eitaa logo
سیره فرزانگان
1.4هزار دنبال‌کننده
467 عکس
234 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شما از مردم دستگیری کردی خدا هم به وسیله حضرت معصومه از تو دستگیری کرد! در زمان مرحوم والد- مرحوم آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی- یک روز ظهر که از دفتر خارج شدم، یک آقای خیلی موقرِ کت و شلواری که ساک کوچکی در دستش بود تا من را دید، گفت: با شما کاری دارم، عرض کردم: من خسته‌ام صبح تا حالا دفتر بودم، عصر مجددا برمی‌گردم در خدمتتان هستم. گفت: کار من خیلی ضروری است، خواهش می‌کنم حرفم را بشنوید. برگشتم و گفتم: فرمایش شما چیست؟ گفت: من مسیحی و تکنسینِ نصبِ موتورِ چاه‌های عمیق هستم. الآن برای ۱۵ چاه در کرج قرارداد بسته و روزها آن جا هستم. برای نصب این موتورها سه شب پیش در عالم رؤیا یک بانویی که روبند برصورتش داشت به من گفتند: صلوات بفرست! گفتم من مسیحی هستم و صلوات، مال مسلمان‌هاست. تا این را ‌گفتم، حضرت ‌رفت. فردا شب هم عین همین قضیه تکرار شد منتهی همراه یک بانوی دیگر، من فهمیدم این بانویی که شب قبل و امشب آمده همین بانویی است که در قم مدفون است، باز هم فرمودند: صلوات بفرست! و من همان جواب را دادم و ایشان رفتند، شب سوم امام خمینی به خوابم آمد و با تشر فرمودند: می‌خواهند هدایتت کنند، متوجه نمی‌شوی؟ گفتم چکار کنم؟ گفتند: برو قم و مسلمان شو، بی‌بی آمده تو را مسلمان کند! آن آقا گفت من در عالم رؤیا آمدم پیش شما شهادتینم را گفتم، الآن هم آمدم بگویم چکار کنم؟ وضع مالی من بسیار عالی است، گفتم: فعلاً شهادتین را بخوان! دو سه روز هم نگهش داشتیم و نماز و برخی احکام ضروری را یادش دادیم و برای انجام سنت فرستادیمش به بیمارستان. آن روز من به آن مسیحی گفتم تو در زندگی‌ات چه کار کرده‌ای که حضرت این چنین هدایتت فرموده؟ گفت: سرم به کار خودم هست و کاری به کسی ندارم، گفتم نه، یک کاری کرده‌ای. کمی فکر کرد و گفت: من یک کاری انجام می‌دهم که حتی بچه‌هایم هم خبر ندارند، شب‌های شنبه و یکشنبه که تعطیل هستیم، عقب ماشینم را پر از خوار و بار و چای و روغن می‌کنم و می‌روم انتهای حلبی‌آباد تهران و آن را درب خانه‌ها می‌گذارم و می‌روم، گفتم: علت همین است، شما از مردم دستگیری کرده‌ای و خدا هم به وسیله حضرت معصومه از تو دستگیری کرد! ببینید چه چیزی از هدایت بالاتر است، در نمازهایمان می‌خوانیم «اهدنا الصراط المستقیم» باید جلوی ضریح حضرت دو زانو بنشینیم و تضرع کنیم مبادا ۶۰ ساله شویم و یک وقت غیر المغضوب علیهم و لا الضالین باشیم. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری شفقنا، آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی، ۱۴۰۳/۷/۲۳ https://eitaa.com/sirefarzanegan
🔻عروج آسمانی حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها را به پیشگاه امام‌زمان علیه‌السلام تسلیت عرض می‌نماییم. به بارگاه نورانیش صلواتی می‌فرستیم و چشم به عنایات کریمه اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌بندیم. https://eitaa.com/sirefarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقام حضرت معصومه را از معصومین پایین‌تر ولی از دیگران بالاتر بداند! از حضرت آیت الله العظمی بهجت سؤال شد: اینکه درباره زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام آمده است: مَنْ‏ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّة؛ هر کس با شناخت حق او، حضرتش را زیارت کند بهشت بر او واجب می‌گردد. جمله «عارِفاً بِحَقِّها» به چه معناست؟ فرمودند: مقام ایشان را از مقام معصومین علیهم‌السلام پایین‌تر، و از دیگران بالاتر بداند! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: برگی از دفتر آفتاب، ص ١۴٨، نشر کمال اندیشه. https://eitaa.com/sirefarzanegan
تقدیم به حضرت معصومه سلام الله علیها غم هجر برادر داشت خواهر از این غم دیده تر داشت خواهر برای دیدنِ روی گلِ او همیشه دیده بر در داشت خواهر دلش پر زد به سمت و سوی ایران که دل در کوی دلبر داشت خواهر به دشت و کوه و صحرا از مدینه هوای عشق ، در سر داشت خواهر جدا از قید و بندِ زندگانی فقط عشق برادر داشت خواهر ندید آخر برادر را از این غم دلی در خون شناور داشت خواهر شجاعانه شبیه عمه خود وفا را خوب باور داشت خواهر به عمر کوته خود مثل گل بود گمانم ارث مادر داشت خواهر دو تا خواهر ز جان یار برادر یکی در کربلا ، قم یار دیگر ولی در قم حکایت فرق می‌کرد در اینجا یار و یاور داشت خواهر چه گویم وصف حال کربلا را غم گل‌های پَرپَر داشت خواهر حسین (ع) و قتلگاه و لشکر کفر نظر بر تیغ و حَنجَر داشت خواهر اسارت بود و شِمر و تازیانه ولی دل پیش دلبر داشت خواهر یزید و کوفه و شام و خرابه نبردی نابرابر داشت خواهر برای خطبه های آتشینش بیانی همچو حیدر داشت خواهر به نام حق که ایراد سخن کرد بنای ظالمان را ریشه کن کرد غلامپور دهسرخی
ما اسیریم و فقیریم و یتیم ای مهتاب دختر حضرت موسی! دل ما را دریاب قم کویر است کویری که تلاطم دارد چادرت را بتکان قصد تیمم دارد آمد این‌گونه ولی هر چه که آمد نرسید عشق همواره به مقصود به مقصد نرسید که اویس قرنی هم به محمد نرسید عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید قصه این بود و به وصفش قلم ما در ماند داغ دیدار برادر به دل خواهر ماند ماند تا پنجرۀ باغ اِرَم وا باشد حرم او حرم حضرت زهرا باشد تا که ما روضۀ بسیار بخوانیم درآن روضه‌های در و دیوار بخوانیم در‌آن
همه بدانند من سرباز امام خامنه‌ای هستم! حالا بهتر می‌فهمیدم که چرا سید حسن نصرالله به عنوان ادامه دهنده راه امام موسی صدر شناخته می‌شود. رابطه آن دو با هم یک رابطه الهی بود. ایشان گفت: زمانی که من نجف بودم، خواب دیدم امام موسی صدر برای شرکت در مراسمی از مدرسه ما دعوت کرده است. من و یک نفر دیگر لبیک گفتیم. مراسم در یک بیابان بود! امام موسی صدر هم در یک اتاق خیلی قدیمی، روی زمین بدون عمامه نشسته بود. خیلی هم خسته و ناراحت به نظر می‌رسید. سید حسن نصرالله ادامه داد: تعجب کردیم که مردم نیستند. به دل ما افتاد که شاید کسی می‌خواهد امام موسی صدر را بکشد. یک فرد قد بلند آمد که من فکر کردم او قرار است امام موسی را بکشد. بعد گفتند نماز جماعت بخوانیم. در نماز، آن فرد قد بلند، امام موسی صدر را کشت. من هم بعد از نماز قاتل را کشتم. شنیده بودم که اهل دلی گفته: سید حسن نصرالله ادامه دهنده رهبری امام موسی صدر در لبنان است. سید تایید کرد. حالا همه آن پیش بینی درست از آب در آمده بود. اما سید حسن، فقط امام خامنه‌ای را می دید و از ایشان می‌گفت. مثل روزهای بعد از پیروزی در جنگ ۳۳ روزه و اوج عزت ایشان، وقتی به ایران آمد، دست رهبر حکیم انقلاب اسلامی را بوسید و گفت: می خواستم با نفسم مبارزه کنم؛ و همه بدانند که من سرباز امام خامنه‌ای هستم. رویه سید حسن نصرالله هنوز هم همان بود و در هر نشستی از عظمت حضرت آقا می‌گفت. امام خامنه‌ای نیز می‌فرمودند: هر چیزی که مایه شناخت و تکریم بیشتر آن سید عزیز شود، خوب و برای من مطلوب است. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: علی شیرازی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
رعایت ادب نسبت به حضرت معصومه (س) مرحوم آیت الله آقا شیخ محمدجواد انصاری همدانی در قم دفن هستند، از شاگردان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم بودند. [ایشان] از محبّین خدای متعال و عاشق اهل بیت (ع) بودند. یکی از شاگردان ایشان [یعنی] حاج آقا حسن شرکت که پیرمردی صالح و زاهدی بود، ایشان نقل می‌کرد و می‌گفت: من با آقای انصاری همدانی یک شب به خانۀ یکی از دوستان در قم که نزدیک حرم بود، رفتیم. من بستر خواب ایشان را به سمت قبله انداختم. ایشان آمدند، بخوابند، بستر خود را به سمت راست انداختند. عرض کردم: آقا من بستر شما را به سمت قبله انداخته‌ام. فرمودند: این‌طور پای من به سمت حرم حضرت معصومه (س) دراز می‌شود و من نمی‌توانم بخوابم؛ چراکه بی‌ادبی است! با اینکه در خیابان دیگر و در اطراف حرم بودند این‌قدر مراعات می‌کردند. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری. https://eitaa.com/sirefarzanegan
این تعابیر را به کار نبرید! در دیدار با آیت الله العظمی سیستانی یکی از حاضران که استاد دانشگاه بود اين تعبير را به كار برد كه ان‌شاءلله تحت سايه شما بتوانيم خدمت كنيم. تا لفظ سايه شما را به كار برد، آيت‌الله سخن او را قطع كردند و فرمودند: اين نحوه سخن نگوييد، ما سايه‌ای نداريم كه كسی ذيل آن باشد. شما می‌گوييد استاد دانشگاه هستيد. مراقبت كنيد اين گونه تعابير را اصلا ياد نگيريد و به كار نبريد. ممكن است خود ما هم باور كنيم! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: مبلغ، پایگاه فکر و فرهنگ، دکتر علی محمد حاضری، ۱۴۰۳/۷/۲۴ https://eitaa.com/sirefarzanegan
انسان مسلمان وقتی احساس تکلیف کرد باید مشکلات را بپذیرد! در دیدار با آیت الله‌ العظمی سیستانی که چند نفر از برادران زابلی هم حضور داشتند، درباره اينكه برخی از مردم زابل به دليل شرايط موجود، مجبور به فروش خانه‌های خود می‌شوند، حضرت آقا ابراز نارضايتی كردند كه يكی از زابلی‌های حاضر در جمع گفت: ما مجبور می‌شويم بفروشيم، چون در منطقه درآمد نيست و مشكلات هم زياد است؛ لذا وقتی قيمت خوبی پيشنهاد می‌كنند، مجبور می‌شويم بفروشيم! حضرت آيت الله با لحنی نسبتا عتاب آميز فرمودند: نگوييد مجبوريم، آن چنان جبری در كار نيست. انسان مسلمان وقتی احساس كرد تكليف ديني و اعتقادی‌اش چيزی را ايجاب می‌كند ولو تا حدودی مشكلاتی هم داشته باشد، بايد مشكلات را تحمل كند و كاری نكند كه خدای ناخواسته دشمنان از آن سود ببرند. اينجا بود كه در جهت ترغيب اين برادران به تحمل مشكلات فرمودند: من كه كسی نيستم ولی از وقتی احساس كردم به واسطه لطف مردم و عنايت حق تعالی ممكن است حضور من سنگِ راه دشمنان باشد، سختی‌های اينجا را كه حتما از آن خبر داريد تحمل كردم و با آن كه مقدور بود به جاهای ديگر بروم ولی نرفتم. من الان چندين سال است از نجف بيرون نرفته‌ام. حتي همين اخيرا كه برای معالجه به خارج رفته بودم با توجه به مسائلی كه برای عراق پيش آمد و شما كما بيش از آن خبر داريد، دوره معالجه را ناتمام رها كردم و به نجف برگشتم و الان مدت زيادی است كه حتی همين چند قدم تا زيارت حضرت را هم توفيق نداشته‌ام. شما فكر نكنيد اين عمارت كه می‌بينيد، منزل من است. نه اين را برای پذيرايی و مراجعه امثال شما تدارك ديده‌اند. خانه من يك خانه ۷۰ متری اجاره‌ای قديمی است. اين‌ها را من نبايد بگويم ولی چون گفتيد ممكن است مجبور به ترك ديار شويد، می‌گويم كه شما هم مشكلات را تحمل كنيد. در پايان ديدار يكي از حاضران درخواست كرد نصيحتی بفرمايند. آقا فرمودند: من مطلب خاصی نمی‌گويم. وقت گذشته ديگران منتظر هستند و به وقت نماز هم نزديك می‌شويم ولی چون درخواست كرديد همين قدر بگويم دنيا برای كسی نمی‌ماند. خودتان حس می‌كنيد كه چه كار برای رضای خداست و برای فردايتان به درد می‌خورد. سعی كنيد اين نوع كارها را بيشتر انجام دهيد! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: مبلغ، پایگاه فکر و فرهنگ، دکتر علی محمد حاضری، ۱۴۰۳/۷/۲۴ https://eitaa.com/sirefarzanegan
غرق در نور عظمت رهبری بودند! علی شیرازی: امام خامنه‌ای در پیام شهادت سید حسن نصرالله آوردند: سیّد مقاومت، یک شخص نبود، یک راه و یک مکتب بود، و این راه همچنان ادامه خواهد یافت. در جلسه‌ای که با حاج قاسم در محضر سید حسن بودیم، همه آن حقیقت را یافتم و دانستم که حاج قاسم نیز یک مکتب است. مرادمان درباره وی نیز فرمودند: سردار شهید عزیز ما، حاج قاسم سلیمانی را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسه‌ درس‌آموز، با این چشم نگاه کنیم. وقتی به چشم‌های سید و حاجی نگاه کردم و نور صورتشان را دیدم، خدا را شکر کردم که در کنار دو نفر از اولیای الهی و دو انسان بهشتی هستم. حقیقتا سید حسن نصرالله و حاج قاسم سلیمانی، قبل از شهید شدن، شهید بودند و حالا من در مکتب سید حسن زانو زده بودم، تا از او درس زندگی بگیرم. او نیز مثل حاج قاسم شاگرد مکتب امام خمینی بود. آن روز سید حسن نصرالله گفتند: برای اولین بار در سال ۱۳۶۱ به محضر امام خمینی رسیدم. امام بیش از نیم ساعت سخنرانی کردند. من در طول مدتی که امام حضور داشتند، چیزی احساس نکردم. اصلا پلک نزدم. غرق در چهره نورانی امام انقلاب شده بودم. هر زمانی نیز که سید حسن به خدمت امام خامنه‌ای مشرف می‌شد، غرق در عظمت آن نور الهی می‌گشت. خدا چه لطفی به سید داشت. خودش نور بود، ولی همیشه از نور ولایت می‌گفت و ذوب در امام خامنه‌ای بود. به دیدار آقا که می‌رفت، گویا در دنیا نیست. سید با سوز می‌گفت: وجود انسان‌های شهادت طلب نیز مرا به عالم دیگر منتقل می‌کند. احساس نمی کنم که در این دنیایم. سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: علی شیرازی. https://eitaa.com/sirefarzanegan
این هفته درد پهلویم آرام‌تر بود! عبدالهادى وجدانى- فرزند مرحوم آیت الله قدرت الله وجدانی فخر- پدرم شب‌هاى جمعه به حرم مطهر حضرت معصومه (س) مشرف و در بالاى سر آن حضرت با حالت خوش عرفانى مشغول راز و نياز مى‌شدند. در يك شب جمعه ايشان متوجه شده بودند كه طلبه‌ها در حرم كم هستند، براى همين در روز شنبه قبل از شروع درس اين موضوع را مطرح كرده و به شاگردان توصيه كرده بودند كه حتماً شب‌هاى جمعه تشرف به حرم را فراموش نكنند. همان هفته حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در عالم خواب مشاهده كرده كه حضرت با حالتى خوشحال و با لحنى تشكرآميز مى‌فرمايند: آقاى وجدانى! اين هفته درد پهلويم آرام‌تر بود! سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: سُعَدا؛ روزنه‌ای به طلبگی بهتر https://eitaa.com/sirefarzanegan