صاحب نفس مطمئنه بودند!
علامه طباطبایی در سالهای دهه ۳۰ و ۴۰ عادت داشتند در تابستان به علت گرمای بیش از حد قم، به مشهد بروند.
ایشان در روزهای پنجشنبه جلسه عمومی داشتند. در یکی از این جلسات، عدهای از کرمان آمده بودند، یکی از افرادی که از لحاظ علمی برجسته بود، به علامه گفت: آیا شما پیشنهاد مباهله با اهل ادیان دادهاید؟ ایشان فرمودند: بله! او گفت اگر میپذیرفتند چگونه مباهله میکردید؟ ایشان فرمودند: مباهله یک حجتِ زنده است و تاثیر آن فوری است، یعنی اگر کسی باطل باشد، معلوم نیست از جلسه زنده بیرون برود!
علامه طباطبایی واجدِ نفسِ مطمئنه بودند و میدانستند که میتوانند کار پیامبر(ص) را بکنند، به همین دلیل پیشنهاد مباهله به اصحاب ادیان دادند و این خیلی موضوع عجیبی است.
بنده این موضوع را به عینه و در جلسه مذکور در مشهد دیدم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایکنا، علی زمانی قمشهای، ۱۴۰۱/۹/۲.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
ایشان باحیا و سخاوتمند علمی بودند!
خصوصیت دیگر مرحوم علامه طباطبایی با حیایی ایشان بود. فردی در مشهد خدمتشان رسیده بود و ذکری میخواست.
برای علامه سخت بود که ذکری بدهند. آن فرد اصرار کرد. چون علامه بسیار با حیا بودند، آن ذکر را گفتند ولی بعدها ملاحظه کردیم آن فرد، راه دیگری را طی کرد.
علامه طباطبایی هر وقت حس میکردند طرف مقابل، اهلیت دارد، اهل بخل نبودند، بلکه مطالب علمی خود را در اختیار طرف قرار میدادند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایکنا، گفتگو با سید علی اکبر نوری- از همراهان علامه طباطبایی- ۱۴۰۱/۸/۳۰.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
عکس العمل نامناسبی نشان ندادند!
صبوری، تحمل درد و مشکلات از دیگر خصوصیات علامه طباطبایی بود، برای مثال یکبار برای ایشان ماشین گرفتیم که به حرم امام امام رضا(ع) بروند. راننده تاکسی مقداری بیتوجهی کرد و قبل از اینکه علامه سوار ماشین شوند، درِ ماشین را محکم بست و فشار دردناکی به علامه وارد شد!
اما هیچ عکسالعمل نامناسبی نشان ندادند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایکنا، گفتگو با سید علی اکبر نوری- از همراهان علامه طباطبایی- ۱۴۰۱/۸/۳۰.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
باشنیدن نام پیامبر و ائمه، حالت خشوع پیدا میکردند!
علامه طباطبایی آن قدر نسبت به شأن پیامبر و ائمه، حالت تواضع داشتند که هرگاه اسم آنها را میآوردند یا دیگران نامی میآوردند، چهره علامه تغییر کرده و حالت ادب، خضوع و خشوع پیدا میکردند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایکنا، گفتگو با سید علی اکبر نوری- از همراهان علامه طباطبایی- ۱۴۰۱/۸/۳۰.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
خندیدن در محضر استاد را ناروا میدانستند!
شنیدم که علامه طباطبایی حتی در نجف اشرف وقتی در محضر استاد، مطلب خندهداری گفته میشد، ایشان به همراه برادرشان جلسه را ترک میکردند. چون حتی خندیدن در محضر استاد را درست نمیدانستند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایکنا، گفتگو با سید علی اکبر نوری- از همراهان علامه طباطبایی- ۱۴۰۱/۸/۳۰.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
اراده میکردند به همان نقطه قبل از سئوال برمیگشتند!
نکته دیگر این بود که هر وقت علامه طباطبایی از صحبت با مخاطب خود فارغ شده و جواب سؤال طرف را میدادند، به همان نقطهای که قبل از سؤال، متمرکز بودند- همانند توجه به خود یا خدا- برمیگشتند یعنی حالت تعطیل در ساعات ایشان وجود نداشت.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایکنا، گفتگو با سید علی اکبر نوری- از همراهان علامه طباطبایی- ۱۴۰۱/۸/۳۰.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
یتیم کسی است که از امامش دور است!
نسخه شناس خبیر و محقّق برجسته، مرحوم سیّد عبد العزیز طباطبائی یزدی هفتم بهمن ۱۳۷۴ عالم تحقیق را عزادار فقدان خود نمود.
خاطره آموزنده و بسیار تأثیر گذار زیر از قلم نجل برومندشان جناب حجة الاسلام سید علی طباطبائی نقل میشود:
من در همان سالِ اوّل بعد از رحلت پدر، از فقدان او بسیار غمزده بودم؛ چون من با ایشان در همان طبقه بالا زندگی میکردم و صبح و شب با ایشان حشر و نشر داشتم. در این تألّم بودم که شبی، خواب بسیار کوتاهی دیدم.
در خواب ایشان آمدند و به من فقط یک جمله، آدرسِ بِحار را دادند و رفتند و هیچ چیز دیگری نگفتند.
از خواب که بیدار شدم، به اطاق ایشان رفتم. کتاب بحار همانجا در قفسههای اطاق او بود. به آن آدرس که مراجعه کردم، این روایت را دیدم:
“أشَدُّ مِن يُتْمِ اليَتيمِ الّذي انقَطَعَ عَن أبيهِ، يُتْمُ يَتيمٍ انقَطَعَ عَن إمامِهِ ".
سختتر از یتیم شدن فردی که پدرش را از دست داده، یتیمیِ فردیست که از امامش دورست.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
کانال مسیر معنا در ایتا.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
در مقابل اصرار غیر منطقی دیگران، فقط سکوت میکردند!
دیگر مواردی که بنده مشاهده کردم این بود که یکبار، شخصی از علمای مشهد به محضر ایشان رسیدند و سؤالی راجع به یکی از آیات سوره کهف بیان کرده و علامه هم نظر مستدل خود را بیان کردند. آن شخص در نظر علامه خدشهای کرد که حتی بنده هم که طلبه بودم متوجه شدم این اشکال وارد نیست اما علامه طباطبایی با کمال فروتنی پاسخ را تکرار کردند اما برای بار سوم که آن شخص سوال پرسیدند علامه سکوت کردند چون این قاعدهای است که حتی برای اثبات حرف حق نباید روی حرف خودمان زیاد پافشاری کنیم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایکنا، گفتگو با سید علی اکبر نوری- از همراهان علامه طباطبایی- ۱۴۰۱/۸/۳۰.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
توصیههای شهید مدرس به دخترش!
ای نور چشم فاطمه بیگم!
شما را به خداوند سپردم.
به شما نصیحت میکنم سه مطلب را:
اول نماز را با قرآن خواندن، ترک مکن!
دوم، پدر و مادر را دعا کن!
سوم در زندگانی خود قناعت کن!
والسلام سید حسن مدرس.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
این قدر بزرگان ما خالی از هوای نفس بودند!
مرحوم[ آیت الله العظمی] حاج شیخ محمدتقی آملی وقتی که از نجف به تهران آمدند، در همان زمان مرحوم آیتالله [العظمی] سید احمد خوانساری به عنوان مرجع تقلید در تهران در مسجد حاج سید عزیز الله، درس خارج میفرمودند. یکی از آقایان برایم نقل کرد که ایشان کتاب مصباح الهدای مرحوم حاج شیخ محمدتقی را سر درس میآوردند، یا خودشان میخواندند و یا دیگری، بعد هم نظرات تحقیقی خود را ذکر میکردند. یعنی این قدر بزرگان ما خالی از هوای نفس بودند. ما الآن که میخواهیم از آقای خوئی یا امام خمینی مطلبی در کتابهایمان نقل کنیم، میگوئیم بعض المعاصرین، یعنی این قدر غرور علمی در بعضی از ما وجود دارد که این ارکان و این بزرگان را با یک تعبیر غیرمناسب، ذکر میکنیم و حال آنکه رفتار این بزرگان، باید برای ما درس باشد.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
مباحثات، آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی، ۱۴۰۱/۹/۳.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
در مورد بزرگان خیلی مراقبت کنید، حتی اگر یک وقتی به یک مرجع یا بزرگی نقد و اشکال سیاسی دارید، خودشان به ما یاد دادهاند که مطالب را نقد کنیم، ولی با احترام بگوئیم، از تعابیر خفیف و موهون استفاده نکنید. یکی از علل ضعف روحانیت این است که خود ما احترام بزرگان خود را حفظ نکردیم، چرا امروز نفوذ کلمهی مرجعیت و مراجع در کشور کم شده؟ برای اینکه از خود ما شروع شد، ما حرمت اینها را رعایت نکردیم، در گذشته اینطور نبود لااقل طلبهها تعبد محض داشتند ولی الآن اینطور نیست.
میخواهید انتقاد کنید، بگوئید این مطلب به نظر ما درست نیست، مثلاً این مرجع بزرگوار باید این را میفرمودند. اما اینکه در کنارش اهانت و چند تعبیر سخیف ذکر کند در زندگی و رشد علمی ما تاثیر بسیار بدی میگذارد و توفیقات ما سد میشود، خدا ابواب علم و معنویت را به روی ما باز نمیکند و توفیقاتمان آرام آرام از دست میرود، پس باید خیلی مراقبت کنیم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
مباحثات، آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی، ۱۴۰۱/۹/۳.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
با یک پیرمردِ روحانیِ روستایی آن چنان برخورد میکردند که با یک مرجع تقلید!
یک بار با مرحوم علامه طباطبایی در حرم مطهر حضرت رضا(ع) بودیم که یک روحانیِ روستایی با ایشان مواجه شد. ایشان به گونهای متواضعانه با این روحانیِ پیرمردِ روستایی برخورد کردند که انگار با یک مرجع تقلید مواجه شدهاند. ایشان حتی نسبت به بنده که دائماً همراهشان بودم، رعایت ادب را کنار نمیگذاشتند. چراکه ادب در تک تک سلولهای وجودشان بود
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایکنا، گفتگو با سید علی اکبر نوری- از همراهان علامه طباطبایی- ۱۴۰۱/۸/۳۰.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
در وجب به وجب صحن کربلا خوابیدهام!
مرحوم آقای حدّاد میگفتند:
آقای قاضی هر وقت کربلا میآمدند، شبها میرفتند در صحن میخوابیدند!
خُب آنجا غالباً هوا گرم است و میشود در صحن خوابید.
مرحوم قاضی میگفتند:
من در وجب به وجبِ صحن کربلا خوابیدهام! یک وجبش پیدا نمیشود که من نخوابیده باشم!
خُب این تواضع، تواضع به چیست؟ آن هم در صحن! میگویند که: آقا تو آیةاللَه و فلان و فلان هستی، برو در مسافرخانه، آمدهای در صحن میخوابی؟! پیش زنها و مردهای عرب و پیش بچّهها و مردم عادی!
امّا آن کسی که با آن نظر به سیّدالشّهداء علیه السّلام نگاه میکند، و آن خضوع و خشوع را دارد، طبعاً نسبت به زوّار حضرت هم همان ادب را دارد، نسبت به خاک کربلا و سنگ و در و... هم همین ادب را دارد.
خُب اینطور میشود مرحوم قاضی! و الاّ همه کس که مرحوم قاضی نمیشوند! چرا یک قرنی میآید و میرود ولی کسی مثل مرحوم قاضی نمیشود؟ برای اینکه اینها این جهات و نکات را تا این اندازه رعایت میکنند و خدا هم به آنها عنایت میکند. ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُ وَٱللَهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
سالک آگاه، مجلس اول، ص ۴۱،
علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی، نشر مکتب وحی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
در برابر کوچک و بزرگ، ادب را رعایت میکردند!
یکی از ویژگیهای مرحوم علامه طباطبایی، ادب ایشان بود.ولی این ادب فقط در مقابل شخصیتها و عالمان نبود، بلکه در مقابل طلبههای جوان و نوجوان هم نهایتِ رعایتِ ادب را داشتند.
یک بار برای دیدن علامه به احمد آباد دماوند رفته بودم. قبل از بنده کودکی حدود هفت ساله از همسایهها، خدمت ایشان رسیده بود. وقتی نوع نشستن علامه را در برابر آن کودک میدیدید، گمان میکردید عالمی بزرگ در مقابلشان قرار دارد. یعنی در مقابل این کودک هم نهایت ادب را رعایت میکردند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایکنا، گفتگو با سید علی اکبر نوری- از همراهان علامه طباطبایی- ۱۴۰۱/۸/۳۰.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
خودت را به خواندن عادت بده، نه خواب!
شهید سید محمد باقر صدر وقتی در حال تفکر و مطالعه بودند، کاملاً از دنیای پیرامونشان بریده میشدند و این چیزی نیست که کسی بهسادگی بتواند خودش را به آن عادت بدهد.
به یاد ندارم که شهید صدر حتی در گرمترین روزهای تابستان، غرق در خواب شوند. حتی در همان روزهای گرم و درحالیکه به سن پنجاه سالگی نزدیک شده بودند هم از کتابهایشان جدا نمیشدند. درحالیکه [در آن گرمای نجف] جوان نیرومند و بانشاط هم توان مقاومت، در برابر وسوسه خواب را نداشت.
در سال آخر عمر شریفشان که نیروی بدنیشان [بر اثر فشارهای حکومت بعثی و شرایط حصر] تحلیل رفته بود، کمتر از یک ساعت در رختخوابش دراز میکشیدند.
وقتی مرا در خواب میدیدند، به من میفرمودند:
من خودم را به خواب عادت ندادهام، چون عمر کوتاه است. تو که هنوز جوانی چرا خودت را به خواب عادت میدهی؟!
در یکی از روزهای بسیار گرم تابستان که بعد از ناهار خوابیده بودم، ایشان مرا بیدار کردند و فرمودند:
وقتی من همسن تو بودم روزانه حدود بیست ساعت درس میخواندم و حتی در آن چهار ساعت دیگر هم که میخوابیدم، خوابهای علمی میدیدم و برای همین خوابم هم، خواب معمولی نبود. در خواب میدیدم که مشغول مطالعه یا حل مسائل علمی و فقهی هستم. اگر شب و روز بخوابی، همه زندگیات را با خواب سپری خواهی کرد!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
السیرة و المسیرة فی حقائق و وثائق، ج ۲، ص ۲۸۹،
https://eitaa.com/sirefarzanegan
من دیگر در این عالم روزی ندارم!
آقای برقعی در قم کتابفروشی داشتند، ایشان روحانی نبود ولی شاگرد اخلاق علامه و مرد شریفی بودند. ایشان تعریف میکردند:
علامه در اواخر عمرشان حال بدی داشتند. ما یک باغی در اطراف قم تهیه کردیم و ایشان را آنجا بردیم. صدای آب و پرندگان و قُل قُل سماور میآمد، بنده برای اینکه حال علامه بهتر شود از این صداهای طبیعی تعریف میکردم ولی با اینکه ایشان به طبیعت علاقه زیادی داشتند، توجهی نمیکردند. بعد از دقایقی همانطور که سرشان پایین بود فرمودند:
آقای برقعی سماورهای ما را آن طرف روشن کردهاند!
چند دقیقه بعد گفتم حاج آقا چایی سرد میشود، بفرمایید! فرمودند: من دیگر در این عالَم، روزی ندارم! دیدم چیزی نمیخورند. عرض کردم اگر خسته شدید برگردیم قم.
و ما به قم برگشتیم و حالشان خراب شد و به بیمارستان رفتند. چند روزی که بیمارستان بودند، یک قطره آب هم از گلویشان پایین نرفت.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایکنا، گفتگو با امیر حسین مناقبی- نوه علامه طباطبایی- ۱۴۰۱/۸/۲۶.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
مرا زیر کفش کن، و زیر پایِ زائرانِ امیرالمومنین خاک کنید!
وصیتنامه علامه طباطبایی گم شده بود، ولی بعدا در بین دستخطهای ایشان پیدا شد.
علامه وصیت کرده بودند که اگر من نزدیکِ عَتَباتِ عالیات مُردم، مرا زیر کفشکنِ مرقدِ امیرالمومنین در نجف و زیر پای زائران، دفن کنید!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایکنا، گفتگو با امیر
حسین مناقبی- نوه علامه طباطبایی- ۱۴۰۱/۸/۲۶.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
برای صرفه جویی در وقت و فراموش نکردن مطالب، آنها را بدون نقطه مینوشتند!
ایشان وقتی المیزان را مینوشتند، خیلی اوقات میدیدم که مطالبش بدون نقطه است. من یکبار به ایشان گفتم:
آقا بابا! دستخط شما را اگر به معلم ما بدهند، صفر میگیرید!
ایشان خندیدند و گفتند:
پسرم مطالب خیلی سریع به ذهن من میآیند، اگر تند ننویسم، فراموش میشوند. بنابراین بدون نقطه مینویسم و بعدا نقطهها را میگذارم!
لذا برخی مطالب را ایشان بدون نقطه نوشته بودند.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری ایکنا، گفتگو با امیر حسین مناقبی- نوه علامه طباطبایی- ۱۴۰۱/۸/۲۶.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
با این برنامه هفتهای ربع ساعت وقت، اضافه میآورم!
پدرم- مرحوم حاج سید صادق شمس- میفرمودند:
زمانی که مرحوم علامه طباطبایی مشغول تفسیر المیزان بودند یک روز به من فرمودند:
من معمولا در طول هفته، تفسیر را مینویسم و روزهای پنج شنبه بر نوشتههای خود مروری میکنم و آنها را ویرایش میکنم.اخیرا به این نتیجه رسیدهام که اگر در طول هفته، مطالب را بدون نقطه بنویسم و در روز پنج شنبه به هنگام ویرایش و بازنگری، نقطههایش را بگذارم، جمعا در طول هفته، ربع ساعت وقت اضافی میآورم!
لذا مدتی است که این گونه عمل میکنم وکلمات را بدون نقطه مینویسم و در آخر هفته به بازنگری و نقطه گذاری میپردازم!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
چهل وادی نور- دیدار با چهل عارف سالک- ص۳۳-۳۲، سید مهدی شمس الدین، نشر موسسه توسعه فرهنگ قرآنی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
مشوق طلاب و مردم در فضیلتهای اخلاقی بودند!
اوائل ماه ربیع الاول سال ۱۴۰۸ قمری در خدمت مرحوم آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی بودم، طلبه جوانی به حضورشان آمد و چون دوماه خانوادهاش نبودند و او شهریه مُعیل را گرفته بود، مقدار اضافی شهریه مُعیِل(=عیالوار) را آورده بود و تقدیم خدمت ایشان کرد.
آقا وجه را گرفتند و بعد به او برگردانیدند و سپس به خادم خود امر فرمودند که وجه دیگری را هم به آن طلبه بدهند.
جالب آن که این وجه، دو برابر ونیمِ وجهی بود که آن طلبه محترم آورده بود و به او برگردانیدند!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت-
خاطراتی از آية الله العظمى سید محمدرضا موسوی گلپایگانی- نشر دارالقرآن الکریم، نقل خاطره از:
آیت الله العظمی کریمی جهرمی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
بازهم به او کمک کنید!
مرحوم آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی سخت اهتمام در قضاء حوائج مردم وخصوصاً علما وطلاب داشتند. خدا میداند هر شب و روزی که میگذشت چقدر از ناحیه ایشان رسیدگی به حال مستمدان و گرفتاران و ارباب حوائج میشد.
ایشان سائل را رد نمیکردند و تا ممکن بود، کسی را محروم نمیساختند.
خود حاضر بودم که شخصی آمد و درخواست وجه واعانه کرد ، آقا به یکی از خدمتگزاران فرمودند: وجهی به او کمک کنید!
آن شخص عرض کرد:
آقا تازگی وجهی را به ایشان داده ایم، آقا فرمودند:
باز هم بدهید!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت
- خاطراتی از آية الله العظمى سید محمد رضا موسوی گلپایگانی- نشر دارالقرآن الکریم.
نقل خاطره از آیت الله العظمی علی کریمی جهرمی.
https://eitaa.com/sirefarzanegan
هر روز یا هر هفته این دعای شریف را بخوانید!
چند نفر از طلاب حجاز به حضور مرحوم حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی آمده بودند، یکی از آنان صحیفه سجادیهای را که با خود داشت، به ایشان ارائه داد و ظاهراً درخواست آن را داشت که معظم له چیزی را در آن بنویسند و یا رهنمودی بدهند.
مرجع بزرگوار کتاب صحیفه سجادیه را باز کردند و ندانستم که آیا یکبار آن موضع خاص آمد و یا با عمد و عنایت آن موضع را آوردند در هر حال معلوم شد که آن صفحه آغاز، دعای مکارم الاخلاق بود. به آن شخص فرمودند:
هر روز و اگر هر روز نشد، در هفته یک بار این دعای شریف امام زین العابدین را بخوانید!
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خورشید آسمان فقاهت و مرجعیت- خاطراتی از آية الله العظمى سید محمد رضا موسوی گلپایگانی، نقل خاطره از:
آیت الله العظمی علی کریمی جهرمی، نشر دارالقرآن الکریم.
https://eitaa.com/sirefarzanegan