اول که سرود آقای مطهری پخش شد، امام در «دربند» بودند که بعد، از آن جا به جماران آمدند. ما دیدیم امام دارند به سرود آقای مطهری گوش می‌دهند و دست‌شان دارد، می‌لرزد و خیلی هم تحت تأثیر واقع شده بودند! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: مصلح بیدار، ج۲، ص۲۹۷، نشر صدرا. https://eitaa.com/sirefarzanegan
زمزمه قال الصادق.. آیت الله العظمی علوی گرگانی: در زمان آیة‌ الله العظمی بروجردی وقتی به مسجد اعظم یا بالا سر می‌رفتیم صدای زمزمه قال الباقر و قال الصادق و مباحثه‌ها به گوش می‌رسید. دو نفری، سه نفری نشسته بودند و مباحثه می‌کردند. در مسجد اعظم قم، طلبه‌ها نشسته بودند، مباحثه می‌کردند و منتظر آیة‌ الله بروجردی بودند. وقتی ایشان می‌آمدند، همه صداها خاموش می‌شد. در قدیم به شهرهای دور افتاده هم که می‌رفتیم ده، بیست تا مجتهد وجود داشت. وقتی بحث علمی می‌شد خدا می‌داند که فضا از بحث و گفتگوی آنها چگونه پر می‌شد و چه حالتی به وجود می‌آمد. حالا شهرهای بزرگ مثل شیراز و اصفهان و امثال اینها که بماند امّا حالا صحبت از روزنامه و این جور بحث‌ها است. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: آیت علم و عمل- یادنامه مرحوم آیت الله العظمی سید محمد علی علوی گرگانی- به کوشش سید حسین کشفی، نشر فقیه اهل بیت. https://eitaa.com/sirefarzanegan
شب‌ها مشغول مطالعه بودم! مرحوم پدر- سید عبدالله فاطمی‌نیا- می‌فرمودند: وقتی نوجوان بودم و برای طلبگی به قم رفتم، برای تامین معاش در جایی کار آهنگری می‌کردم. شب که می‌شد برخی می‌رفتند سینما و به من می‌گفتند تو هم می‌آیی؟ من می‌گفتم نه، چون شب‌ها مطالعه می‌کردم! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری ایکنا، گفتگو با میرسیدعلی فاطمی نیا- فرزند مرحوم سید عبدالله فاطمی نیا- ۱۴۰۲/۲/۲۶ https://eitaa.com/sirefarzanegan
در کتابخانه متوجه گذشت زمان نمی‌شوم! یک بار باپدر- واعظ شهیر سید عبدالله فاطمی‌نیا- به کتابخانه رفته بودیم، شش ساعت در آن جا بودند. چون گاهی فشارش می‌افتاد، نزدشان می‌رفتم و شربتی برای‌شان می‌بردم و می‌گفتم: بابا خسته نمی‌شوی؟ می‌فرمودند: علی جان، من در کتابخانه درکِ زمان نمی‌کنم و متوجه گذشت زمان نمی‌شوم، چون ارواح طیبه و گذشتگان به این جا می‌آیند و با من انس می‌گیرند! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری ایکنا، گفتگو با میرسیدعلی فاطمی نیا- فرزند مرحوم سید عبدالله فاطمی نیا- ۱۴۰۲/۲/۲۶ https://eitaa.com/sirefarzanegan
با یک برخورد درست هم خودش آمد و هم تعدادی را با خود آورد! یک بار خانم کم‌حجابی به مسجد آمده بود و در گوشه‌ای ایستاده بود و می‌ترسید جلو بیاید. خانم‌های دیگری دور حاج آقا را گرفته بودند، اما پدرم- مرحوم سید عبدالله فاطمی‌نیا- موقع خروج از لابه‌لای جمعیت به سمت آن خانم رفتند و آن قدر او را تحویل گرفتند که آن خانم حدود یک ربع گریه می‌کرد و تا آخرین روز جلسات هم آمد و ده نفر را هم با خودش آورد. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری ایکنا، گفتگو با میرسیدعلی فاطمی نیا- فرزند مرحوم سید عبدالله فاطمی نیا- ۱۴۰۲/۲/۲۶  https://eitaa.com/sirefarzanegan
می‌گفت موهایت را بلند کن، موی بلند، مستحب است! نوجوان بودم و موهایم را کوتاه کرده بودم و دور سرم مقداری سفید شده بود.مرحوم پدرم- سید عبدالله فاطمی‌نیا- با غصه می‌گفتند: ایرادی ندارد سلمانی خراب کرده، ان‌شاء‌الله جا می‌افتد. می‌گفتند: تو جوان هستی، موهایت را بلند کن! با مجوز حاج آقا مو‌های من تا پایین شانه بلند بود، هم چنین می‌گفتند: داشتن موی بلند، مستحب است! ایشان به ظاهر آدم‌ها و شلوار لی و آستین کوتاه هیچ ایرادی نمی‌گرفتند و همیشه می‌گفتند: باید خوشتیپ و مرتب باشید.  ایشان عاشق عطر بودند و می‌گفتند باید بوی خوش بدهید! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری ایکنا، گفتگو با میرسیدعلی فاطمی نیا- فرزند مرحوم سید عبدالله فاطمی نیا- ۱۴۰۲/۲/۲۶ https://eitaa.com/sirefarzanegan
با من شجریان گوش می‌داد! من گاهی اوقات که شجریان گوش می‌دادم، مرحوم پدر- سید عبدالله فاطمی‌نیا- کنارم می‌نشستند و گوش می‌دادند و می‌گفتند! سنگین و فوق‌العاده است و شنیدن آن اشکالی ندارد! ایشان کاملا آگاه بر موسیقی و دستگاه‌های عربی بودند و حتی برخی دستگاه‌های ایرانی را هم بلد بودند. تمام قاریان درجه یک جهان را می‌شناختند و می‌گفتند: اگر کسی جلوی من قرآن بخواند و لحظه‌ای خاکی بزند، متوجه می‌شوم. یعنی جوری الحان قرآن را می‌فهمید، انگار پای منبر محمد رفعت بزرگ شده است. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری ایکنا، گفتگو با میرسیدعلی فاطمی نیا- فرزند مرحوم سید عبدالله فاطمی نیا- ۱۴۰۲/۲/۲۶ https://eitaa.com/sirefarzanegan
 بعد از دیالیز پشت میز کارشان می‌نشستند! یکی از بزرگانی که قدر ایشان را ندانستیم مرحوم آقای شیخ عزیز الله عُطاردی بودند. ایشان هفته‌ای سه یا چهار بار دیالیز می‌شدند، به‌ طوری‌ که در گوشه‌ای از کتابخانه وی، اتاق دیالیز نصب‌ کرده بودند و بعد از دیالیز، حداقل نیاز به نصف روز استراحت داشتند. با این حال مستقیم پشت میز کارشان می‌رفتند آن‌هم با آن کهولت سن هشتاد و اندی سال، چندی قبل از رحلت‌شان که خدمت ایشان بودیم می‌فرمودند: کتاب تاریخ خراسان را شروع کرده‌ام و حدود ۶۰ جلد می‌شود، تا الآن هفت جلد آن کامل شده و بعد از خودم هم نمی‌دانم حاصل کارها و یادداشت‌هایم چه می‌شود؟ ایشان می‌فرمودند: تمام این صد جلد کتابی را که چاپ کرده‌ام، همه ‌کارهای مربوط به تایپ، تصحیح و چاپ و ... را خودم دنبال کردم و ادامه دادند: علامه امینی و آقابزرگ تهرانی هم همین‌طور بودند!! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری حوزه، گفتگو با عبدالحسین طالعی،۹۴/۷/۶. https://eitaa.com/sirefarzanegan
آن چنان غرق مطالعه بودند، که متوجه زلزله نشده بودند! وقتی که مرحوم پدرم- علامه عزیزالله عُطاردی- مشغول کار می‌شدند، زمان و مکان برایشان مهم نبود و صدای محیط و دیگران را نمی‌شنیدند. گویی در حین کار، حضور فیزیکی نداشتند و غرق مطالعه کتاب بودند. گاهی ما برای غذا خوردن چند بار ایشان را صدا می‌زدیم. یک بار زلزله شدیدی آمد و همه پنجره‌ها شروع به لرزیدن کرد. هراسان‌ و نگران به طبقه پایین رفتم تا حالی از پدر جویا شوم، دیدم آرام نشسته‌اند و گفتند: در اتاق مقداری تکان خورد! یعنی آن چنان غرق مطالعه بودند که متوجه زلزله نشده بودند. خبرگزاری ایکنا، گفتکو با نفیسه عطاردی- فرزند مرحوم علامه عزیزالله عطاردی- ۱۴۰۲/۲/۲۸ https://eitaa.com/sirefarzanegan
حکایتی در بدخوانی متون! دکتر مهدی محقق نقل می‌کنند: روزی در کلاس درس ادیب نیشابوری نشسته بوده و موضوع درس دربارهٔ ناصر خسرو بوده است. در این جلسه شعری از ناصر خسرو مطرح می‌شود که در آن به کسانی اشاره می‌شود که سگ‌بچه می‌خورند و شاعر آن‌ها را از این عمل نهی می‌کند. محقق از استاد می‌پرسند: آیا اصولاً کسانی هستند که سگ‌بچه بخورند، چون این عمل عجیب می‌نماید. ادیب نیشابوری می‌گویند: نه عجیب نیست! دکتر محقق حرف استاد را ظاهرا می‌پذیرند اما باطناً مجاب نمی‌شوند. بعدها معلوم می‌شود که خطا، ناشی از بدخوانی نسخهٔ خطی بوده‌است. قضیه این بوده که کاتب نسخه، کلمۀ «سیک پخته» را سگ بچه خوانده‌است! سیک پخته (= سه یک پخته) نوعی شراب است که سه بار آن را تقطیر یا تخمیر می‌کنند تا پرمایه و قوی شود. عقل سلیم همواره مشکل‌گشاست. بسیاری از غلط‌های عجیب و غریب در برخی از ترجمه‌های امروز ناشی از فقدان شعور متعارف است. اگر به این قابلیت خود تکیه کنیم و قضایای عجیب و متناقض را نپذیریم، پاسخ درست را خواهیم یافت. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: نکته‌های ویرایش، صفحهٔ ۱۸۵، علی صلح جو، به نقل از کانال حدیث کرامت. https://eitaa.com/sirefarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره‌ای از انتظار امام برای تمام شدن نماز نافله رهبر انقلاب هر کی من خمینی رو دوست داره ببینه من نسبت به آقای خامنه‌ای چطور رفتار میکنم!
کانال اسرار تاریخ.mp3
9.24M
┅ ❁❁ ┅ 🛑 دستورالعمل و کرامت عجیب آیت الله بهجت 👈 الان هم از روح او خجالت می‌کشم! 🎙 پای سخنان شیرین حجت‌الاسلام و المسلمین فاضل مرندی (ره) | حوالی سال ۸۹ ▪️تذکر: مرحوم فاضل مرندی، خطیب وارسته و نظربلندی بودند و در عین حال بسیار شوخ طبع؛ لذا نقل خاطره از شهر مورمانسک و صله منبر، صرفاً یک شوخی در محفل علمایی است. ╭────────────╮ 🆔 کانال اسرار تاریخ | استاد ابوالحسنی http://eitaa.com/monzer_ir ╰────────────╯
مرحوم آقای فاضل مرندی ناقل خاطره
تو سید هستی، به تو بگویم؟ ابدا! نجمه‌سادات- دختر علامه طباطبائی- : خودِ پدر برمی‌خاستند و می‌رفتند از اتاق کناری برای خود چای می‌ریختند. وقتی به ایشان می‌گفتم: من که این‌جا بی‌کار نشسته‌ام؛ چرا به من نمی‌گوئید که برایِ‌تان چای بیاورم؟! می‌فرمودند: تو مهمان و سیدی؛ به تو بگویم برایم چای بیاوری؟! ابداً! برکات در فضیلت و خدمت به سادات، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال حدائق ذات بهجت. https://eitaa.com/sirefarzanegan
اصرار داشتند که نام ایشان به میان نیاید! امشب آیت الله العظمی شبیری زنجانی مدظله فرمودند: الغدیر و بسیاری از کتب را مرحوم شیخ محمدعلی اردوبادی تصحیح کرده‌اند و اصرار داشته است که اسم او به میان نیاید و از پسر حاج شیخ عباس قمی نقل کردند که اردوبادی کتاب الکُنی و الالقاب پدرشان مرحوم حاج شیخ عباس را باز نویسی با شکل جدید کردند و تعهد گرفته بود که تا زنده است منتشر نشود. من به حاج آقا عرض کردم: این جور صفات در حد کرامت است و ایشان تصدیق کردند چقدر اخلاص، مجلدات اولیه سه کتاب الذریعه و الکنی والالقاب و الغدیر توسط ایشان تصحیح شد. آقای شبیری هم چنین فرمودند: مرحوم اردوبادی خانه نداشت، عده‌ای از سهم امام قصد تهیه خانه برای ایشان را داشتند. وی از حواریون آسید عبدالهادی شیرازی بود، از ایشان استجازه کردند، آقا اجازه ندادند ولی میرزا علی آقا شیرازی اجازه دادند و خریدند.با این حال، اردوبادی نه رابطه‌اش با میرزا عبدالهادی کم شد و نه با میرزا علی آقا بیشتر! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال روحانیت شیعه، استاد ناصرالدین انصاری قمی، ۱۴۰۲/۲/۲۹ https://eitaa.com/sirefarzanegan
کوتاه آمدم خیرات و برکات بسیاری نصیبم شد! حاج آقا آل احمد طالقانی فرمودند: من اختلاف مختصری با جدّ پدری پیدا کرده بودم، وقتی آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی آملی در جریان امر قرار گرفتند، فرمودند: شما در این مساله کوتاه بیایید چون «أَنْتَ وَ مَالُکَ مِن أَبِیکَ» و من نیز چنین کردم و همین مساله باعث شد خیرات بسیاری نصیب من گردد. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: در جستجوی استاد- شرح احوال و درس‌های اخلاق مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی آملی- ص ۴۵، نشر آل علی. https://eitaa.com/sirefarzanegan